
دوران تغییر

سعید مروتی ـ روزنامهنگار
دست نمیدهیم. آغوشی در کار نیست و بوسهها به خاطرهها پیوستهاند. زدن ماسک بر چهره و پوشیدن دستکش آنقدر عادی شده که آدمهای بدون ماسک و دستکش عجیب بهنظر میرسند. ما دیگر آدمهای یکماه پیش نیستیم. علایق، نگرانیها و دلمشغولیهایمان عوض شده است. پشت همه آن حرص خوردنها بابت مشکلات اقتصادی، ناکامیهای عاطفی و شکستهای کاری و عشقی، زندهماندن را بدیهی فرض کرده بودیم؛ مرگی که همیشه برای همسایه بود حالا سایه سنگین و شومش را بر سر همه ما انداخته است. با کرونا چه کنیم؟ تا کی در خانه بمانیم؟ آنها که مجبورند از خانه خارج شوند چه؟ خیابانها روزبهروز شلوغتر میشود. کسبه کرکره مغازههایشان را بالا دادهاند. خطر ابتلا به کرونا همچنان وجود دارد ولی چرخ زندگی هم باید بچرخد. با کدام پشتوانه مالی میشود در خانه ماند؟ کارگری که باید مسافت طولانی خانه تا محل کار را طی کند اگر سوار مترو و اتوبوس نشود چه کند؟ رعایت فاصلهگذاری اجتماعی با این انبوه جماعت حاضر در خیابان و مترو و اتوبوس چگونه امکانپذیر است؟ مردمی که قبل از کرونا هم هزار و یک گرفتاری داشتند چگونه باید پروتکلهای بهداشتی را رعایت کنند؟ آنها که شغلشان را از دست دادهاند و هنوز خبری از بیمه بیکاریشان نیست چگونه ارتزاق کنند؟ تا کی دست بشوییم و از دیدار عزیزانمان پرهیز کنیم؟ تازه خوشبختترینها آنهایی هستند که حوصلهشان از خانهنشینی سر رفته و دچار مشکلات عاطفی و روحی شدهاند. با دویدن بهدنبال یک لقمه نان زیر سایه سنگین کرونا چه کنیم؟ انبوهی از این سؤالات بیپاسخ را در ذهن داریم و البته قرار است ناامید نشویم. میگویند ناامیدها میزبانان بهتری برای این ویروس لعنتی هستند. پس چارهای هم جز حفظ امید و بالابردن روحیهمان نداریم. باید امیدوار باشیم که این روزهای سخت با کمترین تلخی به پایان برسد. کرونا هم روزی تمام یا دستکم مدیریت و مهار میشود، اما بهنظر میرسد بخشی از این تغییر سبک زندگی، در ما خواهد ماند؛ مایی که شاید دیگر همانی نشویم که قبلا بودیم.