• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
چهار شنبه 31 اردیبهشت 1399
کد مطلب : 101116
+
-

دوم خرداد، غول‌های مطبوعات را از چراغ جادو بیرون آورد

صادق زیباکلام  _ نویسنده و استاد علوم سیاسی

علاءالدین و چراغ جادو یک داستان کودکانه است که ریشه در داستان‌های هزار و یک شب دارد. وقتی علاءالدین چراغ جادو را پیدا می‌کند یک غول از آن چراغ خارج می‌شود اما مشکل داستان از جایی آغاز می‌شود که آن غول حاضر به بازگشت به داخل چراغ نمی‌شود. دوم‌خرداد یک‌سری غول‌هایی را مانند ماشاءالله شمس‌الواعظین، حمیدرضا جلایی‌پور، مرتضی مردیها، محمد قوچانی، اکبر گنجی، مسعود بهنود، عمادالدین باقی و... را از چراغ جادو بیرون آورد. این افراد تا قبل از دوم‌خرداد فعال بودند اما مانند همان غول چراغ جادو، کسی آنها را خیلی نمی‌شناخت.
اولین روزنامه‌ای که بعد از دوم‌خرداد منتشر شد، نامش جامعه بود. ماشاءالله شمس‌الواعظین و حمیدرضا جلایی‌پور آن را منتشر کردند. من به جرأت می‌توانم بگویم که جامعه، نخستین روزنامه غیردولتی و حکومتی بود.
بعد از گذشت چند‌ماه به روزنامه جامعه اجازه انتشار ندادند و بعدها تیم جامعه توانست روزنامه‌های توس، عصر آزادگان و نشاط را منتشر کند. تیراژهای این روزنامه‌ها در آن زمان باورکردنی نبود، گاهی تیراژشان به 200تا 300هزار نسخه می‌رسید و معمولا 2بار در روز چاپ می‌شدند.
تا کسی در آن دوران زندگی نمی‌کرد نمی‌توانست فضای روزنامه‌های صبح آزادگان، توس، جامعه و... را درک کند. متأسفانه آن فضا تا اردیبهشت 79 دوام نیاورد و ما مجبور شدیم با مطبوعات و آن فضا خداحافظی کنیم. درست است که روزنامه‌ها تعطیل شدند ولی یک‌سری از غول‌هایی که دوم خرداد از چراغ جادو بیرون آمدند، دیگر به آن چراغ جادو برنگشتند. هر چند ماشاءالله شمس‌الواعظین ممنوع‌الکار در رسانه شد اما افرادی مانند محمد قوچانی، هنوز می‌نویسند و در دنیای روزنامه‌نگاری فعال هستند.
هر چند من خودم را در حد افرادی که نام بردم، نمی‌بینم اما واقعیت این است که دوم خرداد به افراد فهماند که فردی مانند صادق زیباکلام وجود دارد و سرمقاله‌های روزنامه جامعه را می‌نویسد. نکته مهم‌تر این است که خودم نیز نمی‌دانستم که می‌توانم مقالات کوتاه بنویسم و در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی بدون هیچ توهین، تئوری توطئه و تحقیری حرف بزنم.
ناگفته نماند که این مطبوعات دوم‌خردادی بودند که پدیده‌ای به نام اصلاحات را مطرح کردند. وقتی آقای خاتمی با 20میلیون رأی ما را غافلگیر کردند، نام آن اتفاق دوم‌خرداد بود و حتی مدیران جدید را با صفت دوم‌خردادی می‌شناختند و مثلا می‌گفتند که استاندار آذربایجان یک دوم‌خردادی است. نیمه‌دوم 77 بود که واژه اصلاحات و اصلاح‌طلبی ایجاد شد و جای دوم خرداد را گرفت.
اگر آن چند سال اول انقلاب را استثنا کنیم – چرا که در آن زمان طبیعی بود که یک جامعه انقلابی اجازه دهد، نهضت آزادی، چریک‌های فدایی خلق، حزب دمکرات کردستان، مارکسیست‌ها و حتی طرفداران سلطنت به شکل غیرمستقیم روزنامه داشته باشند- بعد از آن در دهه60 تا دوم‌خرداد 76 ما روزنامه مستقل نداشتیم و من حتی نمی‌توانم روزنامه سلام را به‌عنوان یک روزنامه مستقل نام ببرم؛ چرا که این روزنامه نماینده جناح چپ حاکمیت بود، همانطور که روزنامه رسالت که از جانب مرحوم آذری قمی و آقای توکلی منتشر شد، روزنامه بخشی از حاکمیت در مقابل روزنامه سلام بود.
نسلی از روزنامه‌هایی که بعد از دوم‌خرداد منتشر شدند، نخستین نسل از روزنامه‌های مستقل از حکومت بودند. مطبوعات در آن دوره پیشرفت عجیبی داشتند و به‌رغم اینکه در اردیبهشت 79 تمام این روزنامه‌ها بسته شدند اما این پیشرفت موجب شد 20تا 30درصد آن ظرفیت- هرچند لنگ‌لنگان- در سال‌های بعد به حیات خود ادامه دهند و تا به امروز هم با تلاش بسیار، زنده مانده‌اند. من روزنامه‌های مستقل امروز را نتیجه فعالیت صددر صدی روزنامه‌ها در دوران دوم‌خرداد می‌دانم.
اسم علاءالدین ما دوم خرداد بود و من یکی از غول‌هایی بودم که در آن دوره از چراغ جادو بیرون آمدیم و حتی فردی مانند قاضی مرتضوی نتوانست همه توان غول‌ها را قلع و قمع کند.
من بعدها کتاب‌هایی تحت عنوان «عکس‌های یادگاری با جامعه مدنی» و همچنین «وداع با دوم خرداد» نوشتم و برخی از مقالات خودم را که در روزنامه‌های دوم‌خرداد چاپ شده بود را جمع‌آوری کردم. در مقدمه کتاب عکس‌های یادگاری با جامعه مدنی در مورد مقصودم از این کتاب نوشته‌ام که می‌خواستم افرادی که سال‌های بعد از دوم خرداد می‌آیند، بدانند که چه فضایی در دوم خرداد ایجاد شده بود. من تلاش کردم تا این کتاب نمونه‌ای از فضای روزنامه‌نگاری در آن دوران باشد، به‌عنوان مثال بنده در شهریور 76 در روزنامه جامعه، تحلیلی از جنگ نوشته و یک‌سری پرسش‌های جدی در مورد عملکرد نظام در دوران جنگ مطرح کرده بودم.
کتاب دیگری با نام «هاشمی رفسنجانی و دوم خرداد» نیز نوشته‌ام که مربوط به یکی از دعواهای مهم سیاسی آن دوران است؛ یعنی نحوه عملکرد مرحوم هاشمی رفسنجانی. یک‌سری از چهره‌های شاخص اصلاح‌طلب در آن دوران به‌شدت آقای هاشمی را نقد می‌کردند و تمام مشکلات کشور را به گردن  ایشان می‌انداختند. در آن دوران مقالات زیادی علیه آقای هاشمی رفسنجانی در روزنامه‌های دوم خرداد منتشر شد. در آن زمان، ما ۲جریان فکری بودیم. من، مرتضی مردیها و مسعود بهنود که در دسته معتدل یا شاید بگوییم محافظه‌کار قرار می‌گرفتیم- من و تا حدودی آقای مسعود بهنود و آقای مرتضی مردیها با انتقادهای تند و تیز از آقای هاشمی رفسنجانی مخالف بودیم- و در مقابل آقایان گنجی، جلایی‌پور، عمادالدین باقی و تا حدودی آقای قوچانی، گروهی بودند که به‌شدت آقای رفسنجانی را می‌کوبیدند و بسیاری از اتفاقات قبل از دوم خرداد را زیرسؤال می‌بردند.
در آن دوران، عرصه فرهنگ و هنر شاهد تحولات جدی بود اما چشم‌گیرترین تحولات در عرصه مطبوعات رقم خورد. مهم‌ترین نکته دوم خرداد این بود که یک امید را در دل همه زنده کرده بود.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید