• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
پنج شنبه 17 بهمن 1398
کد مطلب : 94546
+
-

بازداشت 212 تبهکار درطرح کاشف

قاتل نوعروس و 3جیب‌بر زن درمیان متهمانی بودند که در طرح کاشف دستگیر شدند

بازداشت 212 تبهکار درطرح کاشف

ششمین مرحله از طرح کاشف به بازداشت 212تبهکار و انهدام 56 باند سرقت و زورگیری منجر شد. به گزارش همشهری، سردار حسین رحیمی، رئیس پلیس پایتخت درخصوص دستاوردهای این طرح، گفت: در میان دستگیر‌شدگان تعدادی جاعل، کلاهبردار، قاتل و محکوم فراری وجود دارند و 151نفر از دستگیر‌شدگان نیز سابقه‌دار هستند. علاوه بر این 16محکوم فراری نیز در میان این افراد بودند. سردار رحیمی در ادامه به برخورد پلیس با سارقان در روزهای پایانی سال اشاره کرد و گفت: در روزهای پایانی سال سرعت و اقدامات عملیاتی پلیس به‌ویژه پلیس‌های پیشگیری و آگاهی در دستگیری سارقان و برخورد با جرایم افزایش پیدا کرده است. علاوه بر آن، طرح ویژه پلیس در مراکز خرید در پایتخت نیز از ابتدای بهمن‌ماه آغاز شده و مأموران پلیس به شکل محسوس و نامحسوس در این اماکن حضور داشته و با مجرمان برخورد خواهند کرد.

سرقت‌های سریالی زنان جیب‌بر

«افرادی که گوشی مدل بالا داشتند را شناسایی کرده و فقط از آنها سرقت می‌کردیم.» در گوشه حیاط پلیس آگاهی 3زن متهم ایستاده‌اند که سرکرده این گروه می‌گوید فقط از سرمایه‌دار‌ها سرقت می‌کردند.

چطور متوجه می‌شدید که طعمه‌هایتان پولدار هستند؟
هرکس که گوشی مدل بالا دارد یعنی سرمایه‌دار است دیگر. مگر افراد فقیر و ندار می‌توانند گوشی گران‌قیمت دستشان بگیرند؟ ما هم وقتی مطمئن می‌شدیم که طرف پولدار است و گوشی دستش میلیون‌ها تومان می‌ارزد دست به سرقت از آنها می‌زدیم.
با چه شگردی؟
2نفر از دوستانم سر طعمه را گرم می‌کردند و من بی‌آنکه کسی متوجه شود جیب‌بری می‌کردم. گاهی هم طعمه‌هایمان را هل می‌دادیم و در آن فاصله سرقت می‌کردیم.
از کی نقشه جیب‌بری کشیدید؟
یک‌ماه پیش سرقت‌ها را شروع کردیم. هرسه باهم دوست هستیم و در ایستگاه‌های مترو یا بی‌آرتی سرقت می‌کردیم.
سابقه دارید؟
نه نخستین‌بار است که در زندگی دست به خلاف می‌زنیم.
چه شد که تصمیم به سرقت گرفتید؟
در جست‌وجوی کار مناسب بودیم اما پیدا نمی‌شد. پول نیاز داشتیم. خودم برای عمل جراحی نیاز به پول داشتم و دوستانم برای تامین مخارج خود و خانواده‌هایشان. یک روز که دورهم جمع شده بودیم با خودمان گفتیم سرقت کنیم تا خرج زندگی‌مان تامین شود. به هیچ عنوان از ندارها سرقت نمی‌کردیم. افرادی که مطمئن بودیم پولدارند را به دام می‌انداختیم. آنهایی که لباس یا کفش مارکدار می‌پوشیدند. چیزهایی که همیشه ما حسرتش را داشتیم چون شانس ما مثل آنها خوب نبود که در بالاشهر و در یک خانواده پولدار به دنیا بیاییم. قسمت ما این بود که پایین شهر به دنیا آمده و بی‌پول بودیم.
هرکس بی‌پول است، باید سرقت کند؟
اشتباه کردیم.
با اموال سرقتی چه می‌کردید؟
پول را خرج می‌کردیم و اگر کارت عابربانک داشتند سراغ مدارک هویتی‌شان می‌رفتیم؛ چون اکثرا رمز کارت‌هایشان یا شماره شناسنامه‌های خودشان است یا فرزندانشان. به همین راحتی رمز را به‌دست می‌آوردیم و طلا یا دلار می‌خریدیم.



اقرار داماد به قتل نوعروس

در میان متهمانی که در طرح کاشف دستگیر شده‌اند، مردی بود که دکترای ‌آی‌تی داشت. او به اتهام مظنون‌بودن در قتل نوعروسش بازداشت شده بود؛ آن هم 20روز قبل از مراسم عروسی‌اش. این مرد تحصیلکرده اما اصرار داشت که بی‌گناه و مرگ همسرش یک حادثه بوده است. بازجویی از او ادامه داشت تا اینکه قفل سکوتش را شکست و راز قتل نوعروسش را فاش کرد. وی دیروز در گفت‌وگو با همشهری جزئیات جنایت و انگیزه‌اش را شرح داد.

چه شد که دکترای‌ آی‌تی دست به جنایت زد؛ آن هم 20روز قبل از مراسم عروسی؟
همه‌‌چیز در یک لحظه رخ داد و اصلا نمی‌خواستم او را بکشم. روز حادثه با هم جرو بحث کردیم و نمی‌دانم چه شد که جانش را گرفتم.
با هم اختلاف داشتید؟
از 3سال قبل اختلافاتمان شروع شد؛ بر سر مسائل عجیب و غریب. او خیلی پرتوقع بود و همیشه بر سر من غر می‌زد.
کی باهم نامزد شدید؟
4سال قبل. او هم دانشجوی ‌آی‌تی بود و در دانشگاه با یکدیگر آشنا شدیم. بعد از مدتی به خواستگاری‌اش رفتم و عقد کردیم. اختلافاتمان اما از 3سال پیش شروع شد و این همه سال طول کشید تا زندگی مشترکمان را آغاز کنیم چون نامزد من هیچ وقت از داشته‌هایش لذت نمی‌برد.
چرا؟
نمی دانم. همیشه ناراضی بود؛ همیشه. هیچ وقت قدر مرا ندانست؛ هیچ وقت.
از روز حادثه بگو؟
خانواده همسرم به شهرستان رفته بودند تا به بستگانشان کارت عروسی بدهند. ما در تدارک مراسم عروسیمان بوده و روز حادثه من درخانه پدرزنم بودم. مثل همیشه با همسرم جرو بحثم شد. می‌گفت باید عروسی مجلل می‌گرفتی و از سالنی که برای مراسم رزرو کرده بودیم ناراضی بود. من هم عصبانی شدم و گفتم چرا همیشه ناراضی هستی؟ چرا همیشه حرف مردم برایت مهم است؟ برای خودت زندگی کن. این حرف‌ها را که زدم او بیشتر عصبی شد و بحث میان ما بالا گرفت. من هم سرگرم کار با کابل برق بودم که در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و با آن جان همسرم را گرفتم. بعد که به‌خودم آمدم، دیدم او فوت شده است. هرگز قصد کشتن او را نداشتم واقعا از بهانه‌گیری‌های او خسته شده بودم. من سال‌ها بود که برای زندگی بهتر کار می‌کردم اما همسرم همیشه ناراضی بود و همین رفتارهای او اشتیاق مرا برای ادامه زندگی کمرنگ‌تر می‌کرد. همه دارایی‌ام را به نامش زده بودم با این حال ناراضی بود. خانه‌ام را به اسم او زدم اما می‌گفت باید ماشینم را هم به اسم او بزنم.
بعد از قتل چه کردی؟
ترسیدم و می‌خواستم صحنه‌سازی‌ کنم. تصمیم گرفتم خانه را به آتش بکشم. مواد اشتعال‌زا در اتاق ریختم و کبریت را کشیدم. خودم هم به سرعت به پارکینگ رفتم تا وانمود کنم خانه بر اثر یک حادثه دچار آتش‌سوزی شده و من زمان مرگ نامزدم در پارکینگ بوده‌ام اما در نهایت دستم رو شد.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید