• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
چهار شنبه 18 تیر 1399
کد مطلب : 104329
+
-

سریال‌هایی از جنس «کرگدن»‌ با تمام هیاهوی تبلیغاتی‌شان ناتوان از قصه‌گویی‌اند

پز عالی، جیب خالی

پز عالی، جیب خالی

الناز دیمان _روزنامه‌نگار

با افول دوران سریال‌سازی موفق و افت شدید کیفیت و جذابیت آنها در تلویزیون، این‌روزها شاهد یکه‌تازی سریال‌ها در شبکه نمایش خانگی هستیم و خانواده‌ها تمایل بیشتری به تماشای این مجموعه‌ها نشان می‌دهند؛ چرا که از محدودیت‌ها و ممیزی‌های بعضا غیرلازم در آنها خبری نیست و اسباب تماشای‌شان به واسطه اپلیکیشن‌های مختلف به سهولت فراهم شده است. بازار سریال‌های شبکه نمایش خانگی با تکیه بر اقبال و اعتماد مخاطب می‌تواند ادامه‌دهنده مسیر شبکه‌های بزرگ اینترنتی مانند نتفیلیکس و هُلو در ایران باشد اما مشروط بر آنکه تلقی برخی از سازندگان این سریال‌ها از ایجاد جاذبه و خلق قصه‌های گیرا صرفا به انتخاب سلبریتی‌ها و بزک کردن‌شان، ایجاد طراحی صحنه و لباس اغراق‌آمیز بالیوودی و طرح مثلث‌ها و مربع‌های عاشقانه منتهی نشود. با نگاهی به برخی از سریال‌هایی که در ماه‌های اخیر وارد شبکه نمایش خانگی شده‌اند درخواهیم یافت که سازندگان تلاشی برای خلق قصه‌های گیرا و شخصیت‌پردازی‌های جذاب ندارند و با در دست داشتن ایده‌های تک‌خطی، فیلمنامه‌های ضعیف و تکیه بر سخاوت تهیه‌کنندگان داستان‌هایی را جلوی دوربین می‌برند که نخستین نکته کلیدی سریال‌سازی یعنی همراه کردن مخاطب با قصه و کاراکترها و مشتاق نگه‌داشتنش برای تعقیب داستان در آنها دیده نمی‌شود. ماجراهای اغلب این سریال‌ها نه بر پیرنگ‌های داستانی که بر مبنای تصادف و عارض شدن اتفاقات پیش می‌روند. این موضوع نشان‌دهنده درماندگی سازندگان برای پیشبرد پیرنگ است. آنها حتی قادر نیستند حوادث داستان را به شکلی راضی‌کننده و منطقی به هم ربط دهند و تنها به زمینه‌چینی برای ادامه یافتن داستان اکتفا می‌کنند.
قصه در اغلب این سریال‌ها درست بسط داده نمی‌شود و اضافه کردن پاساژهای داستانی متعدد نیز کمکی به ایجاد جاذبه و مشتاق نگه‌داشتن تماشاگر برای اینکه هفته بعد نیز به تماشای ادامه ماجرا بپردازد، نمی‌کند. برای مثال قصه در سریال «مانکن» در قسمت‌های ابتدایی حول محور مثلثی عاشقانه پیش می‌رود اما در میانه ماجرا سریال به سمت ماجراهای پلیسی و جنایی رفته و در برخی قسمت‌ها کمدی نیز چاشنی سریال می‌شود. در همین حال شاهد انبوهی از پاساژهای داستانی و شخصیت‌های فرعی هستیم که نه‌تنها بود و نبودشان هیچ تفاوتی در اصل داستان ایجاد نمی‌کند که حتی باعث ایجاد جاذبه‌ (آنچه سازندگان به‌دنبالش هستند) نیز نمی‌شوند. مشابه این اتفاق را در سریال «کرگدن»نیز شاهد هستیم. اگرچه ظاهرا این سریال قرار است با سایر سریال‌های عمدتا عاشقانه و خانواده‌محور شبکه نمایش خانگی تفاوت داشته باشد و حتی قسمت نخست آن با سکانسی میخکوب‌کننده و حادثه‌ای آغاز می‌شود اما در ادامه برای پیشبرد قصه به خرده پیرنگ، پاساژهای بی‌ربط داستانی، کاراکترهای اضافی و اتفاقات متوسل می‌شود. آشفتگی روایی ناشی از نبود قوام در قصه در هر دو مجموعه به حدی پررنگ است که به‌نظر می‌رسد قسمت‌های مختلف سریال را نویسندگان متعدد و بی‌خبر از ماجرا در قسمت‌های پیشین نوشته‌اند.
از این شاخه به آن شاخه پریدن‌های داستانی به‌خصوص در سریال کرگدن که روایت غیرخطی را برای تعریف داستان انتخاب کرده تا جایی پیش می‌رود که ممکن است یک یا چند قسمت خبری از کاراکترهای اصلی قصه نباشد و در نهایت مخاطب را از ادامه تعقیب قصه آشفته‌اش خسته می‌کند. این قبیل سریال‌های شبکه نمایش خانگی که با کلی تبلیغات و ادعا و به خدمت گرفتن عوامل حرفه‌ای سینما و چهره‌های مشهور و گران دنیای بازیگری و متوسل شدن به ایجاد جاذبه‌های بصری تولید می‌شوند اما در نهایت حتی موفق به تعریف داستان بدون لکنت و خلق چند کاراکتر دوست‌داشتنی که به یاد مخاطب بماند، نمی‌شوند مصداق همان ضرب‌المثل عامیانه و بازاری پزعالی و جیب خالی هستند.

این خبر را به اشتراک بگذارید