• دو شنبه 31 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 12 ذی القعده 1445
  • 2024 May 20
یکشنبه 28 اردیبهشت 1399
کد مطلب : 100876
+
-

برنامه داوطلبانه جمعیت امام علیع 21ساله شد

کوچه‌گردان شب بیست و یکم

کوچه‌گردان شب بیست و یکم

مهدیه تقوی راد_خبرنگار

تاریکی شب، محمل خوبی برای کمک‌رسانی به خانواده‌هایی است که این روزها نه آهی در بساط دارند نه آذوقه‌ای سر سفره. آسمان نیمه‌ابری است و باد در کوچه پس کوچه‌های محله لب خط به در و دیوار می‌زند. گاهی کیسه‌های زباله و کاغذ‌هایی به‌دست باد به گردش در می‌آیند و دوباره گوشه‌ای دیگر می‌افتند.
امسال بیست و یکمین سالی است که جمعیت دانشجویی امام علی(ع) در شب بیست و یکم‌ ماه رمضان، طرح کوچه‌گردان عاشق را برگزار می‌کند؛ طرحی که در سال آغازین آن توسط 7 دانشجو و با توزیع 30کیسه آذوقه در محلات فقیرنشین شهر تهران پایه‌گذاری شد. امسال در بیست و یکمین سالگرد اجرای این طرح 10هزار کیسه آذوقه در تهران و شهرستان‌ها توزیع می‌شود. روبه‌روی یکی از شعبه‌های فروشگاه رفاه که چند ماهی از تاسیسش می‌گذرد، در خانه‌ای نیمه باز است. حیاط خانه پر از کیسه‌های سفیدرنگی است که برای جلوگیری از خیس‌شدنشان در بارش‌های پراکنده بهار، رویشان را با محافظ پوشانده‌اند. هر چند دقیقه یک‌بار چند جوان کیسه به دوش از خانه خارج می‌شوند و کیسه‌ها را داخل ماشین‌هایی می‌گذارند که جلوی در پارک شده و محل را به مقصدی که برایمان نامعلوم است، ترک می‌کنند. ما در میانه حیاط و کنار چندصد کیسه سفیدرنگ ایستاده‌ایم. حیاط خانه علم در خیابان شوش شرقی، حدودا 30متر است و دخترها و پسرهای جوان مشغول پرکردن و چک‌کردن کیسه‌ها هستند تا مبادا جنسی از قلم افتاده باشد. گاهی دو، سه تا کیسه کول می‌کنند و می‌گذارند پشت ماشین‌ها. این میان، دخترکی با روسری لاجوردی و مانتوی آبی، مشغول هماهنگی بین نیروهاست. از پشت ماسک سفیدرنگش پیداست که عاقله زنی است، اما اندام او نحیف‌ است آنقدر که از پشت گویی دخترک نوجوانی است که 14 یا 15 بهار بیشتر ندیده‌است.
در هر کیسه‌‌ای‌ که از در این خانه خارج می‌شود باید برنج باشد و روغن؛ گوشت و مرغ، عدس، نخود و البته مواد شوینده که جزو ضرورت‌های زندگی در زمانه کروناست. وقتی 5، 6 ماشین آماده می‌شود، دختران و پسران جمع می‌شوند آدرس‌ها را چک می‌کنند. مقصد این ماشین‌ها «دروازه غار» است، «هرندی»، «لب خط»، «تیر‌دو قلو» و «بی‌سیم».
شب بیست و یکم ‌ماه رمضان است.چشمانی انتظار رسیدن کیسه‌های مواد غذایی را می‌کشند. به رسم هر ساله. در واقع بنا به رسمی که بیست و یک سال است که در بیست و یکمین شب ‌ماه رمضان برقرار بوده؛ کوچه‌گردی به تأسی از امیرالمونین(ع). شاید که آه از دل یتیمی بردارد و امید را در چشم‌های گرسنه‌ای زنده کند.
ساعت یک بامداد جمعه، بیست و یکم رمضان، همایش کوچه‌گردان عاشق جمعیت امام علی(ع)، در کوچه پس کوچه‌های شوش صدای بلندگوهای مسجد می‌آید:...«یا رازق الطفل الصغیر، یا راحم الشیخ الکبیر، سبحانک یا لا اله الا انت».
     
با بهنام که این شب‌ها مسئول هماهنگی و رساندن ارزاق به محله است، سوار ماشین تیره‌رنگ، راهی نخستین آدرس می‌شویم. کجا؟ «لب خط». اگر تا‌کنون کوچه پس کوچه‌های شهر لندن قرن هجدهم را در تلویزیون‌های سیاه و سفید دیده باشید، می‌توانید لب خط را تصور کنید. البته لندن معتاد نداشت، اما لب خط، تا بخواهید معتاد دارد. دسته‌دسته نشسته‌اند، گوشه و کنار، بریده از این لحظه‌ها و سرگردان در عالم هپروت. زن و مرد هم ندارد؛ خود را پوشانده‌اند در لباس‌های مندرس، چهره‌های‌شان تکیده و چروکیده و هفته‌ها رنگ حمام به‌خود ندیده.
 در کوچه‌های تنگ و تاریک محله شوش، لب خط و بی‌سیم کالبد‌های نحیف و سیه چرده با چشم‌های در کاسه افتاده، همه جا پرسه می‌زنند. جا به جا، شیشه‌های نوشابه شکسته روی زمین پراکنده است و زباله‌ها گوشه و کنار کوچه‌ها انبار شده است.
بهنام می‌گوید:«خانواده مورد نظر ما در یکی از این کوچه‌ها هستند. پدری که کمرش شکسته و فرزندانش با کمک خیریه، یک دستگاه خراطی تهیه کرده‌اند و مشغول کسب روزی حلال‌اند، اما روزگارشان سخت می‌گذرد. نبش کوچه می‌ایستیم.» 
سراغ خانواده بعدی را چند کوچه آنطرف‎‌تر می‌گیریم. خانه‌ای است ابتدای کوچه‌ای تنگ و تاریک. خانه، چند اتاق دارد، اتاق‌ها در اجاره معتادهاست. هر اتاق چند نفر در خود جای داده، بوی تند مواد فضا را پر کرده. این خانواده یکی از اتاق‌ها را اجاره کرده‌اند و همخانگی در یک خانه را به خیابان‌خوابی ترجیح داده‌اند. در همسایگی آنها زنی به همراه 2 دختر خردسالش زندگی می‌کند. زنگ در خانه آنهاست که به صدا در می‌آید اما کسی پاسخگو نیست. از وسط کوچه مبینا می‌آید جلوی در، با لحن داش مشتی‌ها حرف می‌زند و با دیدن هیبت عکاس و دیگر اعضای جمعیت امام علی(ع)، پیجور می‌شود تا سر از کارمان در آورد. در آن تاریکی، صدای دعای جوشن کبیر می‌آید، از خانه روبه‌رو...« یا من لا یشغله سمع عن سمع...‌ای که سرگرم نکند او را شنیدنی از شنیدنی دیگر، ‌ای که بازش ندارد کاری از کاری، ‌ای که او سرحد نهایی وجهه همت عارفان است»....کمی گوش تیز می‌کنم و صدای بلندگوی هیأت‌های اطراف را می‌شنوم.
صدای هراسناک مبینا در گوشم می‌نشیند: ‌عمو بهنام چکارشان داری؟ تازه دلیل وحشت را در چشمان مبینا می‌فهمم و فلسفه فرار معتادان را. مردهای همراهمان، پیراهن سیاه و شلوار سرمه‌ای پوشیده‌اند و زنان همه چادر به سر دارند، با مانتوی رسمی. رنگ ماشینمان هم تیره است. اینها همگی مشخصات اکیپ عملیات و دستگیری پلیس مواد ‌مخدر است.
 با مبینا سراغ خانواده می‌رویم تا بسته را به مادربزرگش تحویل دهیم. اعضای جمعیت امام علی(ع) می‌گویند امسال بسیاری از کارخانه‌ها به‌دلیل کسادی بازار و شرایط دشوار اقتصادی مشارکت خیلی کمتری در طرح کوچه‌گردان عاشق داشته‌اند، اما چرخ جمعیت امام علی(ع) از دَوَران نیفتاده است. به گفته آنها امسال تعداد بیشتری از خانواده‌ها به‌دلیل شیوع کرونا از نظر اقتصادی در مضیقه قرار گرفته‎‌اند و نیاز به کمک‌رسانی و همدلی در این شرایط، بیشتر از گذشته است.
همزمان، وقتی ما در حال رساندن بسته‌ها به خانواده‌های محله «بیسیم» هستیم، دیگر اعضای همایش کوچه گردان عاشق تا رباط کریم پیش رفته‌اند، امشب و شب بیست و سوم نزدیک به 10 هزار بسته در سراسر کشور توزیع می‌شود و در تهران، حدود 2 هزار بسته.  خانه سوم، چند کوچه پایین‌تر است. مادر و دخترند، تنها و آبرودار. بهنام اصرار دارد فقط یکی از زنان همراهش باشد. به‌خاطر مراعات حرف و حدیث همسایه‌ها. کیسه تحویل مادر و دختری می‌شود که شب بیست و یک‌ ماه رمضان چشم‌انتظار فرجی بوده‌اند تا از گرسنگی در آیند. ساعت حدودا دو و نیم بامداد است. طرح کوچه‌گردان عاشق در تهران و شهرستان‌ها همچنان ادامه دارد؛ آیین همدلی بیست و یکم رمضان امسال، بیست و یک ساله شده است. 

این خبر را به اشتراک بگذارید