بازتاب یک استعفا
فعلاً عارف سکوت را پیشه استعفای خبرسازش کرده و به تحلیل ها و نقدهایی که در باب چرایی و چگونگی استعفایش میشود، واکنشی نشان نمیدهد
خودانتقادیهای اصلاحطلبان از مسیری که در 23سال گذشته طی کردهاند در روزهای اخیر با عیان شدن استعفای محمدرضا عارف از ریاست شورای سیاستگذاری اصلاحات به اوج خود رسیده و سبب شده چهرههای این جریان رسانهای و غیرمستقیم با یکدیگر بر سر آینده اصلاحات مجادله و مباحثه کنند.
6روز پیش بود که داوود محمدی خبر استعفای عارف از ریاست شورای سیاستگذاری اصلاحات را اعلام کرد و گفت: «عارف با من در این زمینه صحبتهایی داشته است و هنوز موضوع در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مطرح نشده است؛ لذا فعلا موضوعی که عارف مطرح کرده است در حال بررسی است و در این زمینه صحبت میکنیم.»
خبر استعفای عارف از رأس شورای سیاستگذاری اصلاحات در زمانی منتشر شد که انتقاد از عملکردش در رأس فراکسیون امید و شورای سیاستگذاری اصلاحات در شبکههای اجتماعی و محافل اصلاحطلب به اوج خود رسیده بود؛ اگرچه نزدیکان عارف معتقدند او هر 3 دوره ریاست شورا را با اجماع حداکثری و بدون وجود مدعی دیگری پذیرفته است و بحث استعفای او به زمستان سال گذشته و در پی اوجگیری موازیکاری برخی احزاب اصلاحطلب با این تشکل برمیگردد اما هنوز نه شخص عارف و نه حتی داوود محمدی که متن استعفای او را در اختیار دارد، رسما از دلایل استعفایش سخنی به میان نیاوردهاند.
به گزارش همشهری، عدمموضعگیری دقیق و صریح درباره چرایی و چگونگی کنارهگیری عارف از شورای سیاستگذاری اصلاحات سبب گمانهزنیهای بسیاری شده است. برخی آن را یک استراتژی و تاکتیک از جانب او میدانند که بیارتباط با تکاپویش برای کاندیداتوری در انتخابات 1400نیست و برخی دیگر آن را موید شرایطی میدانند که جریان اصلاحطلبی را در مسیر چنددستگی شدن قرار داده است.
در این میان اما آنچه پژواک بیشتری دارد، ادعای منتقدان عارف است. آنها معتقدند کنارهگیری او از شورای سیاستگذاری اصلاحات اقدامی هوشمندانه از سوی او بوده است؛ چراکه بهدلیل ناکارآمدی و اثرگذاری این شورا در 2 سال اخیر و سبک عملکردش در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی روند را به سمت انحلال شورا سوق داده بود و عدمتشکیل نشستهای این شورا در ماههای اخیر هم حکایت از به محاق رفتن سرنوشت این تشکل سیاسی جریان اصلاحات داشت.
ظهور نسل جدید اصلاحات
به هر روی اگرچه فعلا عارف سکوت را پیشه استعفای خبرسازش کرده و به تحلیلها و نقدهایی که در باب چرایی و چگونگی استعفایش میشود، واکنشی نشان نمیدهد اما بازتاب این اقدام عارف و موضعگیری چهرههای اصلاحطلب خود خبرساز بوده است. جمعی چون محمد سلامتی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از ضرورت حفظ عارف در بدنه اصلاحات سخن میگویند و تأکید میکنند که باید حمایت خود را برای حفظ افرادی همانند عارف، ادامه بدهیم.
در مقابل این جمع، اما برخی دیگر از تحلیلگران سیاسی چون صادق زیباکلام بود و نبود عارف را مهم نمیدانند. زیباکلام با تأکید بر اینکه بود و نبود عارف فرقی نمیکند، معتقد است: اینکه عارف باشد یا نباشد و شورایعالی اصلاحطلبان باشد یا نباشد، فرقی ندارد؛ بنابراین ما باید این دو مقوله را از هم تفکیک کنیم که ضرورت اصلاح وجود دارد و دوم اینکه توانایی نسل جدید دوم خردادیها برای تحقق آرمانها بیش از نسل نخستین است.
زیباکلام در گفتوگو با فارس میافزاید: رهبری جریان اصلاحات ظرف این 2 دهه نشان داد که نمیتوانند و توانایی لازم را برای پیشبرد اصلاحات ندارند و جامعه نیز از آنها رخت بربسته است. او بر این باور است که حال نسل و جریان جدیدی ظهور خواهد کرد و برنامه اصلاحات را به پیش خواهد برد.
اصلاحات روی هواست!
در کنار ورود صاحبنظران به تأثیر حضور یا غیبت عارف در جریان اصلاحات اما استعفای او از شورای سیاستگذاری اصلاحات سبب شکلگیری فضایی منتقدانه درون این جریان شده است و تحلیل اصلاحطلبان از چرایی استعفای عارف حکایت از بروز چندصدایی جدیدی در این جریان دارد؛ بحثی که صحبتهای اخیر غلامحسین کرباسچی، دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی موید آن است. او دیروز در گفتوگویی اجمالی به ایسنا اعلام کرده است که تعریف اصلاحطلبان روی هواست؛ یکی میگوید میخواهیم از ریشه بزنیم و دیگری میگوید میخواهیم اصلاح کنیم و معلوم نیست اصلاحطلبان چه کسانی هستند و میخواهند چه کنند. شورایعالی سیاستگذاری برای فعالیت در انتخابات ایجاد شد اما وسط انتخابات گفتند در انتخابات شرکت نمیکنند.
این فعال سیاسی با بیان اینکه الان معلوم نیست که کی به کی است، تأکید میکند: باید معلوم شود چه کسانی با چه هدف مشترکی میخواهند شورا ایجاد کنند. یک شورا در شرایطی ایجاد میشود که افرادی براساس اهداف مشترک دور هم جمع شوند. اگر نمیخواهند در انتخابات شرکت کنند، ایجاد شورا هم معنایی ندارد.
البته کرباسچی در حالی بر سرنوشت نامعلوم اصلاحات تأکید میکند که حسن کمالی، دبیر کل حزب اسلامی کار معتقد است: اگر برای مجموعه اصلاحطلبی کشور بحرانی وجود دارد، این بحران را در جریان فکری و اردوگاه اصولگرایان و جریان محافظهکار هم میتوان دید.
او در اینباره به ایلنا میگوید: امروز در جریان اصلاحطلبی این بحران، بحرانِ هویت و خواستههاست که اولاً تعریفی از مجموعه اندیشههایی که در هر مجموعه وجود دارد، ندارد که پس از دیالکتیک و بهعنوان یک منبع فکری مورد پذیرش افراد بهعنوان مبنای اندیشه و راه اصلاحطلبان قرار گیرد. اینکه پس از تعیین نقاط مبنایی این نظرات بهعنوان خمیر مایه و پایه اولیه گفتمان مشخص شده، افراد دور آن جمع شوند، آن را تکامل ببخشند و باهم جلو بروند بسیار مهمتر از این است که ما نماینده مجلس، وزیر یا رئیسجمهور باشیم یا در شهرداری پست و موقعیتی پیدا کنیم.
چندصدایی ژنرالهای اصلاحطلب بر سر تعریف اصلاحطلب و چند و چون اصلاحطلب بودن یک فعال سیاسی مدتی است که در موضعگیریهای رسانهای صاحبنظران این جریان به گوش میرسد. جمعی از چهرههای شناخته شده اصلاحات با پذیرش نقاط ضعف و کاستیها از ضرورت ترمیم اصلاحات با هدف بازسازی پشتوانه اجتماعی ایران، جریان اصلاحات و بازگرداندن امید به جامعه سخن میگویند و بایدها و شایدهای بسیاری را در اینباره مورد تأکید و اشاره قرار میدهند؛ بایدها وشایدهایی که محور اصلی آن نبود تعریف دقیق از اصلاحات و مدعیان اصلاحات است که به زعم منتقدان سبب کاهش اثرگذاری در نتیجه رویگردانی طیفی از هواداران اصلاحات از این جریان شده است. حال باید دید که سرنوشت جریان اصلاحات بعد از 2 دهه بروز و ظهور اجتماعی به کجا خواهد رسید و آیا این خودانتقادیها موجب انشقاق در این جریان خواهد شد یا به وحدت و یکپارچگی آن منتهی خواهد شد؟
جمعی چون محمد سلامتی از ضرورت حفظ عارف در بدنه اصلاحات سخن میگویند ، در مقابل اما برخی دیگر از تحلیلگران سیاسی چون صادق زیبا کلام بود و نبود عارف را مهم نمی دانند