• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
سه شنبه 7 مرداد 1399
کد مطلب : 106053
+
-

کودتا توطئه اتهام

کودتا توطئه اتهام


هومن زال­پور؛ تاریخ‌­پژوه 

سرهنگ محمودخان پولادین، فرزند حسن‌خان، سرهنگ قزاقخانه بود. پدرش در زمان مشروطه جزو آزادیخواهان نسبتا تندرو محسوب می‌شد و در زمان درگیری‌های عصر مشروطیت به دستگاه و یاران یپرم‌خان ارمنی ملحق شد و با آنها فعالیت می‌کرد. حتی در همین جنگ‌های مشروطیت یکی از برادران محمودخان پولادین به نام مسعودخان کشته شد. آنها به‌دلیل تندروی‌هایشان از قزاقخانه اخراج شدند. پسرش که محمودخان باشد نیز در مدرسه قزاقخانه تحصیل می‌کرد و از مدرسه اخراج شد. پس از اینکه مشروطیت مستقر می‌شود و یپرم‌خان مسئولیت پلیس را برعهده می‌گیرد، محمودخان پولادین هم به ریاست نظمیه قزوین منصوب می‌شود و در آنجا رتق و فتق امور را به‌دست می‌گیرد و تا حدودی امنیت را برقرار می‌کند. پس از مدتی محمودخان از نظمیه بیرون می‌آید و وارد مدرسه نظامی ژاندارمری می‌شود. او پس از اتمام تحصیلاتش با درجه سلطانی (معادل سروان فعلی) وارد ژاندارمری می‌شود و جزو افسران ژاندارم در بخش‌های مختلفی انجام وظیفه می‌کند. پس از کودتای سال1299، مجری کودتا، یعنی رضاخان که خود سرتیپ قزاق بود، با لقب سردار‌سپه ابتدا به ریاست قزاقخانه و سپس به وزارت جنگ می‌رسد. وی به افسران ژاندارم توجه کمتری داشت و صاحب‌منصبان قزاق ترفیع‌های سریع‌تری نسبت به ژاندارم‌ها می‌گرفتند و نسبت به غالب افسران ژاندارمری، نوعی بی‌مهری به چشم می‌خورد. پس از کودتا و سپس تشکیل قشون متحدالشکل، محمودخان که سابقا در ژاندارمری دولتی خدمت می‌کرد، در این قشون به انجام وظیفه می‌پردازد. زمانی با صارم‌الدوله که پس از کودتا با سیدضیاء اختلاف پیدا کرده بود، می‌جنگید و زمانی فرماندهی فوج ژاندارمی را بر‌عهده داشت که با ‌اسماعیل‌آقا سمیتقو‌ می‌جنگیدند. محمودخان پس از آن هم در عملیات‌های لرستان شرکت داشت در جنگ و مبارزه با لرها، نشان شجاعت و درجه گرفت تا اینکه پس از بازگشت از لرستان در سال1303 فرمانده گارد محافظان رضاشاه و آجودان نظامی او شد. فرمانده تیپی که پولادین زیر دست او خدمت می‌کرد، سرهنگ کریم‌آقا بوذرجمهری، قزاق سابق بود که پولادین خود را از وی برتر می‌پنداشت و او را شایسته فرماندهی نمی‌دانست. مدتی بعد، در شهریور 1306 اعلامیه‌هایی علیه رضاشاه پخش شد و رضاشاه که سرهنگ محمدخان درگاهی را به‌عنوان رئیس نظمیه منصوب کرده بود و از قضا او فردی خشونت‌طلب و دسیسه‌چین بود و در اتهام و پرونده‌سازی‌ ید طولایی داشت، تحت فشار قرار داد تا مسببان این مسئله را بیابد و دستگیر کند. ظاهراً فردی کلیمی به نام اسماعیل حیم که با درگاهی خصومت داشت، پشت این ماجرا بود و وی از نارضایتی پولادین استفاده می‌کند و به او نزدیک می‌شود. پولادین هم که فرمانده گارد محافظان شاه بود، همراه با تعدادی صاحب‌منصبان نظامی دیگر با او همکاری می‌کنند. اما طرح و قصدشان توسط شخصی به نام آقامیر که سلیمان بهبودی او را امیرمنظم سابق معرفی می‌کند و پیش از سلطنت به رضاشاه خیلی نزدیک بود، افشا می‌شود. چنانچه در جراید آن موقع ازجمله در روزنامه اطلاعات نوشته شده، طرح و نقشه این افراد کودتا و اقدام علیه استقلال مملکت بوده است، اما به‌نظر می‌رسد طرحی که آنها داشتند، البته اگر پرونده‌سازی‌ و اتهام بی‌مورد از سوی رئیس نظمیه یعنی محمدخان درگاهی نبوده باشد، طرح سوء‌قصد به جان رضاشاه بود و نه کودتای سازمان‌یافته علیه استقلال کشور. بسیاری، ازجمله استفانی کرونین که درباره تاریخ ارتش هم مطالب متنوعی نوشته، معتقد است که این پرونده، ساخته و پرداخته پلیس است و کودتا و سوء‌قصدی در کار نبوده، چرا که فرمانده گارد محافظان شاه که به شخص شاه بسیار نزدیک است، خیلی راحت‌تر و زودتر از آنچه بتوان تصورش را کرد، می‌توانسته شاه را ترور کند و به‌راحتی از پای درآورد و نیازی به این همه مقدمه‌چینی و همدست شدن با عده‌ای از افسران زیردست و پایین‌تر از خودش نبوده. به هر روی این مسئله لو می‌رود و رضاشاه هم از آن مطلع می‌شود و یکباره پولادین را احضار می‌کند؛ البته آنطور که سلیمان بهبودی روایت می‌کند، به محض اینکه پولادین احضار می‌شود و رضاشاه به او می‌گوید که تو می‌خواستی علیه من کودتا کنی، پولادین فوراً به زمین می‌افتد و التماس می‌کند که به بچه‌های من رحم کنید و با این حرکت در همان ابتدا می‌پذیرد که چنین مسئله‌ای واقعا وجود داشته و چنین طرحی در دست اجرا بوده است. حیم زمانی نماینده مجلس بود و به این دلیل که یک‌بار توسط رئیس نظمیه، سرهنگ درگاهی، دستگیر می‌شود، دیگر امکان نامزدشدن برای مجلس را نداشته است و به‌نظر می‌رسد که کینه و عداوتش با درگاهی سر همین موضوع بوده است. علاوه بر حیم و سرهنگ پولادین، چند نفر دیگر از نظامیان مانند سرهنگ نصرالله‌خان کلهر، یاور روح‌الله‌خان مشکین‌قلم، یاور احمدخان همایون و نایب احمدخان پولادین (برادر کوچک‌تر محمود‌خان) که با پولادین همدست بودند، دستگیر می‌شوند. دادگاه بدوی و سپس دادگاه تجدید نظر برای آنها تشکیل می‌شود و رأی به محکومیت آنها می‌دهد. پولادین به 10سال حبس محکوم می‌شود، اما رضاشاه، وقتی که سابقه و حکم آنها را نزدش می‌برند، نمی‌پذیرد و گویا به چیزی کمتر از اعدام رضایت نمی‌دهد و در دادگاه بعدی پولادین و حیم به اعدام محکوم می‌شوند و بقیه افراد به 15سال، 7سال و 5سال حبس می‌روند. در آن زمان سرتیپ حبیب‌الله‌خان شیبانی که خود پیش از تشکیل قشون متحدالشکل، افسر ژاندارم و با پولادین همکار بود، رئیس ارکان حرب کل قشون (که معادل رئیس ستاد ارتش فعلی است) بوده و از اجرای حکم پولادین سر باز می‌زند و استعفا می‌کند و سرتیپ محمدخان نخجوان (امیر موثق) رئیس ارکان حرب می‌شود و حکم اعدام پولادین را در 24بهمن 1306 اجرا می‌کند. حیم هم در زندان می‌ماند و چند سال بعد، در 1310روبه‌روی جوخه اعدام جان می‌سپارد.


این خبر را به اشتراک بگذارید