کاپیتالیسم در اتوبان کرج

یک بار هم هوشنگ آزادی‌ور نشسته بود صندلی شاگرد. سمت کرج می‌رفتیم تا زمینی را که 40سال پیش، تلویزیون ملی، انتهای مهرشهر برایش سند زده بود و آقای شاعر همه این سال‌ها رهایش کرده بود، پیدا کنیم. بگذریم که حدود و ثغور زمین را بین آن ‌همه آپارتمان‌های کوتاه و بلند به «مهر» نیافتیم و در نهایت یکی از مشاوران املاک گفت سند را می‌خرد 5میلیون تا با آن زندانی آزاد کند! همراهی هم داشتیم که نشسته بود صندلی عقب. آقای آزادی‌ور از او پرسید: این شلوار رو خودت پاره کردی؟