• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
سه شنبه 6 اسفند 1398
کد مطلب : 95950
+
-

تأمل شاعرانه در زندگی روستایی

گئورگی شنگلایا که در ایران با فیلم «پیروسمانی» مشهور شد، به تازگی درگذشت

تأمل شاعرانه در زندگی روستایی

 آرش نهاوندی - روزنامه نگار

گئورگی شنگلایا، کارگردان مشهور گرجستانی 17فوریه 2020 درگذشت. شنگلایا از سال1961 و در زمان حاکمیت اتحاد شوروی کار فیلمسازی را آغاز کرد و در طول حیات هنری خود 14فیلم ساخت. اگر چه «پیروسمانی» در زمره نخستین ساخته‌های شنگلایا محسوب می‌شود اما شناخته‌شده‌ترین فیلم وی در عرصه جهانی نیز همین اثر است که به باور منتقدان فیلمی شاعرانه درباره زندگی نیکولوز پیروسمانی‌شویلی، نقاش گرجستانی است.
شنگلایا با این فیلم جایزه بزرگ جشنواره فیلم شیکاگو در سال1974 را به‌خود اختصاص داده بود. «سفر یک آهنگساز جوان»(1984)، دیگر فیلم شنگلایا بود که در عرصه بین‌المللی مورد توجه قرار گرفت و به سی و ششمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین راه یافت و برنده جایزه خرس نقره‌ای در رشته بهترین کارگردانی شد. اما همچنان پس از 5دهه، فیلم پیروسمانی بهترین فیلم شنگلایا از نظر منتقدان است. این فیلم برای نخستین بار در ایران در سال‌های پایانی دهه1360 خورشیدی نمایش داده شد. پیروسمانی در سال 1397 در یازدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر نیز به نمایش در آمد.
روزنامه نیویورک تایمز در سال1975 درباره این فیلم نوشت: فیلم پیروسمانی تامل و تعمقی ظریف، ملایم و پرصلابت بر زندگی و کار نیکولوز پیروسمانی‌شویلی نقاش خودآموخته گرجستانی است که در سال1862 متولد شد و در 1918 درگذشت. بسیاری دلیل مرگ پیروسمانی‌شویلی را تنگدستی دانسته‌اند.
شنگلایا در ساخت این فیلم جزئیات واقعی را مدنظر نداشته و به جای آن تلاش بر بازسازی انعکاس احساسات تجربه شده توسط این هنرمند مصمم و رنج کشیده را داشته است؛ آثاری که مشخصه آنها شاعرانه و روستایی بودنشان است. در خیلی از صحنه‌های فیلم، این نگاه ویژه که در نقاشی‌های پیروسمانی‌شویلی، وجود دارد، بازسازی شده است. نقاشی‌های زیادی از وی با تصاویر افراد مسن روستایی، صحنه‌هایی از مراسم جشن عروسی، صحنه‌های شاعرانه‌ روستایی و نقاشی‌ بزرگ گاوهایی که برای هویت دادن به یک مغازه لبنیات‌فروشی کشیده بود، بر جای مانده است. این آثار در واقع یادآور مردی است که در محیط‌های روستایی خارج از شهر پرورش یافته و به همین سبب به‌عنوان یک استعداد هنری خیلی دیر شناخته شده و بخش مهمی از زندگی خود را در فقر گذرانده است.  در فیلم پیروسمانی اما شنگلایا زندگی تراژیک مردی را برای تماشاگران به نمایش می‌گذارد که جای خود را در اجتماع پیدا نکرده است. همزمان پیروسمانی فیلمی است که داستان خود را از طریق تصاویر روایت می‌کند. پس از اپیزودهای کوتاهی که در آن نقاشی‌های پیروسمانی به تماشاگران معرفی می‌شود، ما شخصیت اصلی فیلم را که نقشش را آوتاندیل وارازای عهده‌دار بود می‌بینیم که از یک سمت دوربین به سمت دیگر آن می‌رود و به‌طور نمادین در جست‌وجوی جایگاهی در جامعه است، بی‌آنکه آن را بیابد. در ادامه شخصیت اصلی فیلم را می‌بینیم که با نقاشی‌های دیواری، حکاکی و علامت‌گذاری با حروف و کشیدن نقاشی‌های تزیینی برای خیلی از رستوران‌ها در تفلیس (پایتخت گرجستان) قصد دارد استعداد خود را به دیگران و به‌ویژه جامعه هنری کشورش، نشان دهد.

  دنیای پیروسمانی
دنیایی که شنگلایا در فیلم تصویر کرده، دنیایی است تحت‌الشعاع حس قوی حزن و اندوه و مالیخولیا. به‌رغم اینکه خیلی از سکانس‌های این فیلم در رستوران‌ها، زیرزمین‌های رستوران‌ها و در مراسم جشن فیلمبرداری شده، تماشاگر در معرض دنیایی متروک و غم افزا قرار گرفته که در آن ارتباطات اجتماعی به‌معنای واقعی وجود ندارد. شخصیت اصلی داستان (پیروسمانی) هدف مشخصی را دنبال نمی‌کند. او در جست و جوی درک این مسئله است که آیا تا پایان زندگی، این تنهایی و عدم‌ارتباط با جامعه ادامه می‌یابد یا خیر. او در نهایت به این درک می‌رسد که تا پایان زندگی راهی برای ارتباط واقعی با سایر افراد جامعه پیدا نخواهد کرد. در پایان فیلم نیز ما پیروسمانی را با کمری خمیده و پناه برده به دنیای تنهایی‌های خود می‌بینیم که دیگر نمی‌خواهد در دنیایی که او را به‌خود راه نداده، زندگی کند. از این منظر فیلم شنگلایا یک فیلم زندگینامه‌ای ساده نیست، او در این اثر سینمایی تلاش نکرده صرفا زندگی یک هنرمند بزرگ را به تصویر بکشد. این فیلم به‌دنبال خلق یک مفهوم است. در این فیلم پیروسمانی به‌عنوان تنها فردی به تصویر کشیده شده که صدایش شنیده نمی‌شود.

  تلاش برای فرار از سانسور سرخ
فیلم پیروسمانی ازجمله نمایندگان موج نوی سینماست که هنوز برخی از وجوه آن به‌طور کامل شناخته نشده است. موج نوی سینما از فرانسه شروع شد و در ادامه ساخت فیلم‌هایی با ویژگی‌های موج نو در جمهوری چک و همچنین گرجستان رواج یافت، نسل سینماگران دهه 1960میلادی نقش مهمی در ارتقای فرهنگ سینمایی ایفا کردند. سینماگران گرجستانی به‌دلیل نگرانی و ترس از سانسور شدید مقامات شوروی، زبان داستانی متفاوتی را برای فیلم‌های خویش برگزیدند. سینماگران گرجستانی در دوره حاکمیت اتحاد شوروی در فیلم‌هایشان مسائل اندکی را به‌صورت آزادانه مطرح می‌کردند. داستان‌های این فیلم‌ها اغلب موضوع‌ها و اتفاق‌هایی را که در گذشته رخ داده بودند، روایت می‌کردند. در واقع پیام فیلم‌های خود را پشت پرده زمان پنهان می‌کردند. چنگیز ابولادزه، رزو چخیدزه، میخائیل کوباخیدزه، گئورگی شنگلایا، مراب، کوکوچاشویلی و در نهایت اوتار لوسیلیانی (شناخته شده‌ترین کارگردان گرجستانی حال حاضر که اکنون در فرانسه فعالیت می‌کند)، در سال‌های استیلای شوروی تنش‌ها و درگیری‌ها و مجادلات حماسی را جهت یافتن هویتی ملی و فرهنگی برای گرجستان از سر گذراندند. حتی فیلم‌هایی که لوسیلیانی در عصر حاکمیت شوروی ساخته بود (که به‌دلیل انتخاب نکردن زبان داستانی ویژه برای فیلم‌هایش ازجمله کارگردانان موج نوی سینمای گرجستان محسوب نمی‌شد)، لحنی گنگ و پر ابهام داشتند. اما محدودیت در ارائه داستان منجر به تولید فیلم‌های بصری مهم در گرجستان شد، کارگردانان گرجستانی بخشی از پیام خود را که نمی‌توانستند از طریق داستان به مخاطبان انتقال دهند، از طریق تصویر به تماشاگران منتقل می‌کردند. نسل دهه1960 سینمای گرجستان نه‌تنها نقطه اوج فیلمسازی‌ در این کشور بود که به‌دلیل استفاده فیلمسازان از تصاویر برای رساندن پیام خود به مردم، فیلمبرداری نیز در این دوران اهمیت بسیاری یافت و فیلمبرداران بزرگی نیز در این دوران ظهور کردند. در این دوره فیلمبرداری‌های درخشانی به ثمر نشست که از این نظر سینمای گرجستان تنها با کشورهای بزرگ دارنده صنعت فیلمسازی‌ نظیر ایتالیا و فرانسه قابل قیاس است.

ظهور فیلمبرداران بزرگ
 نسل دهه1960 سینمای گرجستان نه‌تنها نقطه اوج فیلمسازی‌ در این کشور بود که به‌دلیل استفاده فیلمسازان از تصاویر برای رساندن پیام خود به مردم، فیلمبرداری نیز در این دوران اهمیت بسیاری یافت و فیلمبرداران بزرگی نیز در این دوران ظهور کردند

پیروسمانی از معاریف هنری گرجستان

پیروسمانی از نقاشان خودآموخته‌ای بود که در تمام طول حیاتش گمنام و ناشناخته ماند و پس از مرگش به‌دلیل به تصویر کشیدن مناظر روستایی مورد تحسین قرار گرفت. او امروز یکی از چهره‌های محبوب هنری گرجستان است. پیروسمانی در زمانی که با خانواده خود به تفلیس آمد در آپارتمانی محقرانه نه چندان دور از ایستگاه راه‌آهن زندگی می‌کرد. او که در آن زمان همچنان بیسواد بود به‌عنوان پیشخدمت در خانه ثروتمندان گرجستانی کار می‌کرد و در این زمان به‌تدریج خواندن و نوشتن زبان‌های روسی و گرجستانی را فراگرفت. او سپس به زادگاهش میرزانی بازگشت و به‌عنوان یک چوپان به‌کار مشغول شد. او در این زمان به‌تدریج چگونه نقاشی کشیدن را آموخت و یک مغازه باز کرد که در آن تابلوهای علائم فروخته می‌شد، او حتی برای مدتی نیز به‌عنوان راننده قطار کار کرد و در تفلیس نیز با همکاری یکی از آشنایان خود یک دامداری تاسیس کرد اما از این کار موفقیتی برای او حاصل نشد. پیروسمانی که آدم فقیری بود کارهای عادی را نیز می‌پذیرفت و در مقاطعی هم کارهای نقاشی ساختمانی و تمیز کردن نمای بیرونی ساختمان‌ها را انجام می‌داد. او همچنین برای صاحبان مغازه تابلوی علائم می‌ساخت و برای رستوران‌ها نیز تابلو و پرتره می‌کشید. اما او هیچ‌گاه نتوانست به‌سادگی، روابط هنری و کاری با نقاشان حرفه‌ای پیدا کند و نقاشی‌هایش در زمان حیاتش تنها در زادگاهش از محبوبیت برخوردار بودند. پیروسمانی نقاشی‌های خود را تحت‌تأثیر وضعیت زمانه و زندگی و زادگاه خویش به تصویر کشیده است. او کارهای زیادی دارد که در آنها تجار و صاحبان مغازه و گروه‌هایی از اشراف را به تصویر کشیده بود. اما علاقه اصلی وی به طبیعت و زندگی روستایی بود. او در آثارش کمتر از مناظر شهری استفاده کرده است. نقاشی‌های زیادی از حیوانات کشیده است و تنها نقاش گرجستانی بود که از حیوانات تصویربرداری می‌کرد. او همچنین به چهره‌های تاریخی کشورش و خلق تصاویری از آنها علاقه داشت. پس از مرگ پیروسمانی آثار او در نمایشگاهی از آثار نقاشان بزرگ گرجستانی نمایش داده شد و از سال1920 مقاله‌هایی درباره وی به چاپ رسید. در دهه 1950میلادی علاقه به پیروسمانی بیشتر شد. او الهام‌بخش پیکاسو در طرح پرتره‌ای در سال1972 نیز بود و تصویر او امروزه روی برخی اسکناس‌های گرجستانی نیز نقش بسته است. از سال1931 تا سال 2018-2019 نیز آثاری از پیروسمانی در نمایشگاه‌هایی در شهرهای کیف، ورشو، پاریس(موزه لوور)، وین، نیس، مارسی، توکیو، زوریخ، نانت، استانبول، مینسک و ویلنیوس به نمایش درآمده است.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید