
نو بلیستها

فکر کردم چه خوبست برای نوشته این هفته سری به دنیای تنی چند از نویسندگانی بزنم که در گروه «نوبلیستها» و بهعبارتی برندگان نوبل ادبیات قرار دارند، با این توضیح که جای نویسندگانی بزرگ خالی است؛ آنهایی که استحقاق دریافت این جایزه معتبر را داشتند و آکادمی سوئد از کنار نام و آثار بزرگشان گذشت. برای شروع به سراغ خانم تونی موریسون میروم، بانویی که بهعنوان نخستین زن سیاهپوست این جایزه را دریافت کرد. او قبل از اینکه در سال1993 این توفیق را پیدا کند، در سال1988 برنده جایزه «پولیترز» شده بود. آخرین کتاب او که «خدا به کودک کمک کند» در سال2015 منتشر شد، برخی از کتابهای دیگر او «خانه»، «یک بخشش»، «آواز سلیمان» و «دلبند» است که این آخری یک شاهکار تمامعیار است. «تونی موریسون» متولد1931 متأسفانه در اواخر سال گذشته در 88سالگی درگذشت و جهان، بانوی فرزانهای را از دست داد.
بوریس پاسترناک، بهخاطر نوشتن کتاب «دکتر ژیواگو» مغضوب دوران سیاه سلطه استالین شد. حتی پس از مرگ استالین در سال1953 جانشین او «نیکیتا خروشچف» این فشار و اختناق را بر «بوریس پاسترناک» ادامه داد و از سفر او به سوئد و دریافت جایزه نوبل که در سال1958 به او تعلق گرفته بود جلوگیری شد و حالا کتاب «ادبیات علیه استبداد» نوشته «پیترفین» و «پتراکووی» به بازخوانی تقابل حاکمیت با پاسترناک و اثرش «دکتر ژیواگو» میپردازد. رهبران شوروی ظاهرا قدرتمند و کشتیهای جنگی را تحت فرمان خویش دارند، اما حالا در برابر آنها یک مرد سالخورده ایستاده است که در قیاس با قدرت فیزیکی کرملین کاملا عاجز است اما با این حال اقتدار اخلاقی پاسترناک به قدرتی تابناک است که او، وجدان یک روسیه هتک حرمت شده را نمادینه میکند، رمان دکتر ژیواگو، موجب هراس رهبران شوروی سابق میگردد. تحلیل این هراس میتواند ما را به واژهای برساند که نامش آگاهی است، نیکیتا خروشچف در دوران زمامداری خود این کتاب را علیه آرمانهای سوسیالیستی و در جهت اهداف سردمداران غرب و کاپتالیسم میدانست. کتاب «ادبیات علیه استبداد» با ترجمه بیژن اشتری توسط نشر ثالث انتشار یافته و به زندگی تراژیک یک نویسنده نامدار میپردازد، جایی که خالق اثر و خود اثر به چالش کشیده میشود.
و سرانجام سومین برنده نوبل، نویسنده معاصر چینی است که سال2012 بهخاطر رئالیسم خیرهکنندهای که قصههای مردمی و تاریخ را با زبان حال پیوند میدهد برنده جایزه نوبل شد. «مویان» نام مستعار اوست که معنی «حرف نزن» میدهد. نام حقیقی او «گوان موئه» است در خارج از مرزهای چین بیشتر بهعنوان نویسنده رمانی شهرت دارد که فیلم «ذرت سرخ» از روی آن ساخته شده است و کتاب معروف او «طاقت زندگی و مرگم نیست» که در ایران هم ترجمه شده از پرفروشترین کتابهاست که در آن از تجارب جوانی و زندگی در زادگاهش الهام میگیرد. تجاربی از فقر، گرسنگی و سختگیریهای یک پدر خشن. او درباره مردمی مینویسند که برای زنده ماندن تلاش میکنند، گاهی هم برنده میشوند، البته بیشتر مواقع بازندهاند.
با استفاده از چند منبع