بررسی خردهروایتهای جذاب ساختمان 90ساله زندان قصر که روزگاری نخستین زندان مدرن ایران بود
مهمانی در قصر قجر!
پرنیان سلطانی
وقتی محمد فرخی یزدی با خودکاری روی دیوار سلولش نوشت «ای دژ سنگدل قصر قجر»، زمانی که مهدی اخوانثالث در مجموعه شعر «در حیاط کوچک پاییز» نوشت «عجایب شهر پرشوری است این قصر قجر» و هنگامی که بزرگعلوی کتاب «53نفر»ش را با جمله «دیوارها و حیاطهای این زندان قصر چیزها دیدهاند» شروع کرد، کمتر کسی فکر میکرد روزی این دژ سنگدل فرو بریزد و جای آن را باغموزهای زیبا بگیرد. اما این آرزوی زندانیان سیاسی سالهای نه چندان دور که در آن دوران بسیار محال بهنظر میرسید، سرانجام در سال 1391به وقوع پیوست و حالا هفتمین سالی است که زندان مخوف سالهای پیش، به تفرجگاهی برای شهروندان پایتختنشین تبدیل شده است. اما این زندان قدیمی از 90سال پیش که ساخته شد، کلی داستانهای عجیب و غریب را از سر گذرانده و آدمهای بزرگی را در خود دیده است؛ از نخستین زندانیای که سازنده زندان بوده بگیرید تا افراد مشهور در حوزههای فرهنگ و هنر و سیاست. ضربالمثلهایی هم از اینجا برخاسته و همهگیر شده که معروفترینش اصطلاح آب خنک خوردن برای زندانیان است! در این گزارش با همراهی نصرالله حدادی، پژوهشگر تهران قدیم به بررسی خردهروایتها و داستانهای جذاب نخستین زندان مدرن ایران پرداختهایم که در ادامه میخوانید.
نخستین زندان ایران
زندان قصر که بنای آن در زمان پهلوی اول ساخته شده، نخستین زندان مدرن ایران است. در زمان حکومت قاجار به جای زندان، انبار شاهی وجود داشت و آن زمان هر کسی را که دستگیر میکردند به انبار شاهی میبردند. اتفاقا هیچ تضمینی هم وجود نداشت که مجرم تا انبار برسد! چون معمولا مجرمان با دادن پول به مأموران نظمیه آن روزگار، در راه رسیدن به انبار شاهی میگریختند و هیچوقت پایشان هم به زندان زمان خودشان نمیرسید. شاید برایتان جالب باشد بدانید که ضربالمثل «من دزد دست فلانی نمیدهم» دقیقا یادگار همان روزهاست! این اوضاع به همین شکل ادامه داشت تا اینکه رضاخان تصمیم گرفت به جای این زندانهای بیدر و پیکر، یک زندان مدرن در فضای قصر قاجار درست کند؛ قصری که به دستور فتحعلیشاه قاجار ساخته شدهبود، اما پس از او خیلی مورد توجه شاهان قاجاری قرار نگرفت و به همین دلیل رفته رفته بر اثر باد و باران تخریب شد. در واقع علت اینکه به این زندان، زندان قصر گفته میشد، همین قرار گیریاش در جای قبلی قصر قاجار است.
سازنده زندان، نخستین زندانی!
یکی از روایتهای جذاب زندان قصر، داستان عجیب و غریب سازنده زندان است که خودش 2روز پس از افتتاح به زندان افتاد و نخستین زندانی زندان قصر لقب گرفت! داستان از این قرار است که سرتیپ محمد درگاهی، رئیس وقت شهربانی پهلوی اول زندان را ساخت و وقتی کار ساخت آن در سال 1308تمام شد، از شاه و درباریان دعوت کرد تا برای افتتاح به زندان بیایند. همه جز علیاصغر حکمت، وزیر معارف آن دوران راهی زندان میشوند و درگاهی همه را به داخل یکی از سلولها میفرستد. همین که شاه میخواهد داخل شود، عبدالحسین تیمورتاش، وزیر دربار مانع رفتن او به داخل سلول میشود و خلاصه آن روز به هر ترتیب که هست زندان قصر افتتاح میشود. نقل است که بعد از مراسم افتتاح، شاه به 2دلیل به درگاهی بدبین میشود و دستور میدهد او را به زندان بیندازند! یکی اینکه تیمورتاش به او میگوید اگر شما هم داخل سلول میشدید و درگاهی در را به رویمان قفل میکرد، آنوقت تکلیف چه بود؟ روایت دوم هم این است که وقتی درباریان به دربار برگشتند، نگاه شاه به علیاصغر حکمت که در افتتاحیه غایب بود میافتد و میپرسد چرا برای افتتاح زندان نیامدی؟ حکمت هم در پاسخ میگوید: مگر شاه زندان افتتاح میکند؟! شاه باید بیمارستان، پل و فضاهای عامالمنفعه افتتاح کند. نه زندان که باعث افتخار حکومت نیست! مورخان اینطور گفتهاند که یکی از این دو روایت یا شاید هر دوی آنها باعث شد تا شاه به این فکر بیفتد که درگاهی از دعوتش برای افتتاح زندان، قصد و نیت دیگری داشته؛ قصد و نیتی که از بدنام کردن شاه در بین مردم تا ترتیب دادن یک کودتای بزرگ علیه حکومت دامنه دارد. برای همین هم دستور میدهد درگاهی را به زندان بیندازند و به این ترتیب رئیس نظمیه تهران نخستین زندانی نخستین زندان مدرن کشور میشود؛ زندانی که دست بر قضا خودش آن را ساخته بود!
رفته آب خنک بخورد!
شاید که نه، حتما شما هم این اصطلاح را شنیدهاید که وقتی کسی به زندان میافتد، میگویند «رفته آب خنک بخورد» اما شاید دلیل آن را ندانید. دلیل این ضربالمثل هم در خشت خشت دیوارهای زندان قصر نهفته است. نقل است که سالهای سال پیش 2رشته قنات از روستاهای «مبارکآباد» و «مخلصآباد» از ضلع شمال شرقی تهران و در جوار سلسله جبال البرز جاری بود که در محدوده زندان قصر مظهر مییافت و آب بسیار خنک و گوارایی داشت. در واقع زندانیان زندان قصر اگر چه زندانی بودند و از نعمت آزادی محروم، اما میتوانستند از آب خنک و گوارایی بنوشند که بسیاری از مردمان آن زمان از آن بیبهره بودند! برای همین وقتی کسی به زندان قصر میافتاد، مردم با طعنه و کنایه میگفتند رفته آب خنک بخورد! بعدها این اصطلاح نه فقط برای زندانیان زندان قصر، بلکه برای همه زندانیانی که به زندانهای مختلف میافتادند بهکار میرفت و تا همین امروز هم مورد استفاده قرار میگیرد.
زیر هشت
از زندان قصر یک اصطلاح دیگر هم به یادگار مانده و آن زیر هشت است؛ اصطلاحی که به اتاقهای بازجویی و جایی که قرار بود در آن متهم را اصطلاحا مُقُر بیاورند، اطلاق میشد. اما اینکه چرا به اتاقهای بازجویی زیر هشت میگفتند، ماجرای جالبی دارد که از معماری ساختمان زندان قصر نشأت گرفته است. واقعیت این است که زندان قصر به سبک معماری گذشته ایرانیها دارای یک هشتی است و هر یک از راهروهای منشعب از این هشتی به سمت یکی از بخشهای زندان میرود؛ یکی ویژه سلولهای انفرادی بود، یکی برای بند عمومی درنظر گرفته شده بود، یکی به زورخانه منتهی میشد و دیگری راه هواخوری را نشان میداد. اما در گذشته درست زیر این هشتی، یک اتاق بود که از آن برای بازجویی و شکنجه استفاده میشد و به آن اتاق «تمشیت» میگفتند. آن زمان این زیرزمین، خوفناکترین بخش زندان بود و وقتی میخواستند از یک زندانی بازجویی کنند، زندانیان دیگر میگفتند او را به زیر هشت میبرند! این اصطلاح خیلی زود فراگیر شد و از آن پس به همه اتاقهای بازجویی و استنطاق، زیر هشت گفته میشد.
جایی برای همه بزرگان!
چه آن زمان که بخش زندان سیاسی از دیگر بخشهای زندان قصر جدا نبود و چه بعدها در زمان پهلوی دوم که ساختمانی مجزا برای زندانیان سیاسی در همان محدوده زندان قصر ساخته شد، افرادی در این زندان قدیمی زندانی شدهاند که باورش واقعا سخت است. چهکسی باورش میشود روزی بزرگعلوی، محمد فرخی یزدی، احمد شاملو، محمود دولتآبادی، مهدی اخوان ثالث، نجف دریابندری، غلامحسین ساعدی و عزتالله انتظامی در این زندان روزگار گذراندهاند؟ یا اینکه پای آیتالله سیدمحمود طالقانی، آیتالله محمدرضا مهدویکنی، اکبر هاشمی رفسنجانی، شهید مرتضی مطهری، شهید رجایی، شهید باهنر و حتی آیتالله سیدعلی خامنهای هم به زندان قصر باز شده است؟ اما واقعیت این است که همه این افراد سرشناس در دورهای حبس در بند یا ساختمان سیاسی زندان قصر را تجربه کردهاند.
هنرهای برخاسته از زندان قصر
زندان قطعا جای خوبی نیست؛ بهخصوص زندان قصر که روزگاری یکی از مخوفترین زندانهای کشور ما بود و حدود 9دهه افراد مهم و سرشناسی را در خود جای داد. اما واقعیت این است که اگر این زندان نبود، بسیاری از شاهکارهای ادبیات فارسی ما هیچوقت خلق نمیشد! شاید باورتان نشود اما اگر زندان قصر نبود و افراد سرشناسی در بند سیاسی آن روزگار نمیگذراندند، امروز نه نامی از کتاب «کلیدر» محمود دولتآبادی بود، نه «ورقپارههای زندان» و «53نفر» بزرگعلوی. مهدی اخوانثالث هیچوقت مجموعه شعرهای در حیاط کوچک پاییز و «پاییز در زندان» را به چاپ نمیرساند و آیتالله محمود طالقانی فرصت نگارش کتاب تفسیر «پرتویی از قرآن» را پیدا نمیکرد! در واقع زندان قصر تأثیر شگرفی بر ادبیات فارسی ما گذاشته که واقعا نمیتوان از آن گذشت.
ورق پارههای زندان
بزرگعلوی کتابی به نام ورقپارههای زندان دارد که به گفته خودش بیشتر آن در زندان قصر نگارش شده است. علوی در مقدمه این کتاب مینویسد: «عنوان ورقپارههای زندان، اسم بیمسمایی برای این یادداشتهایی که اغلب آن در زندان تهیه شده، نیست. در واقع اغلب آنها روی ورق پاره، روی کاغذ قند، کاغذ سیگار اشنو یا پاکتهایی که در آن برای ما میوه و شیرینی میآوردند، نوشته شده است. و این کار بدون مخاطره نبوده است. در زندان اگر مداد و پاره کاغذی مامورین زندان در دست ما میدیدند، جنایت بزرگی به شمار میرفت.» بزرگعلوی، این نویسنده معروف از سال 1316به زندان قصر افتاد و دقیقا از همان زمان شروع به نوشتن خاطرات روزانهاش کرد. 4سال بعد که از زندان آزاد شد، این خاطرات را در قالب کتابی با عنوان ورقپارههای زندان به چاپ رساند. چندی بعد هم کتاب 53نفر را نوشت که شرح حال خودش و 52نفر دیگر از زندانیان سیاسی زندان قصر است. کتاب 53نفر اینطور شروع میشود: «دیوارها و حیاطهای این زندان قصر چیزها دیدهاند. در دل این سلولها اسرار تاریخ ایران پنهان شده است.»
حبسیه تک مصرعی
اما بدون شک یکی از ماندگارترین آثار هنری به جا مانده از زندان قصر، تک مصرع معروف محمد فرخی یزدی است که سالها پس از مرگ مشکوکش در زندان قصر، روی دیوار سلولش پیدا شد. همبندیهای این شاعر آزادیخواه نقل کردهاند که او شعرهایش را روی دیوار زندان مینوشت یا با صدای بلند میخواند تا بلکه کسی آنها را بهخاطر بسپارد! اما متأسفانه پس از مرگش در زندان، دیوار سلولش بارها و بارها رنگ شد و همبندیهایش هم نتوانستند شعرهایش را به بیرون از زندان منتقل کنند تا به این ترتیب از حبسیه این شاعر و سردبیر روزنامه توفان در زندان قصر چیزی باقی نماند؛ جز یک تک مصرع که بعدها مسئولان وقت زندان قصر با پاک کردن رنگهای دیوار سلول فرخی توانستند آن را پیدا کنند. فرخی در تنها اثر به جا مانده از روزهای حبس، زندان قصر را با عبارت «ای دژ سنگدل قصر قجر» خطاب کرده تا به این ترتیب رنجش از سالها حبس در زندان مخوف رژیم پهلوی را به آیندگان منتقل کند.
در حیاط کوچک پاییز
مهدی اخوانثالث یکی دیگر از زندانیان معروف زندان قصر بهحساب میآید که یکبار بعد از کودتای 28مرداد سال 1332و یکبار در سال 1344بهدلیل گفتن از روزگار سخت مردم در شعرهایش به زندان قصر افتاد. اما این زندانی اهل قلم در زندان هم بیکار نماند و با سرودن 23شعر سپید و نیمایی، داستانهای زندان قصر را تصویر کرد که بعدها این شعرها در کتاب در حیاط کوچک پاییز منتشر شد. یکی از معروفترین شعرهای اخوان ثالث درباره زندان قصر، قصیده «من این پاییز در زندان...» است که در بخشی از آن گفته: «عجایب شهر پر شوری است این قصر قجر، من نیز / در این شهر عجایب روستای دیگری دارم».
زمین باغ موزه قصر قدمتی 250ساله دارد
از «بستان خرمآباد» تا «باغموزه قصر»
تکه زمینی که این روزها آن را باغموزه قصر میشناسیم، در طول سالها اتفاقات زیادی را پشت سر گذاشته است. آنچه در ادامه میخوانید مروری بر سرنوشت حدود 250ساله این تکه زمین است.
سال 1150
محدوده امروزی باغ موزه قصر را در سالهای دور «بستان خرمآباد» مینامیدند. این محدوده درست بر محور قیطریه تا شهرری در کنار مسیل جاده قدیم شمیران قرار داشت.
سال 1177
فتحعلیشاه قاجار در سال دوم سلطنت خود فرمان داد تا بیرون از تهران برایش قصری بسازند. این قصر بهدست شاهزادههای قجری ساخته شد و رفیعترین ساختمان تهران لقب گرفت.
سال 1284
قصر قاجار بعد از فتحعلی شاه کمتر مورد توجه شاهان قاجاری قرار گرفت و رفته رفته بر اثر باد و باران تخریب شد. آخرین بقایای این قصر در سال 1284هجری شمسی از بین رفت.
سال 1308
نوبت به حکومت پهلوی میرسد و این بار رضاخان تصمیم میگیرد نخستین زندان مدرن و متمرکز ایران را بنا کند. نیکلای مارکوف، روسی، این زندان را طراحی میکند و سرانجام زندان قصر در سال 1308با 192اتاق و گنجایش 800زندانی افتتاح میشود.
سال 1320
در نخستین سالی که محمدرضا پهلوی به جای پدر به تخت پادشاهی نشست، ساختمان زندان سیاسی زندان قصر به بهرهبرداری رسید تا زندانیان سیاسی به کلی از بخش زندانیان دیگر زندان قصر جدا شوند.
سال 1357
زندان قصر نخستین زندانی بود که سال 57بهدست انقلابیون فتح شد و بعد از پیروزی انقلاب، بهعنوان زندان برخی از سران رژیم طاغوت مورد استفاده قرار گرفت. نخستین جلسات دادگاه انقلاب در مسجد همین زندان تشکیل شد.
سال 1386
زندان قصر تا سال 86مورد استفاده قرار گرفت و از 12سال پیش تحویل شرکت توسعه فضاهای فرهنگی شد تا به مرکزی فرهنگی با محوریت تاریخ انقلاب اسلامی تبدیل شود.
سال 1391
بعد از 5سال، در شهریورماه سال 91، دوباره در زندان قصر باز شد، اما این بار نام «باغموزه قصر» روی آن بود. هماکنون این مجموعه 7هکتاری با زیربنایی بالغ بر 20هزار مترمربع، به یکی از موزههای پایتخت تبدیل شده است.
از کلیدر
تا مستطاب آشپزی
محمود دولتآبادی هم پیش از آنکه در سال 1353به زندان بیفتد، مشغول نگارش رمان کلیدر بود. اما 2سال حبس در زندان قصر نهتنها او را از کارش باز نداشت بلکه باعث شد داستان رمان را در ذهنش به انتها برساند و بعد از آزادی در عرض 2سال کتاب 10جلدی کلیدر را روانه بازار کند! همچنین کتاب تفسیر پرتویی از قرآن مرحوم آیتالله محمود طالقانی نیز تماما در زندان قصر نگاشته شده و نجف دریابندری هم در دوران حضورش در زندان قصر با آشپزی آشنا شده و تصمیم گرفته کتاب «مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» را با همراهی همسرش فهیمه راستکار بنویسد.