فرورتیش رضوانیه
روزنامهنگار
«کسی که وقتی پیش توست پشت سر بقیه حرف میزند، وقتی خودت نیستی هم پشت سرتو با بقیه صحبت میکند». این جمله یک ضربالمثل نیست، بلکه واقعیت است. کسی که عادت کرده پشت سر بقیه حرف بزند، نمیتواند از این کار دست بکشد. عملی که میتواند همزمان نفرتانگیز و دوستداشتنی باشد. اینکه چرا پشتسر یکدیگر حرف میزنیم، 2دلیل اصلی دارد. نخست آنکه بیکار هستیم. بیکار کسی نیست که شغل ندارد. حتی یک کارمند یا مدیر هم میتواند زمانی که پشت میزش نشسته به عیبگویی دیگران یا افشای رازهای آنها بپردازد. اگر کسی واقعا در زندگیاش برنامه داشته باشد و بخواهد زمان خود را مدیریت کند، دیگر برای حرف زدن پشت سر دیگران وقت یا انگیزه نخواهد داشت. دلیل دوم اینکه ما از روی حسادت، انتقام یا بدخواهی به این کار روی میآوریم. از این به بعد وقتی طرف مقابلتان میخواهد درباره دیگری حرف بزند یا حتی خودتان میخواهید درباره فردی چیزی بگویید، در ذهنتان به چند سؤال پاسخ دهید: «من چرا باید درباره این موضوع حرف بزنم؟ آیا الان هیچ کار دیگری ندارم؟ وقت من آنقدر بیارزش است که باید بهخاطر این فرد و این موضوع تلف شود؟ آیا من نسبت به آن فرد احساس حسادت یا تنفر دارم؟» اما بزرگترین پرسشی که پاسخ دادن به آن میتواند ما را از حرف پشت سر دیگران یا حتی شنیدن آن منصرف کند، این است: «اگر روزی بفهمم کسی پشت سر من چنین چیزهایی را گفته، آن هنگام چه احساسی خواهم داشت؟» حرف زدن پشت سر دیگران پدیده زشتی است که حتی به دنیای افراد مشهور هم کشیده شده. بعضی رسانهها هم هستند که بین آنها سخنچینی میکنند تا در این میان با تیترهای جنجالی پول به جیب بزنند. یک بازیگر سینما در میان مصاحبه ویدئویی پشت سر یک مجری تلویزیون حرف میزند. رسانه مصاحبهکننده آن را به گوش مجری میرساند و به مصاحبه با او میشتابد، سپس پاسخ او را هم منتشر میکند، بعد بازیگر دوباره جوابش را میدهد. در این میان حجم اینترنت کاربران الکی میسوزد و سرمایهگذاران سایتها و ادمینهای پیجهای اینستاگرام پولدارتر میشوند.
مگه بیکاریم
در همینه زمینه :