این راه مسدود است
شیده لالمی _ دبیر گروه جامعه
در خیابانهای تهران و در جریان زندگی روزمره، چند روزی است نظارهگر منازعات مردمی هستم که بر سر ماسکزدن و نزدن و رعایت فاصله اجتماعی با یکدیگر در حال مشاجرهاند. دیروز مردی که بدون ماسک در حال سرفه بود، بلوایی در یک بقالی کوچک به راه انداخت. یک روز قبلتر مشاجره در کابینی بسته، حدفاصل طبقات 5 تا 18 در آسانسوری که تا آستانه دست به یقه شدن یک طرف با طرف دیگری پیش رفت که میگفت: «اصلا میخواهم کرونا بگیرم و بمیرم؛ به شما مربوط است؟» ماسکزنندگان معتقدند شرایط خیلی بحرانی است و باید فاصلهگذاری را حفظ کرد و از بیم جانشان دست به عصا از خانه بیرون میروند. در مقابل کسانی که ماسک نمیزنند، میگویند: «ای بابا... کرونا مهار شده. شما سخت میگیرید. وضعیت خیلی از محلهها سفید شده.»
چگونه است که یک سر طیف، مردمی هستند که وضعیت سفید را شنیدهاند و خیالشان اینچنین راحت شده اما خبر وضعیت قرمز شهرها و 6رقمی شدن آمار مبتلایان و منحنیهای افزایشی به گوششان نرسیده؟ آن هم در میانه بحرانی اینچنین پرمخاطره، غیرقابل پیشبینی و مرگبار.
این وضعیت تهران است، دیگر شهرها چه شرایطی دارند؟ آمارهای افزایشی در شهرهای دور و نزدیک به ما چه میگویند؟ از تعدادی از استانها خبرهایی از بیتوجهی مردم به پروتکلهای بهداشتی در شهرهای دور و نزدیک کشور به گوش میرسد و ویدئوهایی که در همین باب در شبکههای اجتماعی (که بخشی از آنها واقعیت دارد و بخشی هم نه) دست بهدست میشود، مصداقی از اطلاعرسانی معیوب، ناکارآمد و ناقص است.
شکاف آگاهی اینچنینی درباره اپیدمی یک بیماری خطرناک که مسئلهای همگانی است از کجا سر برآورده؟ جز از ابهامها، تناقضگوییها و طبل زیر گلیم زدنها؟
یکی از مهمترین ضرورتهای اطلاعرسانی در زمان بحران، بهویژه بحرانهای فراگیر که مدیریت و مهار آنها نیازمند مشارکت همگانی است و درصورت فقدان مشارکت، ابعاد گسترده و فاجعهباری پیدا میکند، استفاده از سازوکارهای بسیار شفاف، ساده و بدون ابهام است. تنها در این صورت میتوان مانع از سرگردانی مخاطب در مواجهه با بحران شد و رفتارهای فردی و جمعی او را بهعنوان یک عضو تأثیرگذار و تأثیرپذیر در شرایط پرخطر تصحیح کرد و در کانال درست به نفع خیر جمعی قرار داد.
ما در حالی بار مسئولیت اجتماعی و حرفهای برای اطلاعرسانی دقیق و همه جانبه درباره کرونا را بر دوش داریم که این روزها در رسانهها جز اخبار پراکنده و گزارشهایی که حاصل گردآوری مصاحبههای منتشر شده از این و آن در کانالهای رسمی اطلاعرسانی است، اطلاعات بیشتری به مخاطب نمیرسد.
ما در شرایط فعلی با اطلاعرسانی روزانه و ارائه آمارهای کلی مواجه هستیم، با رویکرد و روالی کلیشهای و به تکرار افتاده، آنچنان که اغلب میتوان متن خبرهای روزانه سخنگوی وزارت بهداشت را عینا برای روز بعد استفاده کرد و تنها جای عددها را تغییر داد. درست است که وزارت بهداشت بهعنوان مرجع اصلی اطلاعات تلاش کرده با نشستهای خبری روزانه و در ساعت مشخص آخرین اطلاعات را در اختیار رسانهها و مردم قرار دهد اما رسانهها در پیگیری اخبار و رویدادهای مهم این روزها که مرتبط با سلامت مردم است، امکان بسیار محدودی برای پرسشگری دارند. دسترسیشان به آمار و اطلاعات و منابع دست اول چقدر است؟ نشستهای خبری آنلاین روزانه با حق پرسش یک سؤال، قطع و وصلهای مکرر، اطلاعات ناکافی، محدود و گزینش شده، بخشی از واقعیت مربوط به کرونا و تأثیر آن را بر جامعه نشان میدهد، بخش دیگر چه میشود؟
مقصودم تشکیک در آمار یا زیرسؤال بردن عملکرد و خدمات نهادهایی که 3ماه است برای مهار و مدیریت کرونا تلاش میکنند، نیست؛ مسئله همان است که بارها گفته شده و همچنان ناشنیده مانده: اینکه رسانهها برای عملکرد مؤثر، انتقال اطلاعات صحیح به افکار عمومی و اثربخشی در زمان بحران، نیازمند دسترسی آزاد به اطلاعات هستند.
شفافسازی این نیست که هر روز یک نفر بهعنوان سخنگوی وزارت بهداشت یا معاون وزیر، آمار و عددهایی را برای ما، برای مردم اعلام و تکرار کند؛ این عددها با شیوه ارائه یک طرفه، تأثیرشان را در افکار عمومی از دست دادهاند. وقتی میگوییم عادیسازی یعنی همین؛ اینکه مردم هر روز عددهایی را میشنوند که بالا و پایین میروند اما نمیتوانند آن را درست تحلیل کنند. رسانهها هم اغلب قادر به ارائه تحلیل دقیقی از شرایط موجود نیستند، چون آنها هم دسترسی محدود و اغلب یکطرفهای به منابع اطلاعاتی دارند. مسیر اطلاعرسانی از طرف دولت و وزارت بهداشت و سایر نهادهای متولی یک سویه شده، بسیاری از منابع خبری از مصاحبه با خبرنگاران منع شدهاند و به این ترتیب خبرنگاران صرفا پوششدهنده اطلاعاتی هستند که از منابع رسمی و درواقع از بالا به آنها میرسد.
ما نیازمند دسترسی آزاد به اطلاعات هستیم؛ نه برای اینکه آن را ابزاری برای ناکارآمد نشان دادن دولت و نهادهای بالادستی بدانیم، برای اینکه خودمان بتوانیم فهم درستی از آنچه میگذرد، داشته باشیم و براساس آن اطلاعرسانی را در مسیر دقیق و مؤثری هدایت کنیم. در عمل اما با چه شرایطی مواجه شدهایم؟ یک نمونه آن، سازمان بهشتزهراست؛ سازمانی که اتفاقا همیشه جزو نهادهای نسبتا شفاف اطلاعرسانی به شمار میرفت اما در همین بحبوحه اخیر تبدیل شد به یکی از آمارندهندگان. استدلال مدافعان این وضعیت «تلاش برای پیشگیری از ارائه آمار متناقض» است؛ درحالیکه مسئله اصلی همینجاست؛ تلاش برای یکدست کردن جریان اطلاعرسانی، از ترس رواج شایعات و اخبار تأیید نشده، عملا به قیمت بسته شدن بخشی از مجراهای مهم اطلاعات تمامشده و نتیجه این فرایند چیست جز اینکه بر ابهامها بیفزاید و دیوارهای بیاعتمادی را بالا ببرد؟
مهمترین انتظار جامعه از دولت و دستگاهها در شرایط فعلی، شفافسازی بیشتر و گشودن مجاری اطلاعرسانی است؛ اینکه بدون افتادن به دام مصلحتاندیشیهای سیاسی، از بنبست پیشینی بیرون بیایند و واقعیت را بگویند؛ همه آن را.
آنچه را که نمیگویید یا بنا به هر دلیلی، چند روز، چند هفته یا چندماه بعد از جای دیگری بیرون میافتد. پیامدهای اجتماعی آن، مردم را درگیر میکند و بعد از آن، سیل ویرانگر پرسشها به راه میافتد. تجربه نشان داده دولت و نهادهای رسمی در ایران اغلب عملکرد موفقی در اطلاعرسانی در زمان بحران ندارند. نزدیکترین نمونه افزایش قیمت بنزین و زمینهسازی حوادث پس از آن در آبان98 و پس از آن سانحه سقوط هواپیمای 752اوکراینی است. درحالیکه هنوز روزهای شوکآور و تجربه تکاندهنده سقوط هواپیمای 752اوکراینی را بهخاطر داریم، 3ماه پس از اعلام نخستین موارد شناسایی کرونا در کشور، بهنظر میرسد خواسته یا ناخواسته در پروسه دیگری از تکرار اشتباهها در فرایند اطلاعرسانی و ارتباط با افکار عمومی قرار گرفتهایم؛ این بار اما با روشهایی متفاوت. اطلاعرسانی در زمان بحران، پیوسته و متصل به مسئولیت اجتماعی است و اتفاقا در شرایطی که جامعه با مسئله اجتماعی مانند کرونا مواجه است که مدیریت و مهار آن جز با مشارکت مردم، اصلاح بخشی از رویهها و عادتها ممکن نخواهد بود، اطلاعرسانی نامناسب و بستن منابع خبری راهگشا نیست؛ اثربخش و اعتمادآفرین نیست؛ این راه مسدود است. در زمانهای که هر شهروندی با اکانت شخصیاش در صفحات شبکههای اجتماعی میتواند یک دیدهبان و حتی رسانه و ناظر باشد، حرکت در مسیر مدیریت اطلاعات، پای گذاشتن در مسیر بنبست است؛ در همین بنبست درنهایت باید رو در روی پرسشکنندگان و افکار عمومی ایستاد و با آنها چشم در چشم شد.تمام واقعیت را بگویید؛ به ما خبرنگاران، به مردم، به همه.