
رؤیای میلیونرشدن در صف

علی رزاقیبهار- روزنامهنگار
سالهای بعد از جنگ تحمیلی برای گرفتن 2عدد شیر دولتی یا سهمیهای اول صبح مسافت یککیلومتری تا بقالی مورد نظر را میرفتم تا در صف بایستم و ماشین حمل شیر بیاید؛ شیرهای شیشهای با درهای آلومینیومی که رویش کمی خامه میبست. همزمان برای خرید نان هم باید در صفهای طولانی میایستادیم تا نان لواش را به قیمت 2تومان بخریم؛ چرا که خبری از انواع و اقسام شیرها در هایپرمارکتها و نان آزاد نبود. بعدها نوع این صفها عوض شد و افراد برای خرید رؤیاهایشان در صف میایستادند یا با آرزوی پولدارشدن با همان دارایی اندک و پساندازهایی که با هزار بدبختی و به قول معروف از زیر صد مَن خاک پیدا شده بود انواع و اقسام کارتهایی میخریدند که به گلدکوئیست معروف شده بود. گاهی نوشابه میخریدند به اُمید برندهشدن سکه طلا؛ روشی که یکی از برندهای نوشابه در آن سالها، کلی مشتری داشت و تقریبا کوکاکولا و پپسی را جا گذاشته بود. گذاشتن پول در صندوقهای قرضالحسنه با وعده وامهای کمبهره و سودهای آنچنانی و بعد هم ورشکستگی این صندوقها و پایان آرزوها با صفکشیدن جلو درهای این صندوقها و کلی آدم مغموم و سرخورده.
مفهوم صف و یکشبه پولدارشدن در جامعه ایرانی مفهومی عجیب و در عین حال همیشگی است. قبل از شیرهای شیشهای هم صفگرفتن نفت و دهها صف دیگر بوده است و قبل از گلدکوئیست هم انواع کارتهای قرعهکشی که به لاتاری و ارمغان بهزیستی معروف بود.
رویای میلیونرشدن بدون تلاش و زحمت، رؤیای تاریخی بسیاری از مردمی است که همچنان هم با آنهاست؛ رؤیایی که تنها نوع و مدلش تغییر میکند اما باورش تغییر نمیکند. خرید سهامهای غیربورسی هم روزگاری میلیاردها تومان را از مردم گرفت تا به آنها بگوید پولدارشدن با این وعدهها تنها خیالپردازی است و جز ورشکستگی دستاوردی ندارد. برای اینکه پولتان را دودستی تقدیم کنید هم ساعتها در صف خرید این سهام میایستادیم و در رؤیا سوار بهترین ماشینها میشدیم و عاقبت در انتظار تحقق وعده مسئولان برای بازپرداخت پولهایمان. نوسانات دلار و طلا هم اینرؤیا را با صف خرید دلار و سکه پیوند میزد و اما نتیجه تقریبا هیچ. البته همیشه استثناهایی وجود دارد اما استثنا قاعده نیست و ما در دنیایی زندگی نمیکنیم که بشود همیشه استثنا بود.
آن صفها و آن رؤیاها در حافظه کوتاهمدت ما هر روز تبدیل به مدل دیگری میشود؛ مدلی که امروز اسمش بورس است و ماهها پیش ارزهای دیجیتال. اگرچه برای ورود به این بازارها و سرمایهگذاری در آنها حتما نیازمند آگاهی کامل و سواد اقتصادی هستیم که اگر باشد براساس قاعدهای شما ممکن است سود کنید اما مشکل اینجاست که ما فقط به رؤیاهایمان میاندیشیم و برای تحقق آن صف میبندیم؛ بارها و بارها، صفهایی که برخلاف صف شیر و نان هرگز نوبت به ما نمیرسد و ما تنها از صفی به صف دیگر میرویم بهدنبال آرزوهایمان.