شب به روایت آنتونیونی
آنتونیونی چند فیلم در کارنامهاش را دوست داشت و تا سالها بعد از ساختشان، دربارهشان به نکات مثبتی اشاره میکرد. «شب» یکی از این فیلمهاست؛ فیلمی که آنتونیونی اعتقاد داشت با ایدههای درستی ساخته شده و گذر زمان از ارزشهایش نکاسته است.
در سکانس پایانی فیلم شب، مکالمه و درواقع تکگویی زن، عصاره کل فیلم و نتیجهای از معنای واقعی آن چیزی است که در مقابل چشمان تماشاگر اتفاق افتاده است. زن هنوز مایل است بحث و دلایل شکست ازدواجشان را تحلیل و بررسی کند. اما سر باز زدن مرد از اعتراف به شکست، انکار واقعیت و اینکه عامدانه یا ناخودآگاه نمیخواهد گذشته را به یاد آورد و دلایل رسیدن به این نقطه را واکاوی کند، به زن اجازه نمیدهد دنباله بحث را پیگیری کند. به جای آن، مرد به کنشی غیرمنطقی و ناامیدانه پناه میبرد و سعی میکند با همسرش رابطه برقرار کند. این واکنش را از آن جهت انتخاب کردم که هیچکس بهدرستی راهحل این ماجرا را نمیداند.
لوکرتیوس که احتمالا یکی از بزرگترین شعرای تاریخ هنر جهان است، جایی مینویسد: «در جهانی که هیچ قطعیتی وجود ندارد، هیچ چیز قطعی توان ظهور ندارد. تنها چیز قطعی که وجود دارد این خشونت پنهان است که عدم قطعیت همهچیز را رقم میزند». آنچه او راجع به زمان خود گفته است هنوز هم واقعیتی زنده و قابل اتکاست. اما بدون شک این مسئله، مسئلهای فلسفی است. فکر نمیکنم از من انتظار داشته باشید که چنین مسئلهای را حل کنم یا برای آن راهحل عملی ارائه دهم. از آنجا که من محصول طبقه متوسط هستم و دغدغهام ساختن درامهایی راجع به این طبقه خاص اجتماعی است، برای حل این مسئله ابزار کافی در اختیار ندارم. طبقه متوسط ابزار لازم برای حل مسائل مربوط به طبقه متوسط را به من نداده است، به همین دلیل است که به جای ارائه راهحل، سعی میکنم یکی از مسائل موجود را به طور دقیق بازنمایی کنم. به باور من طرح مسئله به اندازه ارائه راهحل اهمیت دارد.
نامهای که در انتهای فیلم شب خوانده میشود تصویر دقیقی از نویسنده آن ترسیم میکند. این نامه با فروتنی کامل نوشته شده و نشان میدهد که استعداد و توانایی او سرخورده شده است. شاید در اجرا، نامه باید جوری خوانده میشد که کلمات آن بهدرستی شنیده نشود، اما در آن صورت هم ممکن بود مخاطب احساس کند این نامه بسیار زیبا نوشته شده است، در صورتی که به هیچ وجه این طور نیست. علاوه بر این، خواندن نامه برای ضرباهنگ صحنه پایانی ضروری است، زیرا با حذف آن فیلم با صحنهای زننده به پایان میرسید. بدون نامه و بدون حسی که خواندن آن ایجاد میکند، بدون سندی برای این حقیقت که مرد آن را فراموش کرده است که او از احساس خالی شده است، معاشقه وجهی حیوانی مییافت و معنای دیگری به خود میگرفت.
با فیلم شب یک جنبه خاص سازش را نشان میدهم، سازشی که امروزه در اخلاقیات و حتی در سیاست صورت میگیرد. این پرسوناژها این مرتبه به وقوفی دست مییابند، اما در ارتباط برقرارکردن مشکل دارند، چون متوجه شدهاند که روبهروشدن با حقیقت دشوار است که نجات و اراده میطلبد و متوجه میشوند که رودررویی با حقیقت در چارچوب شیوه زندگیای که آنها انتخاب کردهاند، غیرممکن است.
در فیلم شب، پرسوناژها از پرسوناژهای فیلم «ماجرا» فراتر میروند. در ماجرا فقط از طریق حس ترحم مشترکشان با هم ارتباط برقرار میکنند، کاملا متوجهند که برای رابطهشان چه اتفاقی دارد میافتد. اما نتیجه یکیاست، فرقی نمیکند. مرد دورویی میکند و حاضر نیست به مکالمه ادامه دهد چون به خوبی میداند که اگر احساساتش را آشکارا بیان کند، همه چیز تمام میشود. اما حتی همین رفتار حاکی از آن است که او میخواهد رابطهشان را حفظ کند، بنابراین در این لحظه جنبه خوشبینانهتر وضعیتشان آشکار میشود.
دغدغه طبقه متوسط
از آنجا که من محصول طبقه متوسط هستم و دغدغهام ساختن درامهایی راجع به این طبقه خاص اجتماعی است، برای حل این مسئله ابزار کافی در اختیار ندارم. طبقه متوسط ابزار لازم برای حل مسائل مربوط به طبقه متوسط را به من نداده است، به همین دلیل است که به جای ارائه راهحل، سعی میکنم یکی از مسائل موجود را به طور دقیق بازنمایی کنم. به باور من طرح مسئله به اندازه ارائه راهحل اهمیت دارد
سازش در اخلاقیات و سیاست
با فیلم «شب» یک جنبه خاص سازش را نشان میدهم، سازشی که امروزه در اخلاقیات و حتی در سیاست صورت میگیرد. این پرسوناژها این مرتبه به وقوفی دست مییابند، اما در ارتباط برقرارکردن مشکل دارند، چون متوجه شدهاند که روبهروشدن با حقیقت دشوار است که نجات و اراده میطلبد