این نوشته بیانیهای علیه ماسک نیست
حمیدرضا اسلامی ـ روزنامهنگار
در طلسم دوستی کاندر تواش تأثیر نیست
نسخهها دارم اشارت کن اگر کاریت هست
قبلترها هم خیلی لازم نبود که هدفونی به گوش داشته باشم و طول پیادهروها را گز کنم. راه که میافتادم، موسیقی دلنشینی سرم را پر میکرد؛ از آن جنس که موسیقی زندگیاش مینامند. پیادهرویی را عرض میکنم که خودش نغمهای ساز میکند؛ همان صداها که اغلب گوشآزارند تفکیک میشدند به صدای مردی، کودکی، پرندهای و البته ماشینی.
کرونا زورش به عادت پیادهروی نرسید. پس پیاده آمدم تا مرکز فیزیوتراپی. دکتر نسخه کرده است. آن هم ده جلسه. حالا هشت جلسه آن تمام و درصدی از محدودیت حرکتی دستم کمتر شده است. در مجموع رو به بهبودی است. حالا هشت جلسه فیزیوتراپی شدهام. تراپیستها دو نفرند. هر دو کفش ورزشی به پا دارند با رنگهای متفاوت. هیچکدام عینکی نیستند. رنگ چشم و ابروی آنها زیاد از هم دور نیست و اگر چیزی نپرسم، اهل حرفزدن هم نیستند. صدای آنها با هم کمی متفاوت است.
هشت جلسه تحت درمان بودهام. هر کدام را برای دقایق زیادی دیدهام اما اگر فردا روز جلوی درمانگاه، در سوپرمارکت یا هرجای دیگر آنها را ببینم، به جا نمیآورمشان. نکتهای که میخواهم بگویم همین است. رفتم مطب دکتر، دو بار. دکتر را ندیدم. فیزیوتراپها را ندیدم. پیکی که خریدهای خانه را میآورد، نمیبینم. خانمی را که در بانک حساب باز کرد، ندیدم و راننده تاکسی اینترنتی را که پریروز مرا به مقصد رساند هم ندیدم. حال ما و شما چطور است؟ این نوشته را بیانیهای علیه ماسک تلقی نکنید. همه ضرورتهای بهداشتی و تبعات انسانی آن را متوجهم اما این هم هست که جهان روابط انسانی بهنحوی حیرتانگیز بیمزه شده است. اگر این بلیه بپاید، شاید مبدأ تاریخی نو شود.