کهنهکار گزیدهکار
برای درگذشت ولیالله شیراندامی
هادی مرزبان- کارگردان تئاتر
زمانی که وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شدیم بهدلیل نبود محدودیت سنی، با چند نفر دیگر دور هم بودیم که یکی از آنها ولیالله شیراندامی بود، من بودم، آقای عزتالله انتظامی، آقای ایرج راد، آقای احمد دامود، آقای فرامرز صدیقی و... کلاسهای جذابی که اساتیدش هم هنرمندان عجیبوغریبی بودند. بازیگری و کارگردانی را کسانی چون حمید سمندریان به ما آموختند، جامعهشناسی را امیرحسین آریانپور، طراحیصحنه را مرتضی ممیز، جنبههای نمایشی ادبیات را بهرام بیضایی و... هر کدام از کلاسهای ما را میشد به بهترین نمایشهایی که روی صحنه تئاتر میرفت تشبیه کرد و در این میان ولی شیراندامی یکی از همکلاسیهای خوب و نازنینمان و هنرمند بسیار درستی بود.
در همان ماههای اول ورودم به دانشکده پیش ایشان رفتم و حتی در پشت صحنه یکی از کارهایشان کار کردم. خاطره جالب من از او به روزی مربوط است که همه بازیگران را به منزلشان دعوت کرده بودند و درحالیکه برای شام دعوت شده بودیم، به اشتباه گمان کرده بودم باید برای ناهار برویم. برایم جالب بود وقتی به منزلشان رسیدم با همان خنده قشنگشان مرا داخل بردند و دیدم که در حال تهیه مقدمات غذا هستند. پرسیدم قضیه چیست؟ گفتند بنشین ناهارت را بخور تا بعد بگویم. ما نشستیم، ناهار را خوردیم و بعد فهمیدم که شب دعوت بودهایم، نه ظهر و من زود رفتهام.
ایشان دوستی بسیار خوب و هنرمندی بسیار ارزشمندی بودند و کارهایشان ماندگار بود. من یک کار به نام «مرگ پیشهور» با آقای شیراندامی داشتم که در انجمن ایران و آمریکای آن زمان اجرا شد و بعدها، زمانی که خودم کارگردانی میکردم، یکی، دو بار خیز برداشتم که برای یکی، دو کار دعوتشان کنم که متأسفانه نشد و اوضاع بهگونهای پیش رفت که در کارهای دوستان دیگری حضور پیدا کردند. شیراندامی بعد از آن هم چند کار دیگر کارگردانی کرد، اما گزیدهکار بود و اینگونه نبود که به بهانه عاشق تئاتر بودن، پشت سر هم به پیشنهادهای تئاتر جواب مثبت بدهد. گاهی کار میکرد و هر زمان کار میکرد کارهایش ماندگار میشد.
من شیراندامی را بیشتر بهعنوان بازیگر میشناختم، هر چند کارگردانی هم میکرد. شیراندامی هنرمندِ واقعی تئاتر بود و اگرچه در فیلمها و سریالهای بسیاری بازی کرد اما من بازیگر تئاتر میدانمش. ایشان از آن دسته هنرمندانی بود که به تئاتر عشق میورزید و برای من، که زندگیام را در تئاتر گذاشتهام، همکار و یار بسیار شفیق و خوبی بود. او به کاری که میکرد اعتقاد داشت و برای تئاتر زحمت بسیار کشید.
تئاتریها معمولا گویی چرخ پنجمند. نمیدانم چرا اینگونه است و اصولا آنطور که باید قدر ببینند، نمیبینند. زحماتی که تئاتریها میکشند بسیار زیاد است و من نمیخواهم وارد جزئیات آن شوم اما متأسفم که آنگونه که باید در تمام این سالها قدر ندیدهاند و نمیبینند و شیراندامی هم از این قاعده مستثنا نبود.