120 روز زندگی با ترس
سلمان زند/ روزنامهنگار
1، 2، 3 و حالا 4 ماه گذشته؛ 120 روز. خودش یک عمر است! 120روز زندگی با ترس. ترس از زلزله مجدد. ترس از سرما. ترس از بیماری، باد، باران و برف. حالا هم ترس از گرما و بیماریهای فصل گرم. بهتر است نگویم به نوروز و عید نزدیک میشویم. بهتر است بگوییم به نیمه اول سال، نیمه گرم، بهار و تابستان نزدیک میشویم. بخش زیادی از مناطق زلزلهزده کرمانشاه جزو مناطق گرمسیری استان محسوب میشوند. مناطقی که خیلی زود گرم میشوند و طبیعتا مشکلات گرما هم زودتر ساکنان را آزار میدهد. چه بسا همین گرمای زودرس بسیاری را قانع کرد به جای دریافت کانکس، چند وقت سرما را تحمل کنند و پول آن را بگیرند. که البته همینها را هم سرما و بارشهای شدید پشیمان کرد. حالا شاید هوا رو به گرما که میرود، مسئولان خوشحالتر باشند، زیرا انتقاد از وضع زلزلهزدههایی که هنوز در چادر و در وضع اسکان اضطراری قرار دارند، کمتر میشود. گرما اما خود مشکلاتی دیگر به همراه دارد؛ شیوه دفع فاضلاب و سرویسهای بهداشتی و حمامهای سیار در مناطق زلزلهزده آن قدر ناسالم هست که همه را نگران کند. البته امیدواریم که باز هم مسئولان که امسال هر مشکلی پیش آمد، غافلگیر شدند، غافلگیر نشوند!
مساله بهداشت مناطق زلزلهزده از همان هفته اول پس از زلزله مطرح و بر آن تاکید شد. تصاویر و گلایههای مردم نشان میدهد همه ساکنان منطقه در خطرند؛ کودکان و زنان بیشتر. 120 روز گذشت. سرما رفت. زمستان تمام شد، اما مشکلات همچنان باقی است. زلزله تمام شد، اما مشکلات هنوز هست. مشکلات تمامی ندارند. گویا همچون قوانین بقا در فیزیک از بین نمیروند و تنها از حالتی به حالت دیگر تغییر شکل میدهند. حالا سال تمام شد. عید نزدیک است. امیدها اندک است، اما چارهای جز امیدواری نیست. ناامیدشان نکنید. بهار زیباست، اما برای دلهای شاد. زلزلهزدهها هنوز چالش دارند. دغدغه دارند. فصل گرما بهرغم همه مشکلات بهترین زمان برای تسریع در ساختوسازهاست. آنها امیدوارند و امیدواریم که ساختوسازها زودتر به پایان برسد. سال نو، سرپل ذهاب نو را زودتر ببینیم. میشود؟