• شنبه 1 اردیبهشت 1403
  • السَّبْت 11 شوال 1445
  • 2024 Apr 20
سه شنبه 2 اردیبهشت 1399
کد مطلب : 98802
+
-

قرنطینه با توپ

در روزهای کرونایی در خانواده یاسمن فرمانی و علی قلی‌زاده بازیکنان فوتبال در بلژیک چه می‌‌گذرد؟

گزارش
قرنطینه با توپ

لیلی خرسند- خبر‌نگار

از اردبیل تا شارلروا، از 13سالگی تا 24سالگی تجربه‌های متفاوتی داشته، تجربه‌هایی که بیشتر در زمین فوتبال بوده یا در ارتباط با فوتبال.
یاسمن فرمانی از 13سالگی زندگی متفاوتی را تجربه کرده، در این سن که خیلی‌ها هنوز وابسته به خانه و خانواده‌شان هستند، او زندگی مستقلی را شروع کرده است، از اردبیل به تهران آمده، فوتبالش را از تیم زیر 14سال ایران شروع کرده و در این سال‌ها برای تیم‌های متفاوتی بازی کرده، برای ملوان(5‌ فصل)، استقلال، پاس همدان، پارس‌جنوبی بوشهر و همیاری ارومیه.
 یاسمن یک سالی است که با علی قلی‌زاده ازدواج کرده؛ بازیکن تیم فوتبال شارلروای بلژیک. این ازدواج، مهاجرت و حالا کرونا، شرایط زندگی یاسمن را متفاوت کرده است.

روال این است که همه از تیم‌های باشگاهی به تیم ملی برسند، ولی شما اول به تیم زیر 14سال ایران دعوت شدی.
من در 12سالگی فوتسال را شروع کردم. 13سالم بود که برای فوتبال استعدادیابی می‌کردند. آن موقع فوتبال زنان تازه داشت راه‌اندازی می‌شد و من را هم به تیم زیر 14سال ایران دعوت کردند. این بود که من هم فوتبال را انتخاب کردم. بعد از اینکه به این تیم دعوت شدم توانستم به تیم‌های باشگاهی هم بروم.
تصور عمومی این است که در اردبیل زنان خیلی اجازه ورزش کردن ندارند، به‌خصوص ورزشی مثل فوتبال. برای شما خیلی سخت نبود که فوتبال را انتخاب کنید؟
این تصور را مردم از اردبیل دارند ولی واقعیت این نیست. در اردبیل ورزش مهم است. خیلی از قهرمانان المپیک و جهان، اردبیلی هستند. برای ورزش زنان هم خیلی سخت نمی‌گیرند. خواهرم سمیرا، قهرمان دو و میدانی بوده و الان مربی است. مادرم وقتی همسن‌های من بود، والیبال بازی می‌کرد. مشکل این است که ورزش زنان اردبیل دیده نمی‌شود. ما کارخانه‌های بزرگی داریم، ولی تعدادشان کم است و به زحمت می‌توانند خودشان را سرپا نگه دارند. آنها به‌خاطر شرایطی که دارند، سمت ورزش نمی‌آیند. مشکل ما اسپانسر است نه اینکه اجازه ندهند زنان ورزش کنند. این را از سر تعصب و به‌خاطر اینکه اردبیلی‌ام نمی‌گویم، واقعیت است. در این مدت که من ایران بودم، خیلی حمایتم کردند. در حدی که می‌توانستند کمک کردند. حتی یک سال اردبیل در لیگ برتر فوتبال زنان تیم داشت، تیم ذوب‌آهن که متأسفانه به مشکل خورد و نتوانست به کارش ادامه بدهد.
تجربه زندگی تقریبا مستقل برای یک دختر 13ساله سخت نبود؟
روزهای اول خیلی استرس داشتم. خانواده و خواهرم خیلی کمکم کردند. در کشور ما یک دختر در 20سالگی هم بخواهد تنهایی به شهر دیگری برود و آنجا زندگی کند، سخت است چه برسد در 13سالگی. من در خانواده‌ای بزرگ شده‌ام که آزادی به بچه‌هایش می‌داد ولی کنترل شده. خانواده من ورزشی‌ هستند. پدرم کوهنورد است و مادرم والیبال بازی می‌کرد. خواهرانم دوومیدانی‌کار هستند و برادرم هم بدمینتون بازی می‌کرد. من کوچک‌تر از همه بودم و بقیه خیلی حمایتم می‌کردند. جو خانه ما ورزشی بود. روز اولی که به اردوی تیم زیر 14سال دعوت شدم، پدرم به اردو آمد و با مربی‌ام صحبت کرد. هر تیمی که دعوت می‌شدم، پدر و مادرم می‌آمدند و شرایط تیم، اسکان و... می‌دیدند و بعد من قرارداد می‌بستم. اینطور نبود که رها شده باشم. الان هم از راه دور حمایت می‌کنند. همان روزهای اول که به تیم دعوت شدم، علی دایی هم یک حرفی به من زد که آویزه گوشم کردم.
ارتباط خانوادگی با دایی داشتی؟
نه به‌جز فوتبال هیچ شناختی از او نداشتم. آن موقع آقای دایی سرمربی تیم ملی بود. ما که اردو داشتیم، هتل تیم ملی هم کنار زمین چمن ما بود. آقای دایی و بازیکنان که رد می‌شدند، ما را می‌دیدند. یک روز آقای دایی از خانم لیلا وقاری، سرمربی تیم ما پرسیده بود که بازیکن اردبیلی دارید یا نه. او هم من را معرفی کرده بود. با هم که حرف زدیم، آقای دایی گفت: اخلاق خیلی مهم است. فنی مشکلی داشته باشی، می‌توانی اصلاح کنی، ولی بی‌اخلاقی را نمی‌شود درست کرد. این حرف‌ها ملکه ذهنم شد. به حدی روی خودم کار کردم که کاپیتان تیم شدم. همه به شوخی علی دایی صدایم می‌کردند.
ازدواجت هم که فوتبالی بود.
من همسرم علی قلی‌زاده را به‌عنوان بازیکن می‌شناختم. یک‌بار که مصدوم بودم به کلینیک رفتم و او هم آنجا بود. از مصدومیت و شرایط فوتبال صحبت کردیم. همین بهانه آشنایی شد و بعد هم با خواهر و خانواده‌ام صحبت کردند و همینطوری پیش رفت تا ازدواج کردیم.
یک‌سال است که به‌خاطر این ازدواج از فوتبال دوری.
قرار بود اینجا بازی کنم. برای بازی باید کارت اقامت داشته باشی. اقدام کرده بودم و کارتم آماده بود. یک دفعه مجبور شدم به ایران برگردم. همان موقع ماشین ما را دزد زده بود و همه مدارک و پاسپورت من را هم برده بود. با نامه کنسولگری توانستم به ایران بیایم. برایم پاسپورت جدید صادر شد و موقعی که برگشتم دنبال کارت اقامت رفتم اما گفتند چون پاسپورت قبلی‌ام باطل شده، آی‌دی‌کارت من هم باطل شد. دوباره اقدام کردم. با توجه به قوانین سختگیرانه‌ای که بلژیک دارد نتوانستم با تیمی قرارداد ببندم.
با تیمی هم به توافق رسیده بودی؟
یک تیمی را درنظر داشتیم و صحبت‌هایی هم شده بود. تیم خوبی بود. فوتبال بلژیک تیم دسته یک و دسته 2 دارد. این تیم در دسته یک بازی می‌کند، ولی در رده‌های تقریبا پایین. برای استارت خوب بود. حالا که فعلا همه‌‌چیز تعطیل است.
در بلژیک چقدر کرونا روی زندگی مردم تأثیر گذاشته؟
اینجا خیلی سخت می‌گیرند. در ایران همه می‌گویند قرنطینه‌ایم ولی ویدئوهایی که می‌بینم این را نشان نمی‌دهد، همه در خیابان هستند و کارشان را می‌کنند. اینجا قبل از اینکه دولت قرنطینه کند، مردم سخت نمی‌گرفتند، اما بعد از اعلام دولت همه جدی گرفتند. ما فقط برای خرید خورد و خوراک اجازه داریم که از خانه بیرون برویم. پلیس هم خیلی پیگیر است که مردم قرنطینه را رعایت کنند. اگر یکی بیرون باشد و بگوید برای خرید آمده حتما باید فاکتور خرید را نشان بدهد. ما برای ورزش هم اجازه داریم از خانه بیرون بیاییم ولی فقط یک ساعت. با خودمان هم توپ هم نمی‌توانیم داشته باشیم، فقط می‌توانیم بدویم، راه برویم یا دوچرخه‌سواری کنیم. این ورزش هم نباید گروهی باشد، 2 نفری که با هم زندگی می‌کنند، اجازه دارند کنار هم راه بروند یا بدوند. حتی نشستن روی نیمکت پارک هم ممنوع است. اگر غیر از این رفتار کنی، 200یورو جریمه می‌شوی. درصورت تکرار تخلف و گزارش پلیس احتمال بازداشت هم هست. مردم اینجا خیلی رعایت می‌کنند و به‌ندرت می‌توانی در خیابان ماشین و آدم ببینی.
2فوتبالیست دوران قرنطینه را چطور می‌گذرانند؟
هیچی با توپ همه‌‌چیز را می‌شکانیم. در خانه با دوچرخه تمرین می‌کنیم. برای دویدن بیرون می‌رویم. سریال تماشا می‌کنیم. آقای قلی‌زاده آشپزی یاد می‌گیرند، الان دیگر لوبیا پلو و پیتزا را خوب بلد است بپزد، بقیه غذاها را هم تمرین می‌کند که در پخت‌شان حرفه‌ای‌تر شود. من هم تکنیکم را قوی‌تر می‌کنم. چیزهایی را که بلدیم با هم تبادل می‌کنیم.
محور زندگی‌تان فوتبال است؟
اینجوری نیست که فقط درباره فوتبال حرف بزنیم. قبلا که بازی‌‌ها از تلویزیون پخش می‌شد و با هم بازی می‌دیدیم، یکی، دو ساعت درباره فوتبال حرف می‌زدیم الان هم که بازی نیست، حرف می‌زنیم ولی همه حرف‌ها فوتبال نیست.
برای همه قرنطینه سخت است اما به‌نظر می‌رسد به ورزشی‌ها خیلی سخت‌ بگذرد.
من نمی‌دانم برای بقیه مردم چطور می‌گذرد، ولی برای ما واقعا سخت است. این سختی که مسلما برای همه هست، اما برای ما که خیلی از فوتبال دور شده‌ایم، سختی‌اش بیشتر است. حتی دیگر از تلویزیون هم نمی‌شود فوتبال دید. هر دوی ما خیلی اهل سفر و گردش هستیم. هر روزی را که تعطیل بودیم، مسافرت و گردش می‌رفتیم ولی الان 2‌ماه است که هیچ جایی نرفته‌ایم.
چطور بدن‌هایتان را آماده نگه می‌دارید؟
دویدن و دوچرخه‌سواری مسلما کافی نیست. ما سعی می‌کنیم که ورزش‌های دیگری را هم انجام بدهیم که بدنمان نخوابد، ولی هر کاری هم که کنیم با فوتبال در زمین چمن فرق می‌کند. بعضی از روزها 2 نوبت تمرین می‌کنیم.
باشگاه شارلروا برنامه خاصی برای تمرینات همسرتان ندارد؟
چرا دارد. باشگاه یک برنامه روزانه به همسرم داده است که باید انجام بدهد. برنامه‌های بدنسازی است. هر روز که این برنامه را دارد. یک روز در میان هم یک برنامه تیمی دارند. یک برنامه‌ای را نصب کرده‌اند که با هم آنلاین می‌شوند و تمرین می‌کنند.
شما هم با آنها تمرین می‌کنی؟
تمرین می‌کنم. من هم پابه‌پای آنها هر کاری که می‌کنند، انجام می‌دهم ولی کاری می‌‌کنم که دیده نشوم.
نگاه به فوتبال زنان ضعیف‌تر از فوتبال مردان است. این را که به هر حال زنان از نظر فیزیکی و قدرتی ضعیف‌تر از مردان هستند، خود فوتبالیست‌های زن هم قبول دارند ولی شاید برای یک زن فوتبالیستی که با همسر فوتبالیست‌اش زندگی می‌کند، این نگاه آزاردهنده باشد.
نه واقعا آزاردهنده نیست. اینکه همسرم در یک باشگاه خوب بازی می‌کند، امکانات خوبی دارد و من فعلا این شرایط را ندارم، من را اذیت نمی‌کند. شاید دلیلش این باشد که همسرم خیلی من را حمایت می‌کند و به من انگیزه می‌دهد. اگر یک روز هم من بخواهم سبک تمرین کند یا از زیر تمرین در بروم، او اجازه نمی‌دهد و می‌گوید باید تمرین کنی و دنبال هدفت باشی. فاصله‌ای که فوتبال زنان ما با فوتبال مردان دارد، اینقدر زیاد است که اصلا نمی‌شود مقایسه کرد. بحث فیزیکی و قدرتی جداست، این تفاوت ذاتی است، ما زنان در فهم فوتبالی هم با مردان در یک سطح هستیم. من و همسرم که فوتبال را تحلیل می‌کنیم، می‌بینیم که خیلی تفاوت نداریم، اما مشکل ما در این است که امکانات نداریم. سطح قراردادها، ارزش بازیکنان، رفت‌وآمدها و همه‌‌چیز در فوتبال زنان و مردان متفاوت است.
با فوتبال زنان و فوتبالیست‌های بلژیک هم آشنا شده‌ای؟
نه ارتباطی با آنها ندارم. در یوتیوب تمرینات‌شان را می‌بینم، ولی ارتباطی با آنها ندارم.


در چالش‌های فوتبالی، همسرم از همه بهتر بود
در روزهای کرونایی یکی از پرطرفدارترین سرگرمی‌ها، گشت زدن در صفحه‌های اینستاگرامی و کانال‌های تلگرامی بود، اما در این صفحه‌ها و کانال‌ها بیشتر چیزهایی که به اشتراک گذاشته می‌شد دلهره‌آور بود، از باید و نبایدهای دوران کرونایی گفته بودند و این گفته‌ها بیشتر همه را ناامید می‌کرد. در این شرایط بیشترین چیزی که به مخاطبان این فضا انرژی می‌داد، چالش‌هایی بود که ورزشکاران به راه انداختند، چالش روپایی زدن با دستمال کاغذی یکی از چالش‌های پرطرفدار بود که یاسمن فرمانی هم در آن شرکت کرده بود.
مردم از این چالش‌ها استقبال کردند، فکر می‌کنی این چالش‌ها چقدر در روحیه دادن به مردم مؤثر بود؟
من که خودم برای نخستین بار این چالش‌ها را می‌دیدم، درگیرشان می‌شدم. کنجکاو می‌شدم و انجام می‌دادم. خیلی از این چالش‌هایی را که به راه انداختند، اجرا کردم. هم خودم و هم همسرم تلاش می‌کردیم که انجام بدهیم. خیلی روی روحیه خودم تأثیر داشت. اکثر دوستان ما هم انجام می‌دادند. شاید ویدئویی که به اشتراک گذاشته می‌شود، 10ثانیه باشد اما 2ساعت برای انجامش وقت می‌گذاری. این چالش‌ها واقعا مؤثر بودند. خیلی از مردم هم انجام دادند. ما که ویدئومان را گذاشتیم، خیلی‌ها انجام دادند و فیملش را برایمان فرستادند. حتی مادر یکی از دوستان‌مان هم روپایی با دستمال‌ کاغذی را انجام داده بود.
ایده این چالش از کجا آمد؟
نمی‌دانم. همسرم که انجام داد، من هم انجام دادم. خیلی‌‌ها انجام داده بودند.
چند نفر از فوتبالیست‌هایی که همسران‌شان هم فوتبال بازی می‌کنند، ویدئوهایشان را به اشتراک گذاشته بودند. فکر می‌کنی کدام بازیکنان بهتر بودند؟
علی قلی‌زاده همسرم. همسر من و همسر الهام فرهمند؛ حسین پاپی، بازیکنان تکنیکی هستند و معلوم است که بهتر انجام می‌دهند.
کدام چالش را بیشتر دوست داشتی؟
چالش‌ها زیاد بودند ولی من چالش‌هایی را که توپ داشت بیشتر دوست داشتم. بسته به شرایط هر چالشی برای خودش جذاب بود. چالش روپایی با دستمال‌ کاغذی هم به‌خاطر ربط مستقیمی که به کرونا داشت، جذاب بود.
در بلژیک هم مردم وسواسی شده‌اند؟
سختگیری‌های بیرون خانه که عمومی است. اینکه داخل خانه افراد، موارد بهداشتی را رعایت می‌کنند یا نه به‌خودشان برمی‌گردد. من خودم خیلی وسواسی نیستم و در حد نرمال رعایت می‌کنم. خانه را ضدعفونی کرده‌ام و گهگاهی این کار را تکرار می‌کنم. از خانه که به بیرون می‌رویم، دستکش، ماسک و ژل جیبی داریم. وقتی به خانه می‌آییم، لباس‌هایمان را در ماشین لباسشویی می‌اندازم و دست‌هایمان را هم ضدعفونی می‌کنیم. وقتی همه‌‌چیز را رعایت کنی، در خانه ویروسی نیست که بترسی. اگر وسواس بیش از حد داشته باشیم، بعد از کرونا در کلینیک‌ها باید دنبال دکتر پوست باشیم.
نگران نیستی که کرونا بماند و دیگر نتوانی فوتبال بازی کنی؟
نه ما که خیلی از مردم دوست دارند فوتبال دوباره شروع شود و آنها حداقل بتوانند از تلویزیون فوتبال تماشا کنند. ولی باید قبول کنیم که هیچ‌چیزی بالاتر از جان آدم نیست. من استرسی ندارم و مطمئنم کاری انجام می‌شود که درست است. نمی‌توانیم خودخواه باشیم که چون ما فوتبال دوست داریم، فوتبال شروع شود. در یک بازی ممکن است یک بازیکن آلوده باشد و ویروس را به بقیه بازیکنان بدهد و آنها هم بین خانواده‌های‌شان پخش کنند. حفظ سلامتی مردم ارزش این را دارند که چند ماهی خانه بمانیم. فرصت هست و دوباره فوتبال شروع می‌شود.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید