همشهری از زندگی روزمره کارگران در مرکز تفکیک و امحای زبالههای عفونی تهران گزارش میدهد
به سلول شماره 5 خوش آمدید
حمیدرضا بوجاریان- خبرنگار
عادت کردهایم لباسهایی که آدمها را از ویروس کرونا در امان نگه میدارند، در بیمارستانها و بخشهای عفونی مراکز درمانی ببینیم؛ اما در جنوب تهران، جایی که روزانه 120تن پسماند عفونی پایتختنشینان را میبلعد، ترتیبات بهداشتی هر روز درست مثل بخشهای عفونی بیمارستانها اجرا میشود.
پوشیدن لباسهای مخصوص محافظت از ویروس کرونا اینجا نه یک توصیه، که یک الزام است. کسی بدون ماسک و لباس محافظ اجازه ورود به سلول شماره5 را ندارد؛ جایی که دورتادورش نه از آدمها خبری است و نه از ساختمانها. سلول عفونی مرکز پسماند، خط خطر آخر مبارزه با کروناست.
اگر در بیمارستانها، کادر درمان با بیماران در ارتباط هستند، در مرکز جمعآوری و دفن پسماندهای عفونی آرادکوه، کارگران با خون، تهمانده غذا، تجهیزات مصرفشده کادر پزشکی و شیرابه زبالههای عفونی مواجهاند.
آرادکوه، شبیه شهر نیست. کوچه و خیابان ندارد. دشت بزرگی است بهوسعت 1361هکتار که زمینهایش را برای نگهداری، تفکیک و در نهایت دفن زباله، تقسیم کردهاند. بعد از گذر از سایت اداری و عبور از کنار مرکز تولید کمپوست که با جادهای باریک به بخش تفکیک پسماندهای خانگی راه دارد، در فاصله یکی دو کیلومتر از مرکز تولید کمپوست، روی تابلویی نوشتهاند: «فاز دفن پسماندهای عفونی.»
خودرو به شیب ملایمی میرسد. بالای سربالایی، زمین آرادکوه یکدست و مسطح دیده میشود. هیچچیز در این برهوت ارتفاع نگرفته و همهچیز بیحرکت است؛ حتی باد. تنها چشمهای تیزبین کیلومترها آنطرفتر نقطههایی را میبینند در حال حرکت. آنجا جاده حسنآباد است و نقطهها، خودروهایی که از آن میگذرند. خودروهایی که هیچیک گذرشان به سلولهای تفکیک زباله نمیافتد؛ تنها کامیونهای حامل زبالههای عفونی بیمارستانی و یکی دو لودر و بیل مکانیکی مجازند وارد سلول دفن پسماند عفونی شوند. سلول شماره5، یکی از چند سلول فاز پسماندهای عفونی است. درست شبیه زندانی که بیاجازه نه میشود واردش شد نه از آن خارج. سلول شماره5 نام دیگری هم دارد؛ «سلول دفن» جایی است که زبالهها به خانه آخر میرسند. «اینجا دیگر خودت هستی و دنیای خودت. زندگی و کار در فضای بسته، در لباسهای بسته و ایزوله.» این را یکی از کارگرها میگوید. اسمش سعید است و 10سال است در مرکز پسماند آرادکوه کار میکند و 2سال است که به سلول شماره5 منتقل شده. گلهای پرتعداد از سگها چندصدمتر دورتر میدوند و عقابی بدون بالزدن، زیر آسمان آبی دوردور میکند.
حضور گله سگها در فضای بیابانی اطراف کمی عجیب است. بوی غذا را از زبالههای عفونی فهمیدهاند؛ بوی برنج، گوشت مانده از غذاهای نیمخورده و مصرفنشده رستوران بیمارستانها و چیزهای دیگر. همه اینها با پسماندهای بیمارستانی دیگر مخلوط شده، چون وزارت بهداشت پسماندهای بیمارستانی را عفونی اعلام و تفکیکشدنش را ممنوع کرده است. سگها نزدیک پسماندها نشستهاند و اطراف را میپایند. وقتی سعید سرگرم حرفزدن میشود و رو برمیگرداند، خیالشان راحت میشود و یکقدم به زبالهها نزدیکتر میشوند اما هنوز به زبالهها نرسیده با هوهو کردن کارگران عقب میروند؛ دست از پا درازتر. اما دل از پسماندها نمیشویند و میخواهند در نزدیکترین فاصله از غذای لذیذ اما عفونتزده، مترصد فرصتی بنشینند. آبها که از آسیاب افتاد و کارگرها که گرم کار خودشان شدند، سگها دوباره نیمنگاهی به کوه پسماندها میاندازند، در آرزوی اینکه ناخنکی به پسماندها بزنند و لابد دلی از عزا دربیاورند.
سعید میگوید: «نمیفهمند که اینها عفونی است. فقط بوی غذا را میفهمند اما چیزی نصیبشان نمیشود.» با ریختهشدن آهک روی پسماندها، آرزوی سگها برای خوردن غذای مانده بین زبالههای عفونی بر باد میرود. آهک تنها سلاحی است که باعث میشود حیوانات بیخیال دستدرازی به زبالهها شوند.
در سلول دفن پسماند
لباس کارگران در سلول شماره5 با دیگرانی که قبلتر در سایت اداری دیدهایم، کاملا فرق دارد. در سلول تعداد نفرات محدود است، اما همانهایی که هستند هم لباسهایی به تن دارند که تصویر متفاوتی را در برهوت خلوت بیابان آرادکوه ساخته. از دور گویی در میانه این بادیه که تا چشم کار میکند خاک است و خاک، یک بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانی زیر تلی از خاک پنهان مشغول کار است.
کامیونهای حامل زبالههای عفونی یکییکی و سر نوبت میآیند و با حداقل معطلی و مکث، بارشان را که هرکدام بین 2تن تا 4تن زباله عفونی است تخلیه میکنند. کامیونها تازهنفس و نونوارند و همهشان مکانیزه. درهای کامیون با زدن دکمهای باز میشود و راننده با گاز دادن تلاش میکند نقاله داخل اتاقک را به بیرون هل بدهد و با هلدان نقاله، کیسههای رنگی پلاستیکی را که پر از پسماند عفونی است تخلیه کند. برخی کیسهها بیش از اندازه پر شدهاند و با فشاری که نقاله به آنها وارد کرده، پاره شده و محتویات داخلشان را بیزحمت میتوان دید. از سرم و لولههای آنژیو و کیسه خون مصرفشده گرفته تا غذا. قطرههای خون از کیسههای محصورشده در چند لایه پلاستیک عبور کردهاند و مانند شیرابهای از داخل اتاقک به بیرون میچکند. با چکیدن خون از داخل اتاقک که با مواد دیگری در هم آمیخته شده، صحنه عجیبی ساخته میشود. کمکراننده برای اطمینان از اینکه زبالهای باقی نمانده باشد، از راه دور داخل آن را چک میکند و بعد مانند تیری که از چله کمان رها شده باشد به داخل اتاقک کامیون میپرد. راننده هم چنان پدال گاز را فشار میدهد که گویی میخواهد از زندان فرار کند. رانندهها به بهانه اینکه در ماشین مینشینند و بیرون نمیآیند، لباسهای محافظ چندلایه نمیپوشند، ماسک میزنند و مینشینند در اتاقکهای ماشین با شیشههای بالا کشیده و پای آماده روی پدال گاز.
حاملان بیدفاع
راننده یکی از کامیونها که سن و سالی از او گذشته، بهانهاش برای نپوشیدن لباس محافظ را سختشدن رانندگی با این لباس میداند؛ سختیای که حاضر نیست آن را حتی به قیمت حفظ جانش تحمل کند. او میگوید: لباسهای محافظ معمولا سایز آنها نیست. جلوی دست و پای راننده را برای رانندگی میگیرد و این وضعیت میتواند رانندگی را خطرناک کند؛ خطرناکتر از حمل پسماند عفونی بدون لباس محافظ: «گان میدن بهمون اما توی گان مگه میشه رانندگی کرد. رانندگی با گان یعنی کبابشدن پشت رل. یعنی تصادف کردن و گیر کردن لباس روی گاز و ترمز.» گان نپوشیده، تب هوا آنقدر بالا هست که بتواند اشک بدن را دربیاورد و رمق از تن بگیرد. این گرما آنقدر «علیرضا سرتیپی» را که پنجاهوچندساله بهنظر میرسد اذیت میکند که او ریسک بیمارشدن را به تحمل گرمای طاقتفرسا بپذیرد: «ساعت 5 صبح میرم بیمارستان؛ از بیمارستان البرز گرفته تا ساسان و بابک و آریا و چندتای دیگه. تا ساعت11 کارم تموم میشه و زبالههای عفونی رو میارم کهریزک برای تخلیه. این کار 10سال گذشتمه و هر روز انجامش میدم. اون موقع گان و این چیزها نبود. با همین لباسها و یه ماسک میاومدیم. الان میگن لباس محافظ بپوش. آقا تا این لباس رو نپوشی متوجه نمیشی که چه مصیبتیه این.» اما 8ماه گذشته برای سرتیپی و همکاران دیگرش با 10سال قبلتر از آن کلی فرق داشته است. با اینکه زبالههای بیمارستانی همیشه خطرناک است، این چندماه زبالهها خطرناکتر از قبل شدهاند: «برای اینکه خودم را از ویروس در امان نگه دارم توی بار زدن و تخلیه کردن زبالهها دخالت نمیکنم. اصلا از ماشین پیاده نمیشم. برای همین نیاز نیست گان بپوشم.» بعد همینطور که دارد خودش را توجیه میکند که گان نپوشیدنش ایرادی ندارد، به همکار جوانش نگاهی میاندازد و میگوید: «اما نمیدونم این جوون چرا سربهراه نمیشه. با اینکه 10بار بهش گفتم داری میری زباله بار میزنی و تخلیه میکنی گان بپوش، حرف گوش نمیکنه. میترسم مریض شه کار دستم بده.» با اینکه سرتیپی و 100راننده و کمکراننده دیگر هر روز سروکارشان با زبالههای عفونی بیمارستانهای پایتخت است، اما فقط یکی از آنها کرونا گرفته و بعد از مدتی استراحت، حالش خوب شده و سر کارش برگشته است. این اتفاق باعث شده خیلی از حاملان زبالههای عفونی میلی به پوشیدن لباس نداشته باشند یا توجیه کردنشان برای این کار، خیلی سخت شود.
نزدیکترین به ویروس
آفتاب هنوز به بالاترین ارتفاع خود نرسیده که کار جمعکردن زبالههای عفونی از بیمارستانهای پایتخت تقریبا تمام شده است. ترافیک ورود کامیونها به سمت سلول، دارد بیشتر میشود. با بیشترشدن کامیونها، کار افرادی مانند «سعید پورجعفر» هم بیشتر میشود. سعید 36سال دارد، لاغر است با چهرهای آفتابسوخته و ریشی کمپشت و صورتش را زیر ماسک زردرنگی که با ماسکهای بقیه افراد فرق دارد پنهان کرده است. داغدیده از کروناست و شوهرخالهاش را بر اثر ابتلا به بیماری از دست داده است. برای همین بیشتر از هر فرد دیگری میداند مرگ، کرونا و داغ چقدر محتمل است. سعید بین همه کسانی که در سلول دفن پسماند عفونی بیمارستانی کار میکنند، به زبالههای عفونی نزدیکتر است. باید روزی 8ساعت کنار زبالهها باشد. دلیل نزدیکیاش به زبالهها هم یک چیز بیشتر نیست: «میداندار سلولم. من باید به رانندهها بگم کجا پسماندها رو تخلیه کنن. برای همین فاصلهم با پسماندها خیلی وقتها کمتر از یه متر میشه. باید مراقب این هم باشم که سگها و حیوانات دیگه به پسماندها نزدیک نشن.» همین نزدیکی باعث شده لباس محافظ و کلاه ایمنی که شباهت زیادی به ماسکهای شیمیایی دارد، مدام بر تن و سرش باشد. میگوید: خانوادهاش او را هر روز به خدا میسپارند و هر وقت به خانه برمیگردد گویا معجزهای شده که هنوز بیمار نشده است: «همیشه توی سلول عفونی بودم، الان که کرونا شایع شده هم مثل قبله؛ فقط مراقبتم یه کم بیشتر شده. با این مراقبتها خداروشکر مریض نشدم؛ البته تا الان.»
زندگی زیر ماسک و داخل گان سخت میگذرد
میگوید تا قبل از کرونا نیاز نبود اینقدر لباسهای محافظتی داشته باشد، برای همین کارش سختی داشت اما سختیاش مانند این روزها نبود: «اگه سال قبل من رو دیده بودین، اینقدر لاغر نبودم. الان چند ماهه توی این لباسها و و زیر آفتابی که حسابی داغ کرده دارم کار میکنم. سوناست دیگه؛ چی بهتر از این.»
بعد میخندد و میگوید: «خانوادهام هر روز دارن با سلام و صلوات منو میفرستن سر کار. اونقدر راه یاد گرفتم که چطوری میشه جلوی ویروس و سرایتش رو گرفت که فکر نکنم حتی دکترها هم بدونن.» کامیون حمل زباله بعدی از راه میرسد، باید مسیر و مکان درست تخلیه را نشانشان بدهد. برای همین به چند سانتیمتری زبالههای تخلیه شده قبلی میرود و با دست و بدون اینکه حرف بزند، راننده را راهنمایی میکند تا بارش را جایی که باید، تخلیه کند.
کارکردن از سر ناچاری
تنها چند لحظه کافی است تا کامیونهای حامل پسماندهای عفونی بتوانند بارشان را تخلیه کنند. کامیونها رفته و نرفته، بیل مکانیکی بزرگی روی خاک که زیر بار تردد سنگین خودروها نرم شده، به حرکت درمیآید. چنگال بیل مکانیکی، خود را داخل دریای سفید آهکی که در نزدیکی مرکز دفن پسماندهای عفونی تشکیل شده، غرق میکند. حجم انبوهی آهک به چنگ بیل مکانیکی میافتد و راننده آهسته بازوی آهنی آن را سمت پسماندها تا جایی که میتواند کش میدهد تا محدوده زباله تازه تخلیهشده را با پخشکردن آهک رویشان پوشش دهد. راننده با مهارتی مثالزدنی چنان آهکها را روی کیسههای رنگی زبالههایی که از زمین سر برآوردهاند میریزد که در چشم برهمزدنی، سفیدی نرمی سطح همه پسماندها را میپوشاند. راننده، جوانی است خوشقدوبالا که لباس سفید محافظ به تن دارد و ماسکی سفیدتر بر دهان و بینی. روزی دهها بار باید کاری را تکرار کند که حتی کوچکترین خطایی در آن میتواند به قیمت سرایت بیماری به دیگران تمام شود.
مرتضی عظیمی، 25سال دارد و 2سال است از بخش پسماندهای خانگی به عفونی منتقل شده است. از شغلش راضی نیست و از سرناچاری به کارش ادامه میدهد. پروایی از گفتن اینکه چه مشکلات و مصایبی را با کارکردن در این مرکز تحمل میکند، ندارد: «زیاد از کارکردن در اینجا راضی نیستیم، اما حقوقش خوبه.» 8ماه قبل وقتی کرونا شایع شد و نخستین پسماندهای بیمارستانی وارد مرکز دفن آرادکوه شد، خیلیها ترسیدند که با این پسماندها باید چه کار کنند. عدهای دلشان نمیخواست بیمار شوند و میخواستند بخش دیگری بروند تا خودشان را از خطر دور کنند. عظیمی هم یکی از آنها بود: «روزی که گفتن باید پسماندهای کرونایی دفن کنم، ترسیدم. چارهای نبود و باید دستور رو اجرا میکردم؛ قرارداد داشتم و بهانهای برای کارنکردن نداشتم. چندبار سعی کردم برم و جای دیگری کار پیدا کنم، اما چون بیرون کار نیست مجبور شدم بمونم و گفتم چندماه دیگه میرم؛ ولی نشد که نشد.»
عفونیها روی زمین نمیمانند
فاصله میان تخلیه زبالههای عفونی تا دفن آن نباید خیلی زیاد باشد. دلیل خوبی هم دارد. ویروس نباید فرصت شیوع پیدا کند و محیط اطراف را آلوده کند. برای همین بلافاصله بعد از تخلیه باید آهکپاشی شده و با کمک لودر روی آن خاک رس ریخته شود. خاک رس فراوانترین مادهای است که در آرادکوه برای دفن زبالههای عفونی و ویروسهای همراهش میتوان پیدا کرد. داوود ملاباقرپوری، سرپرست بخش دفن پسماندهای خانگی و بیمارستانی است. او از کرونا نمیترسد و میگوید قلق این ویروس دستش آمده و میداند باید با آن چه کار کند تا بیمارش نکند. برخلاف دیگران که لباس محافظ پوشیدهاند، او لباس معمولی به تن دارد. تنها سپرش مقابل ویروس، ماسک ساده جراحی است اما توصیه میکند خیلی به زبالهها نزدیک نشویم. چهلوچندساله بهنظر میرسد و سالهاست در بخش عفونی کار میکند. میداند چه فاصلهای برای حفظ ایمنی نیاز است و چه بایدها و نبایدهایی مقابل زبالههای عفونی باید رعایت شود. جایی که ایستادهایم، بلندترین نقطه در سلول دفن پسماند عفونی بیمارستانی است. از سطح زمین چیزی حدود 7متر فاصله دارد. داوود میگوید؛ زبالههای عفونی را باید لایهلایه دفن کرد تا سلول عفونی شکل بگیرد: «زیر پای ما تا 7متر زباله عفونی دفن شده؛ یک لایه زباله، یک لایه آهک و یک لایه خاک رس. زبالهها باید در عمق یکمترونیمی دفن شوند و تا 4لایه میشود زباله دفن کرد.» کار ریختن زبالههایی که آهکپاشی شدهاند با لودر و راننده آن است. راننده، با احتیاط اما بهسرعت زبالهها را به عمق سلول ریخته و کامیونی، خاک رس رویش میریزد. ملاباقرپوری میگوید: استفاده 2برابری از آهک برای بیخطرکردن زبالههای عفونی اقدامی بوده که انجامش توانسته تا حدود زیادی از خطر پسماندهای کرونایی کم کند: «تا قبل از کرونا، برای دفن پسماند بیمارستانی تنها 10درصد کل وزن زباله آهک بود. وقتی پسماندها کرونایی شد، حجم آهک را معادل 20درصد کل حجم زباله کردیم تا خیالمان ازخطر شیوع عفونت زبالهها در محیط راحت شود. اینطوری روزی 7تن آهک مصرف میکنیم که خیلی بیشتر از قبل است.» برای سلامتی کسانی که در فرایند حملونقل و دفن پسماندهای عفونی هستند، بیمارستانها باید آنها را در 2 تا 3لایه پلاستیکی با رنگهای مشخصی بستهبندی کنند. برای همین است که پلاستیکهای مشکی، آبی، زرد و نارنجی یا قرمز برای کارگران و حاملان پسماندها معانی مشخصی دارند. سرپرست بخش دفن پسماندهای خانگی و بیمارستانی معنی هر رنگ را اینطور توضیح میدهد: «پلاستیکهای مشکی پسماندهای عادی بیمارستانیاند؛ مثل غذای سلفسرویس بیمارستان، برای همین هم حجم زیادی دارد. پلاستیکهای زرد و آبی عفونیاند. زردها که فشردهتر به نظر میرسند، اتوکلاو شدهاند اما اتوکلاوشدهها درصد کمی از پسماندها را شکل میدهند. پلاستیکهای آبی و زرد و قرمز هم لباسهای محافظ کادر درمان یا تجهیزات استفادهشده در بخشهای درمانی هستند و باید دفن شوند.»
چرا کارمان سخت و زیانآور نیست؟
بهنام ابراهیمزاده 9سال قبل وقتی برای کارکردن به آرادکوه آمد، بوی بد مرکز آنقدر آزارش داد که فکر میکرد بعدازظهر که کارش تمام شود، دیگر پشت سرش را هم نگاه نکند و حتی اگر کلاهش سمت آرادکوه افتاد، دنبالش نیاید. با این فکر و خیالها بود که روز بعد هم آمد و حالا چندسال است بوی زبالهها آنچنان در مغز استخوانش نفوذ کرده که اگر یک روز هوای آرادکوه وارد ریههایش نشود، انگار چیزی گم کرده است.
او مانند بسیاری دیگر از همکارانش با زبالههای عفونی سر و کار دارد و زندگی کردنش با پسماندها خطرات و خاطرات زیادی برایش به ارمغان آورده است. بهنام با چشمان سبز و هیکلی که ورزشکاری است، میگوید: «ماه رمضان بود. به ما گفتند خبرنگارهایی دارند میآیند و میخواهند از مرکز دفن پسماند گزارش بگیرند. خبرنگارها مجبور شدند لباس محافظ بپوشند. مدت طولانی لباس محافظ تنشان نبود. وقتی به مرکز دفن عفونیها آمدند، چند نفرشان از گرما بیهوش شدند. حالا خودتان حساب کنید ما چطوری داریم کار میکنیم و در این شرایط دوام میآوریم.» بوی تند و ناخوشایند پسماندها، خطر کرونا یا آلودهشدن به انواع ویروسها، دوری راه و خطر تصادف در جاده و بیبهرهبودن از مزایای دورکاری که این روزها بسیاری از کارمندان و کارکنان دولتی از آن بهره میبرند، باعث نشده فعالیت کارکنان مرکز پسماند آرادکوه در رده مشاغل سخت و زیانآور قرار بگیرد؛ کارگرانی که خیلیهایشان رابطه استخدامی با شهرداری ندارند و پیمانکارها کارفرمای آنها هستند. آنها روزهای سختی را میگذرانند و خواهان توجهاند؛ توجهی به اندازه کادر درمان و پرستاران. شاید وقت آن رسیده که به این بخش کمتر دیدهشده از خط مقابله با کرونا بعد از گذشت 8ماه از شیوع بیماری، رسیدگی بیشتری شود.
افزایش بیسابقه تولید پسماند عفونی
آرادکوه تا قبل از شیوع کرونا گنجایش دفن زبالهاش به کمترین حد خود رسیده بود. با گذشت نزدیک به 8ماه از شیوع کرونا، افزایش تولید زبالههای بیمارستانی و عفونی باعث شده ظرفیت بخش دفن پسماندهای عفونی خیلی زودتر از آنچه که انتظارش کشیده میشد پر شود. آنطور که مسئولان مجتمع دفن و پردازش آرادکوه میگویند؛ رشد تولید پسماندهای عفونی در ایام کرونا نزدیک به 2برابر شده است. معاون پردازش و دفن مجتمع آرادکوه این حرف را میزند و میگوید: «تا قبل از شیوع کرونا روزانه کمتر از70تن پسماند بیمارستانی و عفونی از بیمارستانهای شهر جمع میکردیم. با شیوع بیماری این مقدار به 120تن رسیده است.» آمارها نشان میدهد روزانه 7500تن زباله وارد آرادکوه میشود که 120تن زباله بیمارستانی و عفونی در مقایسه با این حجم زباله عدد بزرگی نیست، اما همین مقدار پسماند هم باید به روشهای خاصی دفن و امحا شود. حسین حیدریان میگوید: برای ادامه فرایند دفن و بیخطرسازی زبالههای عفونی کار ساخت سلول جدید دفن پسماند در آرادکوه آغاز شده است: «تا چند هفته آینده ظرفیت دفن پسماند عفونی کاملا پر میشود. از هفتههای قبل کار ساخت سلول جدید شروع شده و 80درصد کار ساخت مرکز جدید دفن پسماندهای عفونی به پایان رسیده است.» ساخت سلولهای دفن پسماندهای عفونی با روشهای خاصی از زهکشی خاک گرفته تا لاینربندی کف و بدنه سلول برای جلوگیری از نفوذ شیرابه و خون به خاک، به شکل مهندسی انجام میشود. برای همین سختگیری بیشتری برای ساخت سلولهای عفونی میشود. با این حال معاون پردازش و دفن مجتمع آرادکوه از عملکرد برخی بیمارستانها در بیخطرسازی پسماندهایشان دل خوشی ندارد. این معنایش این است که جان کارگرانی که با پسماندهای عفونی سروکار دارند درخطر است؛ خطری که کرونا چندبرابرش کرده و اهمیت بیخطرکردن پسماندها را دوچندان. او میگوید: «از اتوکلاوکردن پسماندهای بیمارستانی در بیمارستانها زیاد راضی نیستم. نمیخواهم با بیمارستانها سر این موضوع جدل کنم، اما بیخطرسازی زبالهها در بیمارستانها آنطوری که باید باشد، نیست.» حیدریان از بیشتر شدن کار کارگران و واحدهای جمعآوریکننده پسماندهای بیمارستانی در 8ماه گذشته حکایتها دارد و میگوید تا قبل از شیوع بیماری، واحدهای جمعآوری تا 48ساعت فرصت داشتند پسماند بیمارستانی را تخلیه کنند، ولی براساس دستورالعملهای وزارت بهداشت مکلف شدهایم جمعآوری خیلی زودتر از قبل انجام شود: «وزارت بهداشت تأکید کرده است نباید فاصله میان تولید پسماند عفونی در بیمارستان تا حمل آن 24ساعت بیشتر شود. سختگیری برای این است که کانون جدید آلودگی ایجاد نشود. برای همین 100نیروی واحد پسماند عفونی کارشان بیشتر از قبل شده است؛ تقریبا شبانهروزی.»