اولین فیلم، در سینمای ایران، بیش از یک شروع اهمیت دارد. بسیاری از فیلمسازان، با ساخت نخستین فیلم، سرنوشت حرفهای خود را رقم میزنند. در بخش نگاه نوی جشنواره سی و هشتم فجر، 10 فیلمساز تازهنفس به سینمای ایران معرفی شدند. از میان این 10 فیلم، 3 فیلم روز صفر(سعید ملکان)، شنای پروانه (محمد کارت) و پوست (برادران ارک) بیش از بقیه فیلمها مورد توجه قرار گرفت. روزنامه همشهری بررسی چشمانداز جشنواره فجر98 را با نگاهی به 3فیلم برتر اول آغاز میکند.
1- روز صفر در صفر کلوین
سارا برومند- روزنامهنگار
فیلم روز صفر داستان دستگیری عبدالمالک ریگی را دستمایه خود قرار داده؛ اما در خلال این داستان تعقیب و گریز، تصویر تازهای از نیروهای امنیتی بهدست داده است؛ تصویری که تصور مخاطب را از چهره تیپیکال نیروهای امنیتی ایرانی تغییر میدهد. قهرمان فیلم روز صفر با بازی امیر جدیدی بهنظر یکی از مهمترین فاکتورهای قوت فیلم روز صفر است. امیر جدیدی توانسته زیر و بم شخصیت مدنظر ملکان و توکلی نویسنده فیلمنامه را به بهترین شکل ارائه کند. اما با همه قوت بازی، ضعف شخصیتپردازی فیلمنامه اجازه نمیدهد تا مخاطب تصویر روشنی از این نیروی امنیتی پیدا کند. حتی در سکانس هواپیما هرچند همکار او روایتهایی که درباره او میشود را برمیشمرد اما باز هم مخاطب نمیتواند فراتر از یک نیروی امنیتی صرف که زندگی خصوصیاش در هالهای از ابهام است تصوری از او پیدا کند.
یک ساعد سهیلی خوب اما یک ریگی منفعل و بیاتوریته. هرچند که این تصویر مورد پسند ملکان از ریگی است و مشخص نیست تا چه حد به شخصیت واقعی او نزدیک است؛ اما چطور چنین شخصیت منفعلی میتواند تهدیدی به بزرگی آنچه انتظار میرفت در روز صفر اتفاق بیفتد را رقم بزند.در همه فیلمهایی که تا به حال مسائل امنیتی را دستمایه قرار دادهاند هوش و توانمندی نیروهای امنیتی ایرانی در حد کاریکاتور بوده است، اما این فیلم هوش، توانمندی تکنولوژیک و ظرافتهای یک ساختار امنیتی را به رخ میکشد و مخاطب ایرانی را با چهره جدیدی از قدرت امنیتی ایران آشنا میکند؛ تصویری که جای آن در سینمای ایران خالی بود.
هر چه نرگس آبیار در فیلم شبی که ماه کامل شد روی احساس مخاطب تکیه داشت، ملکان تلاش کرده بود تا با فاصلهگذاری تنها بر وجه اکشن فیلم تکیه کند و نگذارد تا مخاطب به لحاظ احساسی با کار درگیر شود، اتفاقی که باعث شد فیلم ملکان در پله بالاتری از کار آبیار قرار گیرد. هرچند که در تدوین فیلم نیاز به تغییراتی است تا کندی فیلم اکشن ملکان تبدیل به یک کار پرکشش شود و بتواند با ابزار موجود بهعنوان نخستین کار کارگردان فیلم، او را در جایگاه شایسته بنشاند، اما در نهایت روز صفر میتواند جزو معدود کارهای خوب این دوره از جشنواره بهحساب بیاید. هرچند که حسین انتظامی قول ساخت این فیلم را به مجلس داده بود و حالا سوژه دستگیری عبدالمالک ریگی با ساختار پرکشش خود تجربه کمتکراری در سینمای ایران فراهم کرده است، اما بهتر است سینماگران از این سوژه بگذرند و به جای حساسیتزایی در میان شهروندان سیستان و بلوچستان به سوژههایی بپردازند که وحدت ملی را دنبال میکند.
2- شورش بیدلیل
بهنود امینی- روزنامهنگار
چند روز پیش از شروع جشنواره سی و هشت، ویدئویی در شبکههای مجازی منتشر شد که در آن امیر آقایی با شمایلی شبیه به وحید مرادی (شرور معروف جنوب شهر تهران) رو به دوربین رجز میخواند و بخت برگشتهای را تهدید میکرد. شنای پروانه برخلاف چیزی که در ویدئو کذایی نشان داده شد اصلا قصه هاشم (امیر آقایی) نیست.
شنای پروانه قصه برادر هاشم، حجت(جواد عزتی) است که قرار است در جستوجویی بهدنبال حقیقت، پوست بیندازد و به معرفت تازهای درباره خود و خانواده (بهخصوص رابطهاش با هاشم) برسد. اما نخستین ایرادی که متوجه فیلمنامه میشود این است که تلاشی برای شناساندن این جهان ویژه و مناسبات بین کاراکترهای آن نمیکند. این موضوع باعث میشود تا توئیست انتهای فیلم که بر پایه همین قواعد و انگیزههای شخصی کاراکتر مصیب(مهدی حسیننیا) شکل گرفته ناکارآمد باشد. مغزهای کوچک زنگ زده را به یاد بیاورید که چقدر با حوصله، این دنیای آشفته و خشمگین را شکل میدهد و بعد قصهاش را در این بستر تعریف میکند.
از سوی دیگر، تا زمانی که شناخت ما از کاراکتر هاشم و رابطه صمیمانهاش با حجت آنقدر این اندازه کلی و محدود به چند دیالوگ است، چطور میتوان مخاطب را با وارونه ساختن این شناخت و بدل زدن، تکان داد؟ کاراکتری که شرح مردانگی و مروتش را در چند لحظه دو پهلو و گذرا از زبان کاراکترهای فرعی شنیدهایم، حضور فعالش در فیلم به صحنه افتتاحیه شلوغ و چشم پرکن تخریب استخر خلاصه میشود، برای مخاطب آن قدری اهمیت پیدا نمیکند که با رنگ باختن گمانش درباره حقانیت او، شوکه شود. اما حالا شنای پروانه را با این ترکیب کنجکاوی برانگیز سازندگانش (از محمد کارت با سابقه در حوزه مستند و فیلم کوتاه، تا تهیه کنندگی رسول صدرعاملی و سرمایهگذاری صادق رنجکشان) به یک لات گرافی! (ساب ژانری سنتتیک در سینمای روز ایران) تقلیل میدهد و انتظارها را برآورده نمیکند.
3- زیر درخت گردو
مرتضی کاردر- روزنامهنگار
در چهــارشنبه آخر جشنواره دوستداران سینمای کیمیایی فیلم او را تماشا کرده بودند. «دشمنان» تماشاگران را راضی از سینما بیرون نفرستاده بود و شماری رفته بودند تا فردا به تماشای «سینما شهر قصه» و «خورشید» بیایند. آنها که مانده بودند نیز اغلب با تردید به تماشای نخستین اثر بلند سینمایی بهمن و بهرام ارک رفتند. اما چهارشنبه آخر جشنواره سیوهشتم فیلم فجر فیلم «پوست» بود چشمها را گرفت.
«پوست» قصهای عاشقانه را دستمایه خلق داستان کرده است. ماجرا از روز سرد زمستانی آغاز میشود. دسته «تعزیه شیر» در باغ خزانزده به راه میافتد و در همین هنگام نیمی از باغ گردو در آتش میسوزد. پوست شیر تعزیه محملی است که تماشاگر را وارد داستان میکند. ساز و صدای عاشیق روایت منظوم ماجرای عشق مارال و سید و آراز را روایت میکند تا ماجرا به جنبل و جادو و جن برسد.
یکی از اصلیترین مسائل چنین فیلمهایی تصویر دنیای خیالی کناری و رفتوآمد شخصیتها میان واقعیت و دنیای جنهاست. وسوسه رسیدن به معشوق و انتخاب میان مادر و معشوق او را به دنیای عجیب جنها میبرد. نخستینبار زمانی شخصیت اصلی فریب جنها را میخورد که در پی معشوق میگردد. رفتوآمد او میان دنیای واقعیت و دنیای جنها ادامه دارد تا لحظهای که سرانجام به معشوق میرسد، اما اینبار از ترس فریبهای پیشین به پاهای معشوق نگاه میکند تا یکی از رعبانگیزترین نماهای سینمای ایران در سالهای اخیر شکل بگیرد.
«پوست» یکی از معدود فیلمهای ژانر وحشت ایران است که توانسته بهخوبی تماشاگر را در تعلیق نگه دارد و حس ترس را به جان تماشاگر بیندازد. جلوههای صوتی و بصری نیز به کمک آمدهاند تا حس ترس دوچندان شود. سکانس طولانی جنگیری با حضور پیرمرد جنگیری که انگار برای بازی در چنین فیلمی سالها تمرین کرده، استادانه از کار درآمده است. وجه تمایز دیگر پوست طراحی صحنه و جلوههای بصری فیلم است. بیشتر نماهای فیلم در باغی خزانزده و قهوهخانه و مغازهها و خانههای قدیمی در شهر اسکو اتفاق میافتد. کارگردانان سقف پرواز خودشان را میدانند و برای همین بیدلیل قصد فراتر رفتن از آن را ندارند. فارغ از همه اینها، «پوست» فیلمی قصهگو است. جذابیت دنیای جنها سبب نشده است که کارگردانان داستان را فراموش کنند و همه جذابیتهای غریب دنیای جنها در خدمت داستان فیلم درآمده است. با این همه، پوست تنها توانست سیمرغ «هنر و تجربه» را در جشنواره سیوهشتم از آن خود کند، حق این بود که در جلوههای بصری یا طراحی صحنه یا تدوین نیز سیمرغی نصیب فیلم شود. بهمن و بهرام ارک، جوئل و ایتان کوئن را تداعی میکنند؛ همانقدر جسور، همانقدر مسلط و کاربلد، همانقدر بازیگوش. جذابیتها و بازیگوشیهای دو برادر نشست خبری فیلم را به یکی از بهترین نشستهای سینمای رسانه در جشنواره سیوهشتم تبدیل کرد. «پوست» از ظهور پدیدههایی تازه در سینمای ایران خبر میدهد که بیصبرانه باید منتظر فیلمهای بعدیشان بمانیم.
مروری بر دستاوردهای جشنواره فیلم فجر در بخش نگاه نو
تازه نفسها
در همینه زمینه :