صدای خشخش صفحه گرامافون و آهنگ خشدار و کمکیفیت ضبطشده روی نوار کاست، یادآور روزهایی است که گوش سپردن به نوای موسیقی و لذت بردن از آوای دلانگیز سازها به راحتی امروز نبود.
وقتی داوود فتحعلیبیگی تصمیم گرفت در دانشگاه سراغ رشته نمایش برود، بیشتر همسن و سالهایش و خانوادههای آنها ترجیح میدادند فرزندشان رشتههایی مانند پزشکی یا مهندسی را انتخاب کند.
بعد از سلام و احوالپرسی داخل میشویم و چند پله سنگی را بالا میرویم تا به کافه برسیم؛ دنج و آرام، با انبوهی از گلدانهای رنگارنگ و یک رادیوی قدیمی و موسیقی کلاسیک از باخ؛ یک تلفیق بیهیاهو از فرهنگ ایرانی و غربی؛ درست شبیه شخصیتی که با او قرار گفتوگو داریم؛ نادر مشایخی، فرزند یکی از نوابغ سینمای ایران که سالها در وین، مهد موسیقی جهان تحصیل و زندگی کرده اما هنوز دل در گرو وطن دارد.
گاهی وقتها اسم چیزی یا مکانی را زیاد میشنویم، اما اطلاع دقیقی دربارهاش نداریم؛ درست مثل همین نگارستان تهران. اسمش را زیاد شنیدهایم، اما دقیق نمیدانیم چی هست و کجا هست و چه چیزهایی دارد و چطور میشود به آنجا رفت.
شاید گذرتان به اینجا افتاده باشد، شاید هم نه. داریم از میدان بهمن یا همان کشتارگاه سابق صحبت میکنیم؛ جایی آرام گرفته میان محله جوادیه و زمینهای راهآهن و شمال نازیآباد و هزاردستگاه و... . در اصل، باید جای پرتی باشد، چرا که چسبیده به اتوبان بعثت و تندگویان واقع شده.
دقیقا چند روز پیش بود؛ در بوستان کوچکی در حوالی میدان راهآهن تهران. در این بوستان، سابق بر این، کارتنخوابها و معتادها و کارگران بیمکان و... را میدیدیم؛ یعنی حتی از یککیلومتری آن هم عبور نمیکردیم.
از بازی در معروفترین نقش، یعنی مالک اشتر، تا فیلمهای ناخداخورشید، سگکشی و اعتراض، تا کاراکتر تاثیرگذار حشمت فردوس در سریال «ستایش»، داریوش ارجمند در همه دوران بازیگری که از دهه 40 شروع شده، همیشه در نقشهای ماندگار دیده شده است.
برای کسانی که نوستالژیباز هستند، البته تماشای فیلمی از پیمان معادی، با عنوان «بمب؛ یک عاشقانه»، میتواند انتخاب خوبی باشد؛ آنهم با بازی لیلا حاتمی و خود پیمان معادی و البته سیامک انصاری و حبیب رضایی و سیامک صفری. این فیلم، در اتمسفر فرهنگی و اجتماعی دهه 60 اتفاق میافتد؛ جایی که بمبارانها، باعث میشد تا خاموشی زده شود و همه به پناهگاهها بروند.