محمد ناصر احدی- روزنامهنگار
1- بونگ جون هو، کارگردان فیلم «انگل» که بخت اصلی کسب جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان 2020به شمار میرود، سردبیر مهمان شماره ماه مارس مجله معتبر «سایتاند ساوند» شده است. در نخستین مطلب این شماره، بونگ جون هو به انتخاب 20کارگردان خوشآتیهای پرداخته که در 20سال آینده آثار مهم و برجستهای خواهند ساخت. شماره یک این فهرست علی عباسی ـ کارگردان ایرانی ـ است که با فیلم «مرز» (2018) توانست مورد توجه قرار بگیرد. اینطور که در این مجله نوشته شده، علی عباسی متولد ایران است و سال 2002تحصیلاتش را در دانشگاه پلیتکنیک رها میکند و به سوئد میرود. او که در مدرسه ملی فیلم دانمارک کارگردانی خوانده، تاکنون 2فیلم کوتاه و 2فیلم بلند ساخته است. جناب بونگ جون هو که این روزها دنیا به کامش است، درباره ایشان فرموده: «مرز به طرز درخشانی فیلم خاصی است. من عاشق شیوهای هستم که او (علی عباسی) دنیای کوچک خودش را آفریده است.» در بخش دیگری از همین شماره با عنوان «خاطرات... اکتشاف» بونگ جون هو گفته، در سال 1980میلادی ـ که تقریبا میشود 1358شمسی ـ کتاب «درک سینما» نوشته لوییس جانتی ترجمه و در کره منتشر شد. این همان کتابی است که مرحوم ایرج کریمی آن را با عنوان «درک سینما» در سال 1369ترجمه و منتشر کرد. این کارگردان کرهای گفته: «این نخستین باری بود که کتابی بهدردبخور درباره سینما در کره منتشر یا ترجمه شد. واقعا اتفاق بزرگی بود؛ چراکه در آن دوران کسی فکر نمیکرد بتوان سینما را مطالعه کرد یا دربارهاش کتاب نوشت. لحظه بزرگی برای من بود و میدانم برای بسیاری از کارگردانان کرهای همنسل من هم همینطور بود...» این را از این بابت نوشتم تا بگویم اولا در هیاهوی جشنواره که باید با ذرهبین دنبال فیلم و فیلمسازی بگردیم که به وجدمان آورد و سینما را تنها وسیلهای برای انتقال پیام به موافقان و مخالفانش قلمداد نکند، حواسمان به نسلی از فیلمسازان ایرانی آنور آب هم باشد که فیلمهای قابل تأملی میسازند و اتفاقا گاهی در فیلمهایشان به ریشههایشان بازمیگردند. کسانی مثل آنا لیلی امیرپور، بابک انوری، رامین بحرانی، آناهیتا قزوینیزاده و همین علی عباسی. دوما، زمانی در این مملکت، کتاب سینمایی خواندن مثل خیلی چیزهای دیگر کاری جدی بود. کسی که میخواست فیلم بسازد، فیلمنامه بنویسد، فیلمبردار شود، نقد بنویسد و خلاصه هر ارتباطی با سینما داشت، از انتشار هر کتاب سینمایی جدیدی ذوقزده میشد و با شور و شوق فراوان کتاب را تهیه میکرد و درست و حسابی آن را میخواند. در سالهای دهه 60و 70که ادبیات سینمایی ما اینطور فربه نشده بود و چاپ کتابهای سینمایی به اندازه امروز رونق نداشت و از سوی دیگر دسترسی به خیلی از فیلمها به سهولت حالا نبود، بسیاری از سینماگران و منتقدان اول درباره فیلمی میخواندند و سپس آنقدر میگشتند تا بتوانند فیلمی را که تنها دربارهاش خوانده بودند و در خیالشان بارها صحنههای ندیده آن را مرور کرده بودند، پیدا کنند و ببینند و خودشان را محک بزنند که تصویر ذهنیشان چقدر به فیلم واقعی نزدیک است. حتی در آن سالها بنیاد سینمایی فارابی هم به مطالعه سینما بها میداد و در دورههایی به مناسبت جشنواره فیلم فجر کتابی تئوریک منتشر میکرد. اما گویا مدتهاست که خواندن درباره سینما به امری حاشیهای تبدیل شده و ارج و قرب گذشته را ندارد. خلاصه که درباره سینما خواندن و جدیگرفتن مطالعات سینمایی هم برای سینماگران و هم برای علاقهمندان جدی هنر هفتم لازم و ضروری است.
2- امروز فیلم «خون شد» مسعود کیمیایی به نمایش درمیآید. نمیخواهم در روزهای جشنواره و در این ستون چیزی درباره آن بنویسم اما در عوض میخواهم چند خطی درباره باورمندان به سینمای کیمیایی بنویسم که انگار قرار نیست هیچوقت از او ناامید شوند؛ کسانی که سالهاست در عرصه سینمایینویسی حضور دارند و بیتعارف میگویند که فیلمساز محبوبشان کیمیایی است. مهم نیست فیلم کیمیایی چقدر ضعف داشته باشد، در هر صورت آنها پای سینمای کیمیایی ایستاده و این پای چیزی ایستادن همیشه تاوان دارد. به هر حال وقتی منتقدی جانب فیلم ضعیفی را میگیرد، این احتمال وجود دارد که سایر نظراتش درباره مسائل و موضوعات سینمایی دیگر هم زیر سؤال برود و اعتبار او را به مخاطره بیندازد. اما برای این گروه از منتقدان مهم این است که ـ مثل قهرمانان فیلمهای کیمیایی ـ تا تهخط پای حرفشان بایستند. مسلما برای من که متر و معیارم برای لذت بردن از سینما با آنها متفاوت است، این تعهد جایی در تحلیل و بررسی یک فیلم ندارد اما آنها معتقدند کیمیایی و فیلمهایش را باید جدی گرفت. نمیدانم، شاید گاهی برای شناخت بهتر دنیای کیمیایی مطالب آنها راهگشاتر باشد. خلاصه خواستم بگویم غر زدن به جان فیلم کیمیایی چیزی را عوض نمیکند اما شاید بشود در مطالب کسانی که او را میستایند چیزی پیدا کرد که ارزش تحلیلی داشته باشد و بهکار پربارتر شدن ادبیات سینمایی بیاید.
3- «آتابای» نیکی کریمی شگفتی جشنواره است و اگر پایان شتابزده و قوامنیافتهاش نبود، حالا میشد از یک فیلم کامل و منسجم حرف زد که در محدودهای که برای روایت برگزیده درست حرکت میکند و از خط خارج نمیشود؛ فیلمی که بهشدت از سینمای نور بیلگه جیلان ـ آن هم نه فقط بهدلیل زبان ترکیاش ـ بهدلیل تم و نوع روایتش متاثر است و با «هامون» مهرجویی هم قرابت دارد و چرخش آن کیسهپلاستیک زردرنگ در هوا، بادبادکبازی الی در «درباره الی» را به یادمان میآورد. حالا باید صبر کرد و منتظر فیلم بعدی کریمی بود تا بتوان به ارزیابی درستی از تواناییهای او رسید.
4- خیلیها گلایه دارند که چرا جلسات پرسش و پاسخ فیلمها در پردیس ملت ـ که سینمای رسانههاست ـ آنقدر پرتنش و عصبیتزده است. شاید جواب این سؤال را باید در تقسیم ناعادلانه امکانات سینما دانست. اگر همه گروهها و جریانهای فکری به یکاندازه از امکان فیلمسازی و بیان نظرات و عقایدشان بهرهمند بودند، احتمالا این جلسات با نظم و آرامش بیشتری برگزار میشد اما وقتی که همیشه عدهای به درستی معتقدند حقی که از آنها دریغ شده و به دیگری واگذار شده، باید انتظار برخوردهای تند را داشت. درواقع چیزی که همه را عصبانی میکند، بیعدالتی است و در این وضعیت جلسات پرسش و پاسخ به فرصتی برای اعتراض و دستیابی به منافع شخصی یا گروهی بدل میشود.
یکشنبه 20 بهمن 1398
کد مطلب :
94749
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/n5xDl
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved