روزنامهنگاری و قدم یازدهم
فریبا خانی _ روزنامهنگار
مخاطب عزیز، که گاهی تلفن میزنی یا در فضای مجازی زیر پستهای ما پیام میگذاری، که روزنامهنگاری مرده است، تو به ما یادآوری میکنی که روزنامهنگار خوب باید افشاگر، جسور و بیپروا باشد و روشنگری کند. راست میگویی. روزنامهنگاری مرده است و ما مردگانی بیش نیستیم. نمیدانم چرا این پیام تو مرا یاد جمله «میگل د اونامونو» فیلسوف اسپانیایی میاندازد. او میگوید: «گاهی سکوت بهمثابه دروغگفتن است!» پس اگر چیزی را دانستی و سکوت کردی، پس دروغگویی.
مخاطب عزیز، گله کردی چرا روزنامه گران شد؟ بله، دلایلش را توضیح داده بودیم. اما چرا سالهاست در این مملکت پراید گران میشود اما فرهنگ ارزان. حالا هم که همان نیمهجانی که سینماها و کتابفروشیها و ناشران و روزنامهها داشتند با وضعیت کرونا از دست رفت. گفتی فلان خبر در سایت خبری فلان، در کانال تلگرام این همه دیده شده است، شما چندبار دیده شدهاید؟ نمیخواهم خودم را توجیه کنم... حالا سناریونویسان بزرگی پشت در اینستاگرام و تلگرام ابتذال مینویسند و مخاطب میخرند. این روزها روزهای ابتذال است؛ روزهای دیدهشدن فلان خواننده و هنرپیشه یا ورزشکار درجه چندم است. پس ستوننویسان قهار که سالها در روزنامههای کاغذی نوشتند و تولید اندیشه کردند و روشنگری کردند، کجا هستند؟ آنها هم میتوانند گوشههایی در لایوهای اینستاگرامی یا کانالهای شخصی تلگرام داشته باشند. جا خیلی زیاد است. فضای مجازی برای همه جا باز کرده است. «تیموتی اسنایدر» سیاسینویس آمریکایی درست میگوید: «در عصر اینترنت ما همه ناشر شدهایم!» اما من باز به فکر فرو میروم. آیا میشود در لایوهای دونفره اینستاگرام روشنگری کرد؟ وقتی صداها قطع و وصل میشود. وقتی وسط حرفهای اندیشمندان، قلبهای رنگی و استیکرهای بیربط بالا میآیند. دارم از تو سؤال میکنم... تو به من بگو! خیلی وقت است که گیج و منفعل شدهام.
مخاطب عزیز، یک چیزی برایت بگویم، سوسن طاقدیس مُرد. نه اینکه حالا مرده، بیایم مردهپرستی کنم و بگویم چون نیست بهترین است، اما او یکی از مهمترین و برجستهترین نویسندگان حوزه کودک و نوجوان این مملکت بود. یکی از قصههای معروفش، «قدم یازدهم» است؛ داستان بچه شیری که در قفس باغوحش به دنیا میآید. بچه شیر فقط میتوانست در آن قفس ده قدم بردارد، به قدم یازدهم که میرسید، سرش به میلههای فلزی قفس میخورد. نمیدانم چرا روزنامهنگاری این روزها مرا یاد آن بچه شیر میاندازد.
مخاطب عزیز، زیاد وقتت را نگیرم. این روزها هیچکس حوصله مطلب طولانی ندارد. فضای مجازی این عادت را تشدید کرده است. پس کوتاه مینویسم و تو را و روزنامهها و کتابهای بیمخاطب را و قیمت مبتذل پراید را به خدا میسپارم.