جایگاه کله و پاچه در نظام غذایی کشور
رضا رفیع|طنزپرداز و مجری تلویزیون:
ایران، عمدهترین مصرفکنندۀ کله و پاچه در منطقه و بلکه در کل خاورمیانه و راستش را بخواهید، در سراسر دنیاست. جوری که اینجا ملت کله و پاچه میخورند، دانشمندان معتقدند که در دیگر کشورها نمیخورند. احتمالاً چیزهای زیاد دیگری میخورند. شما همین خواهران و برادران چینی خودمان را نگاه کنید. به قول معروف، هر جک و جونوری را میخورند. از قورباغه و وزغ گرفته تا ملخ و مار و سایر خزندگان که نخواستیم نامشان فاش شود. حال آدم به هم میخورد از قیافۀ منکسرهشان!.... در عالم طالعبینی، در سال بز به سر میبریم و جا دارد اگر در این موقعیت حساس کنونی، یک مقداری راجع به گوسفند و کله و پاچۀ وی و نقش ارزشی آن در نظام غذایی مردم ایران صحبت کنیم. از شما چه پنهان، سر صحبت را هم خود رئیس اتحادیۀ طباخان باز کرده که بیپرده در مصاحبه با خبرگزاریهای مهم کشور، گفته است:«هماکنون، هر روز بین 10تا 12هزار دست کله پاچه در تهران و حومۀ آن توزیع و مصرف میشود.»
شاید این آمار و ارقام درنظر شما قابل توجه باشد. بهخصوص برای نسل امروز که کلهپاچهخورهای حرفهای و قدر قدیم را ندیدهاند. اما حتماً تعجب میکنند این نسل پیتزاخور اگر به نقل از همین جناب رئیس اتحادیۀ طباخان، اطلاع یابند که:«قبل از انقلاب، در تهران با 700هزارنفر جمعیت، همین مقدار کله و پاچه فروخته میشد که الان در تهران 9میلیون نفری فروخته میشود!»
التماس غذا:
کی پاپزان سحر که سر کله وا کنند
«آیا بود که گوشۀ چشمی به ما کنند؟»
واقعاً چرا باید چنین باشد؟ چرا باید در جامعهای که کله و پاچهاش قدمت تاریخی بسیار دارد، امروز شاهد روند نزولی مصرف آن در بین آحاد مختلف جامعه و گروهها و جریانهای سیاسی موجود باشیم؟ اگر از قدمت این غذای حیوانی صحبت میکنیم، الکی حرف نمیزنیم. سالها پیش کشفیات باستانشناسی در 3کیلومتری شهر«سنخواست» دراستان خراسان شمالی و در محوطهای به نام «چلو»، به کشف یک دست کله پاچه 4هزار ساله منجر شد و خبرش هم در جراید همان زمان آمد. سرپرست ایرانی آن هیأت کاوش به خبرنگاران گفته بود که:«در کنار اجساد داخل دو قبر کشف شده، ظروفی به شکل کاسه گذاشته شده بود که در آن، بقایای سر گوسفند و چهارپاچه قابل رؤیت بود. این موضوع نشان میدهد که احتمالا کله و پاچه، غذای محبوب آنها بوده و پس از مرگ به آنها هدیه شده است.»
بستۀ پیشنهادی: خب، حالا سؤال این است که چه کار باید کرد؟ حل این مسئله را هم از تیم مذاکرهکننده هستهای باید بخواهیم؟ یا که فلان وزارتخانۀ فخیمه باید بیانیه و دستورالعمل بدهد؟ چه باید کرد که بیش از اینها شاهد افت استقبال از کله و پاچه در مملکت نباشیم؟.... عجالتاً چند راهکار اصولی و کاربردی داریم که به نوعی، «فکت شیت»ما هم در این قضیه حساب میشود:
1- جمع کردن فست فودها: نگارنده همیشه با راهکار جمع کردن خیلی موافق بوده است. چون راحتترین راه دم دست است. بهخصوص وقتی که آدم وقت یا حوصلۀ فکر کردن به راههای دیگر را هم ندارد. الحمدلله در قضایایی مثل دیش و قلیان هم خوب جواب داد. بهنحوی که هنوز هم دارد اجرا میشود، چرا که یک طرح خوب را باید هی تکرار کرد. الان هم بهنظر من باید رودربایستی را کنار گذاشت و در مغازههای فست فود را تخته کرد. مگر همین وزارت بهداشت نبود که سوسیس و کالباس و امثال این خزعبلات خوشمزه را مضر و مخل سلامت شهروندان اعلام کرد؟ دوتا پیتزافروشی که درشان تخته شود، حساب کار دست بقیهشان میآید و به کله و پاچه فروشی، تغییرکاربری میدهند.
2- تبلیغات فرهنگی درست: هر مسئله و مقولهای اگر غیرمستقیم و جذاب مطرح شود؛ اثرگذار خواهد بود. در این خصوص هم باید کار فرهنگی کرد. چرا در فیلمهای ما، دو تا دختر و پسر جوان، برای نخستین قرار آشنایی خود به قصد ازدواج، محیط با صفای کله پزی را انتخاب نمیکنند؟ مگر انتخاب نمیگفتند حق همه است؟ مصداقیتر و واضحتر صحبت کنم؛ مثلاً شما یکبار دیدهاید که فرضاً محمدرضا گلزار یا مهناز افشار، به عوض رفتن به فلان مغازۀ فست فودی کذایی، به یک کله پاچه فروشی دبش بروند؟ خب، چشم نوجوانهای ما به همین هنرمندانشان است. هرکار بکنند، آنها هم میکنند.
3- گنجاندن در کتب درسی: تا کی بچههای ما در دبستان بخوانند که:«بابا آب داد یا بابا نان داد»؟... خب چرا به همراهش یکبار هم که شده، کله و پاچه نداد؟.... میدانید در این سن اگر روی بچههای ما کار بشود؛چقدر راه را هموار میکند؟ نسلی که بار میآیند، به سمت کله و پاچه گرایش مییابند. حالا نخور، کی بخور!... مگر پدر و مادرهای ما چه جوری کلهوپاچه خور شدند؟ سر سفرههای پدر و مادرشان. ما حتی همسایهای داشتیم آهنگر کهماه رمضان هم سحری کله و پاچه میزد به بدن. البته تا غروب هم پتک میزد بر سندان. پای آتاری و کامپیوتر و وایبر و لاین و واتساپ نمینشست خدابیامرز!
4- شبانه روزی کردن: از قدیم معمول چنین بوده که کلهوپاچه را کلۀ صبح میخوردند و کلهپزیها نخستین مغازههای شهر بودهاند که صبح زود، چراغ کار و کاسبیشان روشن میشده. الآن اما جوانها تا پاسی از شب(بوق سگ سابق!) پای سریالهای مختلف تلویزیون و ماهوارۀ لعنتی، چتکردن اینترنتی با اقصی نقاط دنیا و لایکزدن زیر مطالب و عکس دوست و رفیق خود در عالم مجازی مینشینند و کمتر توفیق آن را دارند که صبح زود بیدار شوند. حتی اگر صحبت از نان سنگک خشخاشی داغ وتازه باشد و کلهوپاچهای 36تا 40هزار تومانی که کلی برای انسان خاصیت دارد. دولت قبلی که بیخودی یارانه را وضع نکرد. لابد حکمتی داشت. یک حکمتش همین که با 45تومان یارانه، ماهانه شما میتوانید یک دست کلهوپاچه بخورید. نوشجان و گوارای وجود!