• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
سه شنبه 6 خرداد 1399
کد مطلب : 101355
+
-

مأمور پلیس در مأموریت و جدال با تبهکاران به شهادت رسید

متهم به قتل: گلوله‌ای از سلاح من شلیک نشد

متهم به قتل: گلوله‌ای از سلاح من شلیک نشد

مامور کلانتری شهرک غرب وقتی برای بازداشت سارقان وارد عمل شد در درگیری مسلحانه به‌شهادت رسید. به‌دنبال مرگ افسر پلیس، 2متهم بازداشت شده‌اند اما فرد مسلح قتل را انکار کرده و مدعی شده که از اسلحه او حتی یک گلوله هم شلیک نشده است.
به‌گزارش همشهری، شامگاه چهارشنبه گذشته گزارش مرگ یک مأمور پلیس به قاضی ساسان غلامی، کشیک جنایی تهران اعلام شد. بررسی‌ها حکایت از این داشت که استوار یکم میلاد خسروی، مأمور 26ساله کلانتری شهرک غرب آن شب در جریان ماموریت و تعقیب و گریز چند متهم حوالی سعادت‌آباد با آنها درگیر و در جریان این جدال با شلیک گلوله زخمی شده و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت رسیده است.


آخرین مأموریت میلاد
همکار این مأمور پلیس در تشریح شب حادثه، گفت: حدود ساعت9 و نیم چهارشنبه شب همراه شهید میلاد خسروی به ماموریت رفتیم. ماموریتمان این بود که در خیابان گشتزنی کنیم و چنانچه مورد مشکوکی دیدیم با آن برخورد کنیم. شاید حتی یک‌درصد هم فکرش را نمی‌کردم که این آخرین ماموریت میلاد است. وی ادامه داد: در حال گشتزنی که بودیم ناگهان متوجه 4مرد جوان شدیم. آنها دیلم به‌دست داشتند و می‌خواستند در یک خانه ویلایی را باز کنند. فورا به سمت آنها رفتیم و چون لباس شخصی بر تن داشتیم خودمان را مأمور معرفی کردیم. از آنها خواستیم توضیح بدهند که در آنجا چه کار می‌کنند. ناگهان آنها به سمت ما هجوم آوردند و سعی کردند فرار کنند. خواستیم مانع فرارشان شویم که یکی از آنها ناگهان دست به اسلحه شد و به سمت میلاد شلیک کرد که تیر به گردن او اصابت کرد. همان لحظه یکی از متهمان را دستگیر کردم و به تعقیب متهمان دیگر پرداختم. یک خیابان آن‌طرف‌تر موفق شدم نفر دوم را هم دستگیر کنم اما 2نفر دیگر موفق به فرار شدند. وی ادامه داد: جدال ما با متهمان 10دقیقه بیشتر طول نکشید و پس از آن متوجه شدم وضعیت همکارم به‌شدت وخیم است. 
در ادامه مأموران در بررسی محل حادثه یک اسلحه کلت کشف کردند که متعلق به متهمان بود و در بررسی‌های بیشتر مشخص شد که 5 فشنگ داخل آن است.

بازداشت
2متهمی که در جریان این ماجرا دستگیر شده بودند پس از انتقال به کلانتری تحت بازجویی قرار گرفتند و منکر سرقت و قتل مأمور پلیس شدند. آنها ادعا کردند که برای فروش مواد‌ مخدر به خیابان رفته بودند و اسلحه نداشتند. در این شرایط با دستور قاضی ساسان غلامی، متهمان برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند. از سوی دیگر پیکر مأمور جوان که تنها فرزند خانواده‌اش بود با توجه به وصیتش روز پنجشنبه مقابل ستاد فرماندهی انتظامی تهران تشییع شد و از آنجا به روستای آقچه مزار از توابع شهرستان بویین زهرا منتقل و به خاک سپرده شد.

انکار قتل

تحقیقات در این پرونده در حالی ادامه دارد که تاکنون 2نفر از متهمان دستگیر شده‌اند؛ این در حالی است که آنها منکر سرقت هستند و می‌گویند حشیش و گل می‌فروشند. یکی از آنها که اسلحه کلت داشته به‌همراه همدستش که در جریان تعقیب و گریز و دقایقی پس از تیر خوردن مأمور جوان دستگیر شده بود، روز شنبه برای انجام تحقیقات به شعبه سوم دادسرای جنایی تهران منتقل شدند. فردی که مسلح بود 23ساله است. او سابقه درگیری و دعوا دارد و می‌گوید به هیچ عنوان گلوله‌ای از اسلحه کلتش شلیک نکرده است. با این حال قاضی جنایی دستور بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل تیراندازی، بررسی کارشناسی سلاح و بررسی زاویه شلیک و تحقیق از مأموران کلانتری را برای روشن شدن ابعاد تیراندازی مرگبار صادرکرده است.

چه شد که مأمور پلیس گلوله خورد؟
من در آن شب و در آن لحظات پر از استرس و دلهره فقط و فقط به فکر فرار بودم تا دستگیر نشوم. حتی اسلحه‌ام را به میان شمشادها پرت کردم. 5 فشنگ داخلش بود که تمام فشنگ‌ها سر جایش است و هیچ کدام شلیک نشده است.
شب حادثه قصد دستبرد به خانه ویلایی را داشتید؟
نه ما سارق نیستیم؛ مواد فروشیم. برای فروش مواد‌مخدر به خیابان سپهر حوالی شهرک غرب رفته بودیم. اهل تهران نیستم و چند وقت قبل یکی از همشهریانم به‌نام رحیم گفت بیا بریم تهران و مواد بفروشیم. او مرا وسوسه کرد و گفت در پایتخت اگر مواد بفروشی بار خودت را می‌بندی و پولدار می‌شوی. می‌گفت درآمد بالایی دارد. آنقدر در گوشم این حرف‌ها را خواند تااینکه وسوسه به جانم افتاد؛ وسوسه پولدار شدن. چون در شهرستان ما کار درست و حسابی نیست. این شد که بار سفر را بستم و به امید پولدار شدن راهی تهران شدم اما خبر نداشتم که درگیر چنین ماجرایی می‌شوم.
شب حادثه چه اتفاقی رخ داد؟
آن شب به همراه رحیم بودیم و او گفت بیا برویم بالا شهر و به بچه پولدار‌ها مواد بفروشیم. گل و حشیش همراهمان بود. بالاشهری‌ها معمولا گل می‌خرند و پایین شهری‌ها حشیش. آن شب به پارکی حوالی شهرک غرب رفتیم اما مشتری پیدا نکردیم. راه افتادیم تا جای دیگری را پیدا کنیم اما مأموران به ما مشکوک شدند. درحال عبور از خیابان بودیم که مأموران لباس شخصی سوار بر موتور به ما نزدیک شدند. همین که خواستند پیاده شوند و دستگیرمان کنند، فرار کردیم. آنها هم بعد از فرمان ایست شلیک کردند؛ حتی یک تیر از بیخ گوش من رد شد.
چطور دستگیر شدی؟
خیلی ترسیده بودم و بی‌وقفه می‌دویدم. البته مواد پیش رحیم و همدست سومم محمد بود. ما آن شب 3نفر بودیم که هر کدام به یک سمت رفتیم. دست من اسلحه بود. من وارد خیابانی شدم و یک دفعه صدای تیر شنیدم. همان لحظه بود که یاد اسلحه خودم افتادم. ترسیدم مبادا پلیس مرا با اسلحه دستگیر کند و به‌خاطر تیراندازی گیر بیفتم. برای همین اسلحه‌ام را میان شمشادهای کنار خیابان انداختم. چند ثانیه بعد ناگهان ماموری با موتور راه فرارم را سد کرد. برگشتم اما هول شدم و زمین خوردم. مأمور دیگری از پشت‌سر مرا گرفت. من میان 2 مأمور بودم که دیدم یکی از مأموران گلوله خورده و کنار دیوار افتاده است.
یعنی تو تیراندازی نکردی؟
نه. من هیچ تیری شلیک نکردم. دوربین‌ها قطعا همه‌‌چیز را ضبط کرده‌اند. گفتم که اسلحه من 5تیر داشت اما گلوله‌ای از آن شلیک نشده است.
اگر تو شلیک نکردی، پس چه‌کسی شلیک کرد؟
نمی‌دانم اما همدستانم اسلحه نداشتند و فقط من داشتم.
اما بعد از دستگیری مدعی شدی اسلحه برای تو نیست؟
خیلی ترسیده بودم و چون مأمور پلیس هم گلوله خورده بود می‌ترسیدم بگویم اسلحه برای من است. اما در اداره آگاهی اعتراف کردم که اسلحه متعلق به‌خودم است ولی گلوله‌ای شلیک نکرده‌ام.
چرا اسلحه همراهت بود؟
قبل از اینکه به تهران بیایم اسلحه را خریدم؛ چون قرار بود موادفروشی کنیم و نیاز بود که اسلحه همراهمان باشد. ممکن بود خطر تهدیدمان کند و ما باید برای دفاع از جانمان یا برای تهدید از اسلحه استفاده می‌کردیم.
در شهرستان شغلت چه بود؟
همه کار می‌کردم؛ از کشاورزی گرفته تا گچکاری و فروش گندم و نخود اما درآمدم بالا نبود ولی هرچه بود آرامش داشتم، زندگی در تهران اما خیلی سخت‌تر و ترسناک‌تر است؛ خصوصا اگر بخواهی خلاف کنی، یک لحظه آرامش نداری و مدام باید با استرس و دلهره زندگی کنی.

این خبر را به اشتراک بگذارید