زهرا رستگارمقدم
مولانا در دفتر نخست مثنوی میگوید:«تن ز جان و جان ز تن مستور نیست.» اما ما چقدر به روانمان در کنار تن، بها دادهایم؟ به گزارش وزارت بهداشت در آمار سال97 این وزارتخانه آمده، نزدیک به یکچهارم جمعیت ایران نیازمند مداخلات روانپزشکی و 5.12درصد این افراد افسردهاند. در این آمار اعلام شده که بیش از 50درصد مراجعهکنندگان به پزشکان عمومی، مبتلا به انواعی از اختلالات روانیاند. همین آمار نشان از شیوع 25درصدی اختلالات روحی و روانی در کشور داده که نگرانیهایی درباره وضعیت سلامت روان ایرانیان ایجاد کرده است. از نظر جامعهشناسی مشکلات اقتصادی و فقر، تبعیضهای اجتماعی، اقتصادی و معیشتی، نبود امنیت اجتماعی، عدمآموزش و یادگیری مهارتهای ارتباطات فردی و اجتماعی و... میتواند باعث بروز بیماریهای روانی شود. اما چطور میتوان از وضعیت روان آگاه بود و نظر جامعهشناسان در اینباره چیست؟ غفور شیخی- جامعهشناس و استاد دانشگاه- در اینباره با ما صحبت کرده است.
رها شدگی و اضطراب همگانی
روانشناسان معتقدند گرانی مسئله مهم این روزهاست و روی سلامت افراد اثر میگذارد. به اعتقاد آنها زمانی که اجتماع و محیط اطراف دچار مشکل میشود،بالطبع ابعاد روانشناختی هم تحتتأثیر قرار میگیرند، بنابراین کسی که استرس دارد بیشتر مریض میشود؛ یعنی عامل اجتماعی بر بعد زیستشناختی فرد اثر دارد. پزشکی اما به اندازهای پیشرفت کرده که میتوان جلوی بسیاری از اختلالات را گرفت. روانشناسی قادر است به انسانها بیاموزد چگونه با استرس درونی برخورد کنند، ولی جامعه همراه با این پیشرفت رشد نکرده در نتیجه اتفاقی که افتاده شیوع اختلالات روانی بیشتر و مراجعه کمتر شده است زیرا مردم آنقدر پول ندارند که بابت مراجعه به روانشناس پرداخت کنند. این است که افراد با روشهای مختلفی به استرسها جواب میدهند. غفور شیخی میگوید:«اقتصاد، رفاه، دسترسی عادلانه به خدمات رفاهی؛ همه اینها مهم است اما ما به حال خود رها شدهایم. خانواده، جامعه و آموزش در ایران، روش پیشگیری، کنترل، هدایت و درمان بیماری روانی و انواع عوارض آن را ندارد». شیخی میگوید: «آموزشهای ما در جامعه شامل انواع آموزههای ساده، سنتی و تکراری است. درصد پایینی از آموزشهای آموزشو پرورش، دانشگاه و خانواده در ایران توانایی به روز شدن دارد. شاهد مثال این گفتهها نیز انبوه پروندههایی است که روی میز روانشناسان وجود دارد. از سویی معیشت خانواده به اندازهای افراد را زیر فشارهای روانی قرار داده است که نهتنها فرد دیگر قادر به رفع مشکلات روانی خود نخواهد بود، بلکه خود تبدیل بهعلت بهوجود آورنده و تشدیدکننده چنین بیماریهای روانیای شده است. متأسفانه آموزش در ایران درگیر ارزشهای سنتی از پیش تعیین شده است. سیستم آموزشی ما که قدیمی شده قادر به رفع نیازهای جامعه امروز نیست. در اصل این آموزهها بر نصیحتهای از پیش تعیین شدهای استوار است و تأکید را بر فهم و شناخت گذاشته و چندان با مباحث کاربردی کاری ندارد».
مقایسه و الگوبرداری از مدلهای فرهنگی دیگر
مهمترین رویکرد در جامعهای که فرد در معرض بارش آسیبهای روانی قرارگرفته، مطالعه است. شیخی به این اشاره میکند که با افزایش ساعت مطالعه، سطح آگاهی اجتماعی و شناخت فرد از خود و جامعهاش نیز افزایش پیدا میکند. او همچنین به قانون حمایت و محافظت از کانون خانوادگی اشاره و تأکید میکند: «این حفاظت از خانواده البته بهمعنای نشر بیاعتمادی نیست، بلکه نگاه محافظتی مانع از آسیبهای بیشتر برای خانواده خواهد شد. این نگاه محافظتی میتواند در خرید و فروش، رفتوآمدهای اجتماعی فرزندان و... انجام شود». از آنجا که التهابات آسیبهای اجتماعی رابطه مستقیمی با روان فرد و ضربهپذیر شدن او دارد، افراد باید از یکدیگر در برابر چنین لطماتی مراقبت کنند. برای این گفته میتوان وضعیت ترافیکی جامعه را مثال زد که سندی از بیسامانی روانی است. مثلا هر یک از ما در موقعیتهای ترافیکی گیر افتاده و شاهد نمونههایی بودهایم؛ بسیاری از رانندههایی که هنوز چراغ راهنما سبز نشده، دست خود را روی بوق فشار میدهند یا به یکدیگر بیاحترامی میکنند. اما نباید از نظر دور کرد که بسیاری از افراد جامعه متوجه اختلالهای روانی که درگیر آن هستند، نیستند. شیخی میگوید:«گاهی مردم درگیر اختلالات روانی هستند و اصلا نمیدانند چه اتفاقی برایشان افتاده است. در خانواده، محیط کار و... اما این وضعیت برایشان آشنا نیست و چندان آگاهی از آن ندارند.» او برای شناخت بیشتر و آگاهی از رفتار و شرایط زندگی سفر را پیشنهاد میکند؛ «شاید سفر کردن و دیدن فرهنگ، ادیان دیگر جوامع به انسانها کمک کند تا از آسیبهایی که دیدهاند مطلع شوند. این افراد در مقایسه و با الگوبرداری از مدل فرهنگی دیگر جوامع میتوانند به اصلاح رفتار خود بپردازند. در طبقات اجتماعی پایینتر نیز گوش کردن به صحبت کارشناسان، شرکت در کارگاههای آموزشی، شرکت در دورههای حقوق شهروندی کانونها، انجیاوها و سمنها میتواند مفید باشد.»
واکنش به احساس خطر
اما نباید به این نکته بیتوجه بود که گاهی عملکرد دولت باعث تشدید اضطراب، ترس از آینده و بیاعتمادی اجتماعی میشود. شیخی میگوید:«جامعه ایران جامعه تلوتلوخوران است. مردم را نمیتوان مقصر این بیاعتمادی اجتماعی دانست چون ترس و اضطراب مردم ناشی از فشارهای اقتصادی و ترس از آینده است. افراد با درآمد حداقلی و مقدار سرمایهای که در اختیار دارند و نیازهای بیشمار پیشرویشان چندان راهی برای نجات خود از این وضعیت اقتصادی نخواهند داشت. مثلا یک فرد اگر بخواهد با سرمایه اندکی که در اختیار دارد نیازهایش را برطرف کند، باید به این فکر باشد که اصلیترین نیازش را با کمترین هزینه رفع کند. این امر کاملا منطقی، اخلاقی و انسانی است و حق او خواهد بود. در اصل واکنش طبیعی انسانها به وضعیت خطر چنین واکنشی خواهد بود. این وظیفه دولت است که مردم را از چنین نگرانیهایی نجات دهد. باید ساختارهایی در جامعه شکل بگیرد تا فرد با امنیت بیشتری در آن زندگی کند».
در کنار همه اصلاحاتی که باید در جامعه ایجاد شود، فرهنگسازی در مرحله بعدی قرار خواهد گرفت. شیخی در اینباره دوباره دولت را مقصر دانسته و معتقد است: «گرچه نگاه من به مردم و جامعه و رفتارشان بیشتر نگاهی منتقدانه است، اما این را به خوبی میدانم که ایرانیان انسانهای بیفرهنگی نیستند و نمیتوان آنها را مقصر بهوجود آمدن چنین شرایطی دانست. بهنظرم دولت در ابتدا باید عملکرد خود را اصلاح کند و پس از آن به فرهنگسازی در جامعه بپردازد تا رفتار افراد در جامعه به رفتارهای شهروند مدارانه بدل شود».
یکشنبه 8 اردیبهشت 1398
کد مطلب :
53878
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/1OKP
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved