بازار تبریز امن و امان است
«اوداباشیها» یا همان نگهبانان بازار تبریز چند صد سال است که به رسم قدیم تنها با یک چوبدستی از حجرهها و مغازههای بزرگترین بازار سرپوشیده خشتی جهان محافظت میکنند
سیدمرتضی احمدپور - تبریز– خبرنگار
بازار بزرگ و تودرتوی تبریز نه تنها برای گردشگران بلکه برای بسیاری از شهروندان تبریزی هنوز هم ناشناخته است. بازاری با صدها دالان و راسته متصل به یکدیگر که به دالانهای اسرارآمیز داستانهای قدیمی بیشباهت نیست. کافی است به این راستهها آشنا نباشی تا برای رسیدن به مقصد مورد نظر حداقل یکی دو ساعت سرگردان شوی و جالب آنجاست که در آخر متوجه میشوی تمام این مدت فقط دور خودت میچرخیدی.
بازاری که با تمام جذابیتهای تاریخیاش در روز، شبها خوفناک به نظر میرسد. هیچ محدودیتی برای ورود و خروج وجود ندارد و در هیچ کدام از ورودیهای آن به جز تیمچهها دری نیست و هرکس میتواند در خلوتترین ساعات شب وارد بازار شود که همین موضوع به یکی از مشکلات میراث تاریخی تبریز تبدیل شده است. در چنین شرایطی، نحوه تامین امنیت بازار در شب، اولین موضوعی است که ذهن را درگیر میکند. بازاری با یک کیلومتر مربع وسعت و دالانهایی که هر کدام به چند راسته دیگر ختم میشوند.
شاید همین مسائل باعث شد که نگهبانی از بازار تبریز از صدها سال قبل به کسانی سپرده شود که به اوداباشی (سرایداری) مشهور شدهاند. اوداباشیهایی که اغلبشان صبحها باربری میکنند و با تاریک شدن هوا چوبدستی به دست داخل دالانها میچرخند. اگر به بازار تبریز سری زده باشی شاید در نگاه اول حتی متوجه شغلشان هم نشوی، اما چشم و گوششان را فقط برای حفظ بازار گذاشتهاند. حقوق ناچیزی میگیرند و بیمه ندارند اما امین مردم و کسبه هستند و عاشقانه به حفاظت از میراث چند صد ساله تبریز مشغولند. آنها هزاران خاطره از سالهای حضورشان در این بازار خشتی دارند.
چندی پیش اداره کل میراث فرهنگی آذربایجان شرقی اعلام کرد از این پس اوداباشیهای بازار با هدف صیانت این مجموعه تاریخی از حوادث طبیعی و غیرطبیعی به صورت شبانهروزی فعال خواهند بود. تا فعالیت آنها در کنار حراست از اموال، محافظت از میراث بازار را نیز در بر بگیرد و آن را از گزند حوادث ناگهانی نجات دهد. در این گزارش به سراغ اوداباشیهای بازار تبریز رفتهایم که پس از گذشت سالها صحبتهای جالبی برای خواندن دارند.
نقشه بازار کف دست اوداباشیها
اغلب نگهبانان بازار را افراد پا به سن گذاشتهای تشکیل میدهند که در نگاه اول پیر و فرتوت به نظر میآیند اما در عمل کارایی و تجربههای فراوانی در برخورد با متخلفان دارند. بسیاری از آنان در جوانی باربر همین بازار بودهاند و به قول خودشان همه جا را مثل کف دست میشناسند و چشمبسته همه جا میروند اما حالا که توان باربری ندارند تنها با یک چوبدستی کار نگهبانی از بازار را برعهده گرفتهاند. رحیم مایانی اوداباشی بازار «دلهزن» میگوید از چند سال قبل با همکاری نیروی انتظامی به سوت و برخی تجهیزات نگهبانی مجهز شدهاند. اما خودشان تاکید دارند که قوت قلبشان همان چوبدستیهای ساختهشده از چوب گردوست که دهها سال عصای دستشان در شبهای خلوت بازار تبریز بوده است.
رحیم درباره تجربههایش برای دستگیری دزدان، به روزنههایی که در صدها گنبد بازار وجود دارد اشاره میکند و میگوید: «روزنههای جذاب در سقف بازار روزها قشنگی عجیبی دارند اما شبها محل ورود و خروج برخی سارقان است. شاید در نگاه اول، عبور از این روزنهها سخت باشد اما آنها از این روزنهها برای ورود و خروج به تیمچهها استفاده میکنند که فقط نگهبانان باتجربه نحوه جلوگیری از این ورود و خروجها را میدانند. بارها اتفاق افتاده که در کشف معماهای سرقت از بازار این سرایداران بودند که سرنخها را به ماموران آگاهی دادهاند».
این نگهبان بازار با گلایه از تصمیمات هیات امنای تیمچهها و سراهای بازار که به فکر نصب تجهیزاتی مانند دوربین و جایگزین کردن آنها به جای نگهبانان بازار هستند، میگوید: «مگر دوربین میتواند جای چشمهای تیز نگهبانان را بگیرد؟ آیا این دوربینها میتوانند جای قدم زدن نصفهشب در بازار و کنترل همه مغازههای بسته را بگیرند؟ ما هر شب قفل تمام مغازهها را چک میکنیم تا هیچ کدام باز نمانده باشد. پیش آمده که مغازهای باز مانده و ما تمام مدت حواسمان به محافظت از آنجا بوده است. حتی برخی مغازهها چند وقتی تعطیل میشوند و ممکن است حیواناتی مانند موش و گربه در آنجا جاخوش کنند که با ضربه زدن به کرکره فلزی حجرههای بازار، آنها را فراری میدهیم». او نگران روزی است که با نصب دوربینها، همین درآمد کمش هم قطع شود.
جایی برای ماندن نداریم
همه دغدغه اوداباشیهای بازار تبریز بیکاری و نگرانی از ورود تکنولوژی به بازار نیست. حقوق کم و بیمهای که ندارند هم سالهاست شرایط سختی برایشان رقم زده. موسی سفیدان از نگهبانان بازار بزرگ صفی و از اهالی روستای سفیدان تبریز به یکی دیگر از مشکلات اوداباشیها اشاره میکند و میگوید: «روزها به پادویی در بازار مشغولیم و تا آخر شب زمانی که مغازهای باز باشد در بازار میمانیم. پس از کنترل تمامی مغازههای این راسته به خانهمیرویم. سالهای قبل که حجرههای خالی در پستوهای تیمچهها وجود داشت، شبها در یکی از همین این پستوها میخوابیدم اما اکنون به دلیل بالا رفتن ارزش قیمت ملک، این پستوها هم به دفاتر تجاری تبدیل شده و دیگر جایی برای شب ماندن نداریم».
به گفته این نگهبان بازار، حقوق دو میلیون در ماه که اگر خوششانس باشد کمی بیشتر میشود، به هیچ وجه جوابگوی معیشت هیچ کدام از نگهبانان و پادوهای بازار نیست. سفیدان بیان میکند: «معمولا از هر مغازه 30 تا50 هزار تومان حق نگهبانی میگیریم و به ازای هر بار کوچک یا چکی که بین حجرهها جابهجا کنیم هم 5 تا 10 هزار تومان پول چای به ما میدهند. میدانم که بازار رونق ندارد اما اگر به همان روزهای خوب گذشته برگردیم و دخل بازاریان پر شود، نگهبانان و سرایداران هم بینصیب نمیمانند».
شغل ما کمارزش نیست
هاشم نجفی از اوداباشیها قدیمی بازار صادقیه است که از ناراحتی فرزندانش برای شغلی که دارد میگوید. اینکه آنها کارش را دوست ندارند و به نوعی آن را شغلی کمارزش میدانند. اما خودش معتقد است نگهبانی از بازار تبریز نه تنها کمارزش نیست که حفظ این میراث گرانبها باید وظیفه تک تک مردم تبریز باشد. نجفی ادامه میدهد: از سوی دیگر در این کار با تجار خوشنام و اصیل بازار هم رابطه دارم. البته فرهنگی که در بازار سرپوشیده تبریز حاکم است هیچ شباهتی به بازاری که چند متر آن طرفتر میبینید ندارد. یک جمله معروف بین بازاریان قدیمی اینجا وجود دارد که به جوانان یا کارگران تازهوارد میگویند: «اوست اورتلی بازارا خوش گلمیسن»؛ یعنی به بازار سرپوشیده خوش اومدی.
نگهبانی را که شروع کردم، عاشق شدم
به دنبال فردی جوانتر در میان نگهبانان بازار میگردم و آدرس «بالااصغر» (اصغر کوچیکه) را میدهند. مردی با قامت کوچک و چوبدستی بزرگ که در همان نگاه اول بیتناسبی بین چوب و قامتش نظرت را جلب میکند و اینکه با این قد و قامت چگونه از بازار در مقابل دزدان محافظت میکند. به قول خودش به این نگاهها و لبخندها عادت کرده اما از سر به سر گذاشتن بازاریان هم دل خوشی ندارد. حال و احوال با او اینطور آغاز میشود: «چه شده هوس چوبدستی کردهای؟» به گفته همکارانش در حفاظت از بازار با کسی شوخی ندارد و در روزهای تعطیل حتی اگر خود صاحبان تیمچهها هم بخواهند وارد شوند، به این راحتیها اجازه ورود نمیدهد. هرچند ساعت خاصی برای باز و بسته کردن در تیمچهها وجود ندارد اما معمولا تا ساعت 9 صبح درها را باز نمیکند و عصرها هم همزمان با غروب آفتاب همه درها بسته میشوند. متخلفان هم با چوبدستی بالااصغر طرف هستند.
او به خاطرات شیرین ازدواجش در روزهایی که تازه کارش را در بازار تبریز آغاز کرده بود هم اشاره میکند و میگوید: دختر مورد علاقهام را 35 سال پیش در همین بازار پیدا کردم که همراه مادرش در حال خرید از بازار پارچه بود. با واسطه قرار دادن صاحب حجرهای که از آنجا خرید میکردند توانستم نظر مثبت خانوادهاش را جلب و ازدواج کنیم.
صحبتهایم با نگهبانها تا پاسی از شب طول کشیده و اکثر حجرهها بسته شدهاند. اکنون زمان کنترل قفل مغازهها و شروع نگهبانی از بازار است. از سمت بازار مطهری و سرای دودری که سال پیش طعمه حریق شد از بازار خارج میشوم. سکوت شبانه بازار ابهت و البته ترس خاصی دارد که تجربهاش چندان خالی از لطف نیست ولی نگهبانی در چنین مکانی که سایهها بهراحتی امکان مخفی شدن دارند دل و جرات خاصی میخواهد که شاید تنها از عهده اوداباشیهای باتجربه و شجاع بازار تبریز بربیاید.
استقرار شبانهروزی اوداباشیها در بازار
مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آذربایجانشرقی از استقرار اوداباشیها (سرایدارها) در سراها، تیمچهها و دالانهای بازار تاریخی تبریز خبر میدهد و میگوید: «حفاظت همهجانبه از بازار جهانی تبریز با همافزایی دستگاههای اجرایی استان محقق میشود».
احمد حمزهزاده احیای اوداباشیها را در راستای صیانت از این مجموعه تاریخی از حوادث طبیعی و غیرطبیعی عنوان و تاکید میکند: «با همکاری نیروی انتظامی شهرستان تبریز گشت شبانه پشت بام بازار هم اجرایی خواهد شد».
بازار تاریخی تبریز با داشتن حدود 5500 باب حجره، مغازه و فروشگاه، ۴۰ گونه شغل، ۳۵ باب سرا، ۲۵ باب تیمچه، ۳۰ باب مسجد، ۲۰ باب راسته و راستهبازار، ۱۱ باب دالان، ۵ باب حمام و ۱۲ باب مدرسه به عنوان اصلیترین مرکز داد و ستد مردم تبریز شناخته میشود.
حقوق دو میلیون در ماه به هیچ وجه جوابگوی معیشت هیچ کدام از اوداباشیهای بازار نیست و روزگارشان به سختی میگذرد