مدیر ثبات خانگی
شیدا اعتماد
همیشه یکی از ساکنان خانه، سِمت پنهانی مدیر خانه را دارد. سِمتی بسیار مهم که متأسفانه نه حقوق و مزایایی به آن تعلق میگیرد و نه شامل بازنشستگی میشود. این سِمت، مثل یک نشان افتخار نامرئی میماند که در هر خانهای یک نفر آن را به سینهاش سنجاق کرده است. آن یک نفر تقریبا در جریان همه جزئیات مربوط به خانه است. او کسی است که میداند شعاع آفتاب در کدام فصل به کدام دیوار میتابد.
او کسی است که میداند از کدام پنجره بهتر میشود خیابان را دید و دقیقا کدام کنج خانه آرام و خنک است. او میداند که چه وسیلههایی در خانه موجود است و چه چیزهایی باید اضافه شود. میداند که چه چیزی دقیقا کجاست و دقیقا چه کاربردی دارد. همه اینها شاید بهنظر ساده برسد اما ساده نیست. خانه موجودی زنده و در تعامل با انسان است، برای همین نقش مدیر خانه مهم است.
مدیر خانه همان کسی است که اگر بیمار یا آشفته باشد، خانه هم همراه او بیمار میشود و آشفتگی از روحش به خانه سرایت میکند. بعد با بهترشدن حال او، آشکارا همهچیز بهتر میشود و خانه درخشش خودش را بازمییابد. مدیریت خانه در جهت حفظ سکون خانه است زیرا حفظ یک وضعیت پایدار احتیاج به رسیدگی دارد. وضعیت پایدار مدام در خطر ازدسترفتن است. فصل عوض میشود. روزها تغییر میکنند. جای شعاع نور عوض میشود. خانههای جدیدی در زمینهای خالی سر برمیآورند. جز عوامل بیرونی خود خانه هم مدام کثیف میشود و باید تمیزش کرد. مدام بههمریخته میشود و باید مرتبش کرد. مدام از خوراکیهای مورد نیاز خالی میشود و باید تهیهاش کرد. مدام آرامش مثل پروانهای کوچک از آن دور میشود و باید برش گرداند. مدیر خانه، با نشان افتخار نامرئی و دستهای خالیاش هر روز با چشمهای تیزبین خود خانه را از نو نگاه میکند. کوچکترین بینظمی از نگاه او جا نمیماند. خانه با وجود او، خانه میشود. او هر روز نشان نامرئیاش را برق میاندازد و به انتظار روزهای بعد میماند.