• دو شنبه 5 آذر 1403
  • الإثْنَيْن 23 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 25
شنبه 23 فروردین 1399
کد مطلب : 97805
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/n5gjE
+
-

روشی منحصربه‌فرد برای اینکه از نظر روانی با در خانه ماندن کنار بیاییم

حمله به قرنطینه خانگی

حمله به قرنطینه خانگی

عیسی محمدی _‌خبر‌نگار

می‌دانیم که این روزها غالب شما مردم عزیز و نازنین، درگیر قرنطینه و خانه‌مانی هستید. می‌دانیم که البته خیلی‌های دیگر هم ترجیح داده‌اند به زندگی عادی‌شان برگردند که حالا بحث ما ربطی به این موضوع ندارد. این کرونایی که داریم می‌بینیم، ظاهراً تا مدت‌ها با ماست و باید با آن کنار بیاییم. یکی از چیزهای مهمی که باید با آن کنار بیاییم، بحث خانه‌مانی است. همان قرنطینه اختیاری و در خانه ماندن و.... همین چند وقت پیش بود که نهادی تحقیقاتی اعلام کرد که طی این مدت، اختلافات زوجین سه برابر شده. با بیشتر اطرافیان هم که صحبت می‌کنیم، می‌بینیم که مشکل اصلی‌شان با گذراندن این روزهاست؛ نه با خود قرنطینه. اینکه چطور این روزها را بگذرانند. باز هم مشکل اصلی، مشکل ذهنی این افراد است؛ چون ذهن ما عادت به این همه تعطیلات بی‌هدف نداشته است. این مقاله شاید کمی به این وضعیت کمک کند. چرا که نه؟

کتاب کمتر دیده شده دیل کارنگی
در دنیای توسعه فردی و کتاب‌های خودیاری، فردی وجود دارد به اسم دیل کارنگی که بسیار معروف است. گروهی او را پدر علم موفقیت و خودیاری می‌دانند. معروف‌ترین کتاب‌های او را باید «آیین سخنرانی» و «آیین دوست‌یابی» بدانیم. البته کارنگی یک کتاب خیلی خوب دیگر هم دارد؛ آیین زندگی. در این کتاب نکته‌های بدیع و فوق‌العاده‌ای مطرح شده است که شاید بخشی از آنها بتواند به درد این روزهای شما بخورد. یکی از مباحث مهمی که در این کتاب مطرح می‌شود، نگرانی و راه‌های مقابله با آن است. این روزها ما هم در این قرنطینه‌هایی که داریم، نگرانی‌های زیادی را تجربه می‌کنیم؛ نگرانی از وضعیت آینده، نگرانی از سلامتی، نگرانی از اینکه اگر بیمار شویم چه کنیم، نگرانی از کم شدن یا نشدن ارزاق عمومی، نگرانی از دوری از اقوام و دوستان و نگرانی از ورشکستگی‌های احتمالی و از دست دادن کار. همینطور لیست را دنبال کنید به کلی نگرانی ریز و درشت دیگر هم می‌رسید. به واقع این نگرانی‌ها هستند که در این قرنطینه‌های اختیاری، دارند ما را از پای در می‌آورند. اما در این وضعیت، که هم باید داخل خانه باشیم و هم باید نگران نباشیم، چطور می‌توانیم نگران نباشیم؟ دیل کارنگی با توجه به پژوهش‌هایی که در زمان خودش انجام شده بود و با توجه به تجربیات دیگران، به نکته‌های جالبی اشاره کرده است که مرور می‌کنیم.

اشتغال‌درمانی چیست؟
کارنگی از رویکردی به اسم اشتغال‌درمانی صحبت می‌کند. ابتدا بگذارید با یک روایت واقعی شروع کنیم که نقل می‌کند. او از شخصی به اسم ماریون. جی داگلاس صحبت می‌کند. این فرد شاگرد دیل کارنگی بود. ماریون دختری پنج ساله داشت که به‌شدت او را دوست می‌داشت. در واقع این دختربچه را می‌پرستیدند. متأسفانه او را از دست دادند و از این بابت ضربه شدیدی خوردند. البته خداوند مدتی بعد فرزندی دیگر به آنها داد که او نیز چند روزی بعد از تولد، جانش را از دست داد. همین وقایع باعث شد تا روان آنها حسابی به هم بریزد. طوری که نه شب‌ها می‌توانست درست و حسابی بخوابد و موقع بیداری هم مدام در حال غصه خوردن بود. به روایت خودش، انگار که روانش را بین یک منگنه گذاشته باشند؛ چنین حالتی داشت. البته خانواده آنها یک پسربچه چهار ساله دیگر هم داشت. راه‌حل نزد همین پسربچه بود. روزی که این فرد توی خانه نشسته و داشت غصه می‌خورد، پسرش از او خواست که برایش قایقی بسازد. پدر حوصله نداشت، اما پسربچه‌ها خیلی سمج هستند و به این راحتی‌ها دست بر نمی‌دارند.

فرصت برای نگرانی نیست
خب، نکته را گرفتید؟ دیل کارنگی می‌گوید وقتی شما سرگرم کار هستید، نگرانی‌ها و بی‌قراری‌ها فرصت نمی‌کنند به شما هجوم بیاورند. آنها منتظر می‌مانند تا وقتی که اوقات فراغت از راه می‌رسند، به سمت شما می‌آیند. به همین دلیل در اوقات فراغت این همه فکر و خیال می‌کنید. موضوع بعدی هم این است که اشتغال‌درمانی صرفاً به مفهوم انجام کاری که درآمدی دارد نیست. می‌توانید هر کاری را که ارزش‌افزوده‌ای برای شما و خانواده و حتی اطرافیان و جامعه‌تان ایجاد می‌کند انجام بدهید. این ارزش‌افزوده می‌تواند عاطفی یا اجتماعی یا علمی یا فیزیکی یا... باشد. در این صورت است که نگرانی‌ها و بی‌قراری‌ها از بین رفته و شما سرگرم زندگی می‌شوید.

نباید وقت خالی داشته باشید
روزی از چرچیل در اوج جنگ جهانی دوم که روزی 18ساعت کار می‌کرد، پرسیدند: نگرانی خاصی نداری؟ گفت: این‌قدر سرم شلوغ است که اصلاً وقت برای نگرانی ندارم. به واقع رویکرد اشتغال‌درمانی همین امر را دنبال می‌کند؛‌ به قدری ذهن شما و خود شما سرگرم باشید که فرصتی برای نگرانی و کسالت و خستگی و بی‌قراری و... نداشته باشید. این همان رویکردی است که دیل کارنگی، تحت عنوان ناتوانی ذهن بر تمرکز دوگانه از آن یاد می‌کند. یعنی ذهن شما در آن واحد صرفاً روی یک احساس تمرکز می‌کند. اگر اشتیاق به انجام کاری داشته باشید، جایی برای نگرانی و استرس و کسالت نیست. اگر تمرکز روی کسالت و استرس و نگرانی داشته باشید، جایی برای کار و اشتغال‌درمانی نیست. به همین سادگی. روزگاری در آمریکا توصیه می‌شد که به سربازان از جنگ برگشته، که از شدت اضطراب دچار اختلالات اضطراب می‌شدند، برنامه‌ای داده شود که عملاً هیچ وقت خالی برای آنها نگذارد.

داستان آن 242مورد
ماریون، سه ساعتی درگیر ساخت این قایق شد. در این چند سال، این نخستین سه ساعتی بود که او غصه نخورده بود چون سرش گرم بود. ناگهان متوجه شد که باید چه کار کند. او درک کرد هنگام انجام کارهایی که نیاز به نقشه و تلاش دارند، دیگر محلی برای غصه خوردن باقی نمی‌ماند. در نتیجه به گوشه‌کنار و خانه‌اش سرک کشیده و همه کم و کاستی‌های آن را شناسایی و لیست کرد. جالب اینکه طی دو هفته لیست او 242مورد نیازمند اصلاح را شامل می‌شد. به گفته خودش، دو سالی زمان برد تا قسمت اعظم این لیست را پیش ببرد. بله، 2سال تمام. ضمن اینکه در این 2سال، دیگر فرصتی برای نگرانی و غصه خوردن هم نداشت؛ به همین راحتی. ضمن اینکه با درک این راهکار، وظایف اجتماعی و شغلی و محلی دیگری را هم برعهده گرفت و بیش از پیش خودش را سرگرم کرد؛ اتفاقی که باعث موفقیت‌های بیشتری هم برایش شد.

یک روایت واقعی دیگر
بگذارید این مقاله را با یک روایت واقعی دیگر تمام کنیم. دیل کارنگی می‌گوید که خانم و آقایی فرزند جوان‌شان را به خدمت نظامی فرستاده بودند. او هم به پرل‌هاربر رفته بود تا در عملیات شرکت کند. طبیعی بود که پدر و مادرش به‌شدت نگران باشند. اما مادرش سبک جالبی برای غلبه بر نگرانی یافته بود: من می‌دانستم که اگر مدام بنشینم و فکر کنم پسرم کجاست و الان جنگ شروع شده و به عملیات رفته و زنده هست یا نه،  کارم ساخته است. خودم را مشغول کردم. خدمتکار خانه را مرخص کرده و خودم کارها را کردم. ولی چون کارهای خانه غالباً فیزیکی بودند، هنوز ذهنم آزاد بود. در نتیجه رفتم به یک مغازه و فروشندگی کردم. به قدری سرم شلوغ بود و مدام باید جواب مشتری‌ها را می‌دادم که فرصت برای فکر کردن به چیزی نداشتم. شب‌ها هم که بر می‌گشتم به خانه، سریع شام می‌خوردم و می‌خوابیدم؛ روی هم رفته نه وقتی برای نگرانی داشتم، نه از درد پا و خستگی و...، قدرتی برای این کار داشتم.
شیوه جالبی است، نه؟ شما هم تا می‌توانید سرتان را گرم کنید. ببینید خانه چه چیزهایی لازم دارد، کجاها باید تعمیر شود، چطور با بچه‌ها می‌توانید بازی کنید، چه هنرهای جدیدی می‌توانید یاد بگیرید، نوازندگی و زبان خارجی و نقاشی و... را شروع کنید، کتاب بخوانید، برای کارهای خودتان رکوردگیری کنید تا هر روز بیشتر از قبل انجام‌شان بدهید و.... این روش‌ها، رویکرد جالبی برای مقابله با نگرانی‌ها و بی‌قراری‌ها و آشفتگی‌های ذهنی ناشی از خانه‌مانی و قرنطینه‌های اختیاری هستند. چرا که نه؟



 

این خبر را به اشتراک بگذارید