نگار حسینخانی_روزنامه نگار
هر خبر به ضربهای هولناک میماند؛ ضربهای که بیپناهی را بیپناهتر میکند. و انگار تاریخ همه درسهایش را در این یکسال با ما دوره خواهد کرد. شگفت که ما چقدر جانسختیم و چقدر شکننده. به غمی جان میدهیم و به لرزههای زیر و زبر کُنی زنده میمانیم. حالا اما روزگار دیگری است. آن روزها دست تو بود و این روزها نیست. در لرزههای شکافنده زمین، دستهای تو بود که دستهای من را از زیر خروارها خاک بیرون کشید و خانهام شد. دستهای تو بود که از بین سیل و توفان و خاکهای پراکنده سیاه من را شناخت، نجاتم داد. نفست همه روزهای آلوده را پس زد، دلت غمهای جانگداز آبان را خون خورد و صبورم کرد. آغوشت در بیپناهترین روزهای آسمان روی زمین پناهم داد و حالا باید در بغضناکترین روزهای بیماری فراموشت کرد. دیگر دستی نیست، آغوشی و بوسهای که نجات دهد سرهای بیبدن را. انگار ویروس همه تاریخ را میپیماید تا از ناکجاترین روزنه و سلول قلبت را بشکافد و آوارت کند. حالا سالهاست دستهایت را پیموده و مرور کردهام. شعور زمین را نظاره میکنم و زمان را که دهانت را میبوید، دلت را و روزگار عجیبی است نازنین. حالا که هر آغوشی به مرگ میرسد و هر بوسهای زیر خروارها پارچه صورت را میپوشاند تا خط مهربانی از چهرهات را پاسخ ندهد. من اما از مرگها هراسیدهام، که ای کاش ویروسها جای دیگری پنهان بودند و آغوش را برای همیشه امن نگه میداشتند.
شنبه 10 اسفند 1398
کد مطلب :
96152
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/qxQ4D
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved