• دو شنبه 5 آذر 1403
  • الإثْنَيْن 23 جمادی الاول 1446
  • 2024 Nov 25
یکشنبه 17 آذر 1398
کد مطلب : 89754
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/v2gJn
+
-

گفت‌وگو با ریحانه ارمغانی دختری که کارهای عجیب انجام می‌دهد

قدم زدن روی آسمان

قدم زدن روی آسمان

لیلی خرسند _ روزنامه نگار

ریحانه ارمغانی؛ دختری که متفاوت بودن را دوست دارد. این تفاوت را نه در ظاهرش که می‌توانی در کارهایی که به انجام‌شان علاقه دارد، ببینی؛ در انتخاب ورزش و کار. او چیزهایی را انتخاب کرده که دوست دارد و از انجامشان لذت می‌برد. او تفاوت را در همین لذت بردن می‌بیند. ریحانه های‌لاینر است؛ دختری که روی تسمه راه می‌رود. کارش هم به اندازه ورزشی که می‌کند عجیب و متفاوت است. او در نمای ساختمان کار می‌کند. اگر روزی دیدید دختری با بند از ساختمان آویزان است و دریل به‌دست دارد کاری می‌کند، مطمئن باشید که ریحانه است. 



عکس‌هایی که در صفحه اینستاگرامت هست، ریحانه را دختری معرفی می‌کند که روی بند راه می‌رود و از بند آویزان می‌شود و کارهای ساختمانی انجام می‌دهد؟
 رشته‌ ورزشی‌ من های‌لاین است. روی تسمه راه می‌روم. قبل از حرفه‌ای شدن اسلک‌لاین کار می‌کردم که مقدماتی همین های‌لاین است. یونی‌سایکل هم کار می‌کنم که تک‌چرخ است.
چطور این رشته را پیدا کردی‌؟ انجمنی در ایران دارد؟
در ایران نه انجمنی برای این رشته داریم و نه فدراسیونی اما فدراسیون جهانی دارد. این رشته را محمدرضا آبایی به ایران آورد. او و کیاوش شریف که از بچه‌های اراک هستند و سنگ‌نوردی کار می‌کردند، نخستین نفراتی بودند که این رشته را کار می‌کردند. آنها تیم دارند و تیمشان با فدراسیون جهانی در ارتباط است. من هم با این تیم کار می‌کنم. 8 ،9 سال پیش ابزاری برای این رشته در ایران نبود؛ البته الان هم نیست. در فستیوال‌های سنگ‌نوردی که در ایران برگزار شد و خارجی‌ها آمدند، آنها به بچه‌های ما ابزار دادند. من خودم در فستیوال سنگ‌نوردی که 2014 در کرمانشاه برگزار شد، با این رشته آشنا شدم. قبلا عضو تیم ملی سنگ‌نوردی بودم، آن موقع این رشته را کنار گذاشته بودم و تفریحی کار می‌کردم. در آن فستیوال، های‌لاین هم برگزار شد. داشتم سنگ‌نوردی می‌‌کردم که سرم را بالا آوردم دیدم یکی در ارتفاع دارد روی تسمه راه می‌رود. رفتم پیش او و سؤال کردم. آن موقع بچه‌های ایران اسلک‌لاین کار می‌کردند. پرسیدم چطور می‌توانم این رشته را شروع کنم، گفتند ابزار نیست باید بروی میدان قزوین و حسن‌آباد و ابزار صنعتی بخری. تسمه صنعتی که مخصوص بستن بار کامیون است، خریدم و کار را شروع کردم.
یونی‌سایکل را از کجا پیدا کردی؟
من در یوتیوپ خیلی فیلم می‌بینم. به ماجراجویی هم خیلی علاقه دارم. رشته‌های جدید را که می‌بینم، هر کدام را که بتوانم انجام بدهم و قابلیت انجام دادنش در ایران باشد، امتحان می‌کنم. یونی‌سایکل را در یک سفر خارج از ایران امتحان کردم. در یکی، دو روزی که آنجا بودم، توانستم برانم. به ایران برگشتم، با یکی از دوستانم که فنی بود، یک یونی‌سایکل ساختیم. چند وقت بعد در اینستاگرام یکی مرا پیدا کرد که 2 تا یونی‌سایکل با مدل‌های مختلف داشت. با او آشنا شدم و یونی‌سایکلش را به من قرض ‌داد. حرفه‌ای‌تر که شدم من و دوستم با یک شرکت آلمانی صحبت کردیم، به ما تخفیف داد و یک مدل جدید خریدیم.
این کار چه لذتی دارد؟
سؤال سختی است؛ لذت؟ نمی‌خواهم شعار بدهم، ولی در این رشته خیلی چیزها یاد گرفته‌ام. معمولا کسانی که کار هیجانی انجام می‌دهند، در محیط که قرار می‌گیرند هیجان و ضربان قلبشان بالا می‌رود و نمی‌توانند نفس بکشند. اگر بتوانی همه اینها را کنترل کنی، می‌توانی کاری را که می‌خواهی انجام بدهی و لذت می‌بری و ناخودآگاه این کار در زندگی‌ات هم تأثیر می‌گذارد. نه اینکه هدفمند به این موضوع نگاه کنم و بخواهم بگویم من این کار را انجام می‌دهم تا در زندگی‌ام هم تأثیر بگذارد، ولی کنترل کردن را یاد گرفته‌ام، ناخودآگاه در زندگی‌ هیجاناتم را کنترل می‌کنم و هیجان‌زده تصمیم نمی‌گیرم.
آدم‌ها وقتی کار متفاوتی انجام می‌دهند، دوست دارند دیده شوند، ولی صفحه اینستاگرام تنها جایی است که ریحانه دیده می‌شود. این دیده نشدن انگیزه‌ات را کم نمی‌کند و  تأثیر منفی بر شما  نمی‌گذارد؟
قطعا مرا اذیت می‌کند. تلاش می‌کنی، زحمت می‌کشی و کاری را می‌کنی که در ایران کسی انجام نمی‌دهد و دوست داری دیده شود. اما این دیده ‌شدن فقط برای خودت نیست، اگر دیده شوی، می‌توانی به بقیه بگویی ورزش کردن فقط ایروبیک، فوتبال و فیتنس نیست. بعضی‌ها عاشق ارتفاع هستند، ولی پول ندارند که کاری کنند. نمی‌گویم رشته ما پول نمی‌خواهد، ولی با پول کم می‌شود کار کرد. کسی که می‌خواهد از ارتفاع بپرد حتما باید چتر شخصی‌اش را داشته باشد، ولی در رشته ما اگر یک نفر تسمه داشته باشد، همه می‌توانند ازش استفاده کنند. من نمی‌خواهم بگویم خیلی خفن هستم، ولی از وقتی که خودم را شناخته‌ام، متوجه شدم که استعداد این ورزش را دارم. این استعداد می‌تواند منبع درآمد من باشد. من می‌توانم مثل ورزشکاران خارجی، کار حرفه‌ای انجام بدهم؛ هم خودم و هم ورزش‌ام دیده شود و هم پول دربیاورم. ما برای چه به دنیا آمده‌ایم؟ هر کسی استعدادی دارد و باید آن استعداد را شکوفا کند؛ غیر از این زندگی معنایی ندارد. 4 نفر هم کار مرا ببینند، هم برای آنها خوب است و هم برای من.
با ورزش‌هایی که انتخاب کردی به‌نظر می‌رسد مرفه بی‌دردی.
این نظر خودتان هم هست یا به‌خاطر مصاحبه این را می‌پرسید؟
نظر من این است که هر کسی باید دنبال چیزی برود که دوست دارد، ولی باید قبول کنیم که پول مهم است و خیلی جاها نمی‌شود بدون پول کاری انجام داد. اما بعضی‌ها تعریف دیگری از خواسته‌ها و مشکلاتشان دارند. به‌نظر می‌آید شما جزو این دسته هستید.
من بچه پولدار نیستم. اگر پولدار بودم رشته‌های دیگری را که خیلی بیشتر به آنها علاقه داشتم، امتحان می‌کردم، ولی به‌خاطر اینکه پول نداشتم سمت آنها نرفتم. کسی که می‌خواهد باشگاه برود باید پول ثبت‌نام، لباس و پودر تقویتی بدهد اما من حتی این هزینه‌ها را هم نکردم. در شروع کار یک تسمه 15متری و ابزار را 100 ، 150 هزار تومان خریدم. این هزینه یک‌بار بود و کم، ولی سختی کارم زیاد بود. در برف و باران و سرمای تهران و همدان، در تنهایی کار کردم. در باشگاه بقیه را می‌بینی، انگیزه می‌گیری اما کنار من هیچ‌کسی نبود؛ حتی مربی هم نداشتم. من هم در تهران زندگی می‌کنم و هم در همدان. برای های‌لاین با مینی‌بوس باید از همدان تا اراک می‌رفتم. برای ساخت یونی‌سایکل قطعات را با دوستم که تراشکار بود، خودم تراش دادم، یک چرخ و دوشاخ خریدیم. صندلی را هم خودمان ساختیم. همه اینها 200هزار تومان هم نشد.
به هر مادری بگویی دخترت در ارتفاع 500متری روی یک تسمه راه می‌رود، وحشت می‌کند، خانواده‌ات با این کارهایت چطور کنار آمده‌اند؟
 خانواده‌ام خیلی مشکل ندارند، ولی مادرم خیلی می‌ترسد؛ حتی فیلم‌هایم را هم نگاه نمی‌کند. خواهر بزرگم کوهنورد بود و به‌خاطر همین زیاد کوه می‌رفتم و از 13سالگی هم سنگ‌نوری می‌کردم؛ چون مسابقه زیاد می‌رفتم به ورزش و کارهایی که می‌کنم، عادت دارند.
 هیجان ورزش را هم به‌کار بردی.
من آدمی نیستم که روی یک شغل بمانم. 25ساله‌ام و از 16سالگی کار می‌کنم. الان در کار تولید گیره‌های سنگ‌نوردی و 
rope access  یا کار در ارتفاع و کار چوب و رزین هستم. رول پکسزز را همیشه انجام نمی‌دهم. در این کار، هر کاری که در ساختمان دسترسی‌اش برای صاحبخانه سخت باشد و نیاز به داربست باشد، ما با طناب انجام می‌دهیم؛ عایق‌بندی، درزگیری و... .
این کار خیلی مردانه نیست؟
چرا بعضی از کارها سنگین است؛ مثل پیچ رول‌پلاک کردن. روی طنابی و خیلی تعادل نداری، در همان حال باید با یک دست دریل سنگین را بگیری و بزنی، با دست چپ هم بخواهی این کار را بکنی، سخت‌تر است. کار مردانه نیست، ولی سنگین است.
صاحب کار قبول می‌کند، کارش را یک زن انجام بدهد؟
با یکی از دوستانم کار می‌کنیم. اولش فکر نمی‌کنند که قرار است من هم روی طناب بروم. فکر می‌کنند من همراه هستم، ولی وقتی لباس می‌پوشم و ابزار دستم می‌گیرم، می‌پرسند: تو هم می‌خواهی بروی روی طناب؟ بیشترشان چون خودشان ترس از ارتفاع دارند، نگران من می‌شوند، ولی تشویقم هم می‌کنند، بعضی‌ها حتی برایم اسپند دود می‌کنند.
کسانی که از پایین ساختمان رد می‌شوند، واکنشی نشان می‌دهند؟
از آن بالا کسی تشخیص نمی‌دهد دخترم یا پسرم، ولی در کل تا حالا کسی نگفته این کار، کار تو نیست.
در کشورهای دیگر خیلی مرزبندی بین کارها نیست و زنانه و مردانه‌اش نمی‌کنند اما اینجا این مرزبندی خیلی پررنگ است؛ حتی بعضی‌ها زنانی که را کارهای به‌اصطلاح مردانه را دوست دارند، متهم می‌کنند که فقط به‌خاطر دیده شدن و حتی بالا بردن فالوئر این کارها را انجام می‌دهند. برای فالوئر جمع کردن کارهای خیلی راحت‌تری می‌شود انجام داد. من بعد از یک سال کار کردن به‌تازگی یک پست از کارم گذاشته‌ام. برای متفاوت بودن هم می‌شود کارهای دیگری کرد. من هر کاری که از دستم بربیاید و علاقه داشته باشم که انجام بدهم و بتوانم از پسش بربیایم، انجام می‌دهم تا پولی دربیاورم و زندگی‌ام را بگذرانم.
متفاوت بودن را دوست داری یا به‌خاطر جذابیت‌هایی که این کارهای متفاوت دارند، تو را سمت خودشان می‌کشانند؟
من متفاوت بودن را دوست دارم، اگر کاری را دوست نداشته باشم، بیشتر از 2 هفته نمی‌توانم دوام بیاورم. تجربه‌اش را دارم.
مثلا چه کارهایی؟
مثلا منشی‌گری یا کارمندی. در یک شرکت باید از 8صبح تا 5بعدازظهر پشت میز بنشینی. نمی‌توانم این همه ساعت یک جا بنشینم و کار روتین انجام بدهم. کار من باید تنوع داشته باشد. اگر از کارم  لذت نبرم نمی‌توانم آن را انجام بدهم. کارهای اداری درآمد و سمت بهتری می‌توانند داشته باشند، ولی نمی‌توانم قبول کنم برایم ساعت تعیین کنند یا برای رفتن به سفر اجازه بدهند. از اینکه کسی برایم تعیین‌تکلیف کند، خوشم نمی‌آید. شخصیت من به این کارها نمی‌خورد. من دوست ندارم راهی را که همه رفته‌اند، بروم. دوست دارم خودم راهی باز کنم که بقیه دنبال آن کار بروند؛ مثلا بگویند یک دختری هست که های‌لاین کار می‌کند، او توانسته بقیه هم می‌توانند. بعضی‌ها علاقه دارند، ولی چون فکر می‌کنند این کار مردانه است، آن را انجام نمی‌دهند و می‌گویند از توانایی یک دختر خارج است اما من انجام داده و نشان می‌دهم که یک دختر می‌تواند. متفاوت بودن را از این دید نگاه می‌کنم .از زندگی چیز زیادی نمی‌خواهم، می‌خواهم از زندگی لذت ببرم. کارمند باشم یک میلیون بیشتر بگیرم که چی؟ دوست ندارم کسی به من بگوید این کارها را می‌کنی، آخرش چی؟
خب آخرش چی؟
حداقلش این است که از کارم و از زندگی‌ام لذت ببرم. استاندارد زندگی بقیه این است که سر کاری بروند، پولی دربیاورند و زندگی آرامی داشته باشند. مهم این است که تفاوت‌ها را بپذیریم، قبول کنیم که استعدادها با هم فرق می‌کند و قرار نیست همه دکتر و مهندس شوند. تفریحات آدم‌ها و لذتی که از زندگی هم می‌برند، فرق می‌کند. از کسی نپرسیم آخرش چی؟ طرف بدنسازی کار می‌کند من نمی‌پرسم آخرش چی؟ ناخن می‌کارد من نمی‌گویم که چرا این کار را می‌کنی؟ به کسی که فوتبال تماشا می‌کند، نمی‌توانی بگویی که چرا این کار را می‌کنی‌؟ آخرش که برای همه مرگ است. مهم این است که از زندگی لذت ببریم.
این متفاوت بودن از نگاه تو جذاب است، ولی برای جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم، چقدر قابل پذیرش است. این جامعه قبول می‌کند که یک دختر روی ساختمان کار کند؟
جامعه الان راحت‌تر می‌پذیرد. روزهای اول که سنگ‌نوردی می‌کردم، تنها بودم. من 13 سالگی سنگ‌نوردی را شروع کردم و در آن سال‌ها دختری در این رشته کار نمی‌کرد. همه مرا مسخره می‌کردند و می‌گفتند یعنی چه که این کارها را می‌کنی؟ به لطف اینترنت و فضای مجازی الان دیدها باز شده و این درک به‌وجود آمده که نباید طبق تعریف‌هایی که جامعه براساس جنسیت کرده، جلو برویم. من حتی در روابطم با دوستانم هم جنسیت را درنظر نمی‌گیرم و اول کار برایم مهم است. اگر در خودم توانایی انجام کاری را ببینم، انجام می‌دهم. اول توانایی‌ام را در نظر می‌گیرم و بعد جنسیت را. جامعه هم تقریبا این را می‌پذیرد که جنسیت را از اولویت خارج کند. جامعه دارد پیشرفت می‌کند، ولی هنوز خیلی کار دارد.
در اراک و همدان نگاه به شما چطور است؟ شاید در شیراز خیلی مشکلی نداشته باشید اما در شهرهای کوچک پذیرفتن این تفاوت‌ها کمی سخت‌تر است.
در این شهرها فقط های‌لاین کار می‌کنم. کار من بیشتر برایشان تعجب‌انگیز است. نگاه منفی هست، ولی چون نگاه مثبت پررنگ‌تر است خیلی به چشم نمی‌آید. بیشتر مسخره می‌کردند.
چه چیزی را مسخره می‌کردند؟
چه وقتی که صخره‌نوردی می‌کردم و چه زمانی که اسلک را شروع کردم، مسخره می‌کردند. زمانی که شما درکی از چیزی نداشته باشید، آن چیز برایت بی‌معناست. آنها می‌پرسند این کار که پول ندارد، به چه دردی می‌خورد، چه لذتی دارد؟ وقتی لذت را تجربه نکرده باشی، نمی‌توانی درباره‌اش حرف بزنی. الان در کار ساختمانی هم زیاد مسخره می‌کنند؛ مثلا می‌گویند برای من هم کاری کن، متری چند می‌گیری و... . نمی‌دانم چطور حسم را بگویم. این کار هنوز عادی نشده و نگاه روی جنسیت هم هنوز مهم است. چند سال دیگر این کارها عادی می‌شود.
موضوع این است که ما زنان هنوز خودمان را پیدا نکرده‌ایم. سنت و مدرنیته با هم قاطی شده. طرف نمی‌داند با خودش چند چند است، از برابری جنسیتی حرف می‌زند اما مهریه‌اش را می‌خواهد. شوهرش باید کار کند و خرجی بدهد، ولی خودش کار نکند. سنت می‌گوید مرد باید کار کند و زندگی را بچرخاند، ولی در زندگی مدرن من زن باید باشگاه بروم یا هر کار دیگری را که دوست دارم بتوانم انجام دهم. من سعی می‌کنم برای خودم زندگی کنم و از کاری که انجام می‌دهم لذت ببرم. نگاه اطرافیان به کاری که انجام می‌دهم، آزاردهنده است، ولی به‌خودم می‌گویم ته دلت چه چیزی است. ته دل من راضی است و این برایم مهم است.
برابری جنسیتی را چطور تعریف می‌کنی؟ 
 در کاری که من می‌کنم، می‌گویند چون ریحانه دختر است دیده می‌شود اما نمی‌گویند ریحانه چه سختی‌هایی کشیده. زمانی که در پارک تمرین می‌کردم یک روز باید مراقب بودم که کسی چیزی به من نگوید، یک روز از دست اراذلی که در پارک بودند، باید فرار می‌کردم. باید همزمان کار می‌کردم، درس می‌خواندم و تمرین می‌کردم. برای تمرین کردن باید کلی فکر می‌کردم که چه بپوشم که هم بتوانم راحت تمرین کنم و هم به من گیر ندهند. اینها شاید مسائل کوچکی باشد و به چشم نیاید، ولی وقتی هر روز با آنها درگیری اذیتت می‌کند. بیشتر موانعی که هست، به‌خاطر دختر بودن است. خیلی مانده ما به برابری جنسیتی برسیم. من اگر یک روزی بخواهم ازدواج کنم، مهریه‌ای نمی‌گیرم. این چیزها را خیلی مسخره می‌دانم. نمی‌شود همیشه بگوییم حق زنان پایمال می‌شود، از طرف دیگر هم باید نگاه کنیم؛ برابری جنسیتی یک طرفه نیست؛ برابری جنسیتی این نیست که مرد فقط باید بیرون کار کند و زن در خانه بماند یا اینکه زن و مرد هر دو بیرون کار کنند و فقط وظیفه زن باشد که در خانه هم  کار کند. چند نسل باید عوض شود تا به این برابری برسیم.
به چه باید برسیم؟ 
می‌شود آخر سر جواب بدهم.
از سختی‌ها حرف زدی؛ این سختی‌ها پشیمانت نکرده؟
زیاد پیش آمده که پشیمان شده‌ام. من ایران را خیلی دوست دارم و همیشه امیدوارم. اما الان امیدم کمتر شده. 10سال پیش امیدوار بودم وضعیتم بهتر شود،  ولی الان بعضی وقت‌ها می‌برم. . هر وقت که مشکلات پیش می‌آید، انگیزه‌ام برای رفتن بیشتر می‌شود. من دختری 25ساله‌ام، تا کی می‌توانم ورزش حرفه‌ای انجام بدهم. بدن آدم مستهلک می‌شود. بزرگ‌ترین دارایی ما جسم‌مان است. من همیشه امیدوار بودم آنطور که دوست دارم ورزش کنم و لذت ببرم. یا در کارم امید داشتم پیشرفت کنم و درآمد بیشتری به‌دست بیاورم، ولی الان ساعت کاری زیاد  و درآمد کمتر شده و کمتر می‌توانم ورزش کنم. تایم طلایی ورزش چند سال است؟ نصف این تایم رفته. هر کی هدف‌هایی برای خودش دارد. من خیلی هدف‌ها داشتم که به آنها نرسیدم. یک پزشک 10سال درس می‌خواند و تا 70سالگی فرصت دارد کاری را که دوست دارد، انجام بدهد و به پولش برسد اما کار و ورزش ما دوره طلایی دارد. لذت می‌برم، ولی به چیزی که می‌خواستم، نرسیدم.
چی می‌خواستی؟
دوست داشتم ورزشکار حرفه‌ای باشم و از ورزش حرفه‌ای پول دربیاورم. من خیلی دوست داشتم خلبان شوم. خلبانی خیلی هزینه‌اش بالا بود و نشد که دنبال این کار بروم.
این کارهای هیجانی تا یک سنی جذاب است. شاید به 40 سالگی برسی بگویی کاش کار دیگری انجام داده بودم که هم درآمد بهتری داشت و هم در این سن می‌توانستم انجامش بدهم.
طوری زندگی می‌کنم که حداقل بعدش پشیمان نشوم. قبول دارم در سن بالاتر هیجان کمتر می‌شود. شاید در 40 سالگی های‌لاین برایم معنا نداشته باشد. نسبت به سن نیازها عوض می‌شود، ولی مهم این است که الان چه می‌خواهم. جوری زندگی می‌کنم که اگر تا 40 سالگی زنده ماندم بگویم 40 سال از زندگی‌ام لذت بردم.
جواب ندادی چه تعریفی برای برابری جنسیتی داری؟
من می‌گویم در هر کاری باید توانایی در نظر گرفته شود. اگر قرار است کاری انجام بدهم به جنسیتم نگاه نکنم به توانایی‌ام نگاه کنم. شرایط طوری نباشد که بگویم چون دخترم نمی‌توانم این کار را انجام بدهم.

اسپانسر می‌خواهم 

من با یک شرکت فرانسوی صحبت کردم و به‌عنوان اسپانسر ابزارهایی به من داد. نزدیک 80 متر تسمه و یک‌سری ابزار داد، ولی الان دیگه 80 متر خیلی برای من کوتاه است و تسمه بلندتر می‌خواهم. خیلی دنبال این هستم که اسپانسر بگیرم. باید یکی کمک کند تا بتوانم تسمه بلندتر بگیرم. برای تسمه بلند، ابزار بیشتر هم لازم است.


ابزار ندارم 

اسلک‌لاین مقدماتی های‌لاین است. اسلک را که می‌خواهی شروع کنی تسمه را زیر زانو می‌بندی و طول هم کم است. حرفه‌ای‌تر که می‌شوی هم ارتفاع را بالا می‌برند و هم طول بیشتر می‌شود. در های‌لاین ارتفاع بالای 15متر است. بیشترین ارتفاعی که من کار کرده‌ام 500متر بوده، در دره هایقر شیراز. من پیش بچه‌های اراک می‌رفتم تا بتوانم تمرین کنم. در های‌لاین رکوردزنی طول مهم است. الان رکورد 2هزار و 800متر است. چشم بسته هم رکورد یک کیلومتر را زده‌اند. رکورد من در طول 150 متر است. 200 متر را که رد می‌کنی، 500 متر و 700 متر را هم می‌روی اما ما ابزارش را نداریم. در ایران کسی تسمه یک کیلومتری ندارد. اوایل که رکورد جهان 80 متر و 100 متر بود، بچه‌های ما می‌توانستند همین متراژ را بروند، ولی ما در همین متراژ بودیم آنها به 3‌هزار متر نزدیک شده‌اند. آنها کار می‌کنند، ابزار و وقتش را دارند، حمایت می‌شوند، دیده می‌شوند، ولی ما نه. در های‌لاین غیر از من دختر دیگری کار نمی‌کند اما در اسلک‌لاین دخترها هستند. تعداد را نمی‌توانم بگویم؛ چون خیلی‌ها در شهرستان‌ها کار می‌کنند و ممکن است من خیلی از آنها را نشناسم. کل  ‌اسلک لاینر و های‌لاینرها را درنظر بگیریم، 500نفر نمی‌شوند. در های‌لاین هم شاید 100نفر باشیم.

این خبر را به اشتراک بگذارید