در جنگ روانی به بوئینگ باختیم!
هوشنگ صدفی ـ روزنامهنگار
بر پایه یادداشتهای شخصی پزشک مخصوص جورج پنجم، پادشاه انگلستان در ساعت ۱۱ شب ۲۰ ژانویه ۱۹۳۶ قدری مرفین و کوکائین به پادشاه ۷۰ ساله بیمار تزریق کردند تا اینکه بعد از 40دقیقه مرد. هدف تنها تسکین درد جورج پنجم نبود، بلکه اعلام خبر مرگ پادشاه در روزنامههای مخاطبپسند صبح بود. فارغ از درستی یا نادرستی این روایت درباره مرگ پادشاه انگلیس، باید گفت که نقش و تأثیرگذاری رسانهها در جامعه آنقدر مؤثر است که قبض روح پادشاه هم براساس روایت رسانهها صورت میگیرد. در شرایط حاضر اغلب امکانات رسانهای و ارتباطی جامعه غرب در خدمت ایدئولوژی نظام سرمایهداری و شرکتهای فراملیتی است؛ بنابراین نباید بعد از سقوط هواپیمای اوکراینی، ابتکار عمل خبرپراکنی و نوع روایت فراواقعیت را بهدست امپریالیسم رسانهای داد. انعکاس اخبار سقوط هواپیما و خبر ممانعت از ورود کارشناسان آمریکایی بوئینگ، اوکراین و کانادا در رمزگشایی جعبه سیاه هواپیما، موجب گمانهزنیهای احتمالی در سقوط هواپیما شد. طرح چنین گمانهزنیهای بیسند و مدرکی از سوی مسئولان اوکراینی، آمریکایی و کانادایی ناخواسته بازتابهای منفی در جامعه مخاطبان رسانهای جهان را برانگیخت و اخبار بازنشر شده در فضای مجازی و رسانههای گروهی هجمه منفی را برای ساختار حکومتی ایران در پی داشت؛ اولا موجب شد نتایج حمله موشکی ایران به پایگاه عینالاسد آمریکا در لابهلای اخبار سقوط هواپیما گم شود، ثانیا گمانهزنیهای رسانهای، ناتوانی سامانههای موشکی را به نمایش گذاشت و ثالثا ناامنی فضای ترانزیت هوایی را در منظر جهانیان به تصویر کشید. متأسفانه بیتدبیری سازمان هواپیمایی در نشر اطلاعات و اخبار سقوط هواپیمای اوکراینی، لبه تیغ رسانهای را به سمت حکومت ایران کشاند و موضوع سقوط هواپیمای هموطنان ایرانی و شهروندان خارجی دستمایه تبلیغ منفی امپریالیسم فرهنگی شد و بازتاب نگاه برخی از روزنامهنگاران داخلی و خارجی، کارشناسان هوایی و نظامی در میان هیاهوی جنگ روانی هدایت شده رسانههای غربی گم شد؛ بهگونهای که جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا بنا بر شواهد (بدون ارائه سند و مدرک) اظهار کرد، هواپیمای مسافربری هدف اصابت موشکی از سوی ایران قرار گرفته است. بعد از آن ترامپ، مسئولان اوکراینی و بوریس جانسون، نخستوزیر انگلیس هم به دامنه ابهامات رسانهای افزودند. ترامپ در تبلیغات انتخابات فرارو، ناگریز است از این شرکت بزرگ هواپیمایی با 159هزار پرسنل حمایت کند؛ چراکه سقوط هواپیماهای بوئینگ مکس، سهام این شرکت در بورس نیویورک را تحتالشعاع قرار داد و موجب سقوط سهام آن شد. موضعگیری اخیر ترامپ درباره دلایل سقوط هواپیمای اوکراینی، دوباره سهام بوئینگ را افزایش داد. حضور نیکی هیلی (سفیر آمریکا در سازمان ملل)، سوزان شواب (دفتر نماینده تجاری آمریکا دوره جورج بوش)، دریاسالار ادموند پی. جان بریسون(وزیر بازرگانی اوباما) و مایک اس. زافیروفسکی (مدیر سابق موتورلا) در ترکیب هیات مدیره اهمیت ارزش سهام این شرکت بزرگ هواپیماسازی آمریکایی و حامی جمهوریخواهان را به خوبی نشان میدهد. فارغ از درستی این نوع اظهارات سیاسی و رسانهای اما هیچیک از مسئولان کشورهای غربی اسناد و یافتههای کارشناسی خود را برای جامعه رسانهای ارائه نکردند، کلیدواژههای موشک تور روسی، ناتوانی پدافند هوایی ایران و فرار نخبگان و قس علی هذا نشاندهنده رگبار اتهاماتی است که از زبان رسانههای خارجی و معاند صدها کیلومتر آن طرفتر از محل سقوط هواپیمای اوکراینی به گوش میرسد و بدتر از آن القا میکنند نخبگان ایرانی هیچ ارج و قربی در جامعه ایرانی ندارند و در حال فرارند! بگذریم که روزنامهنگاران ایرانی با تمامی سختی ممیزی رسانهها و نگاه رسانههای پروپاگاندای حکومتی به وقایع، هنوز مفهوم سرباز رسانهای وطن را درک نکردهاند؛ چراکه صحت اخبار و قسم روزنامهنگاری، مسئولیت آنان را در هجمه رسانهای امپریالیسم خبری نسبت به منافع ملی دوچندان میکند. در شرایط فعلی میتوان منتقد سیاستهای حکومت بود، اما میتوان از منافع ملی حمایت کرد. این نوع رفتارهای مسئولانه، هیچوقت از جایگاه روزنامهنگاری مستقل و منتقد نمیکاهد؛ روزنامهنگار وطنپرست با منتقد بودن هیچ منافاتی با هم ندارد. بیایید صادقانه اعتراف کنیم ما روزنامهنگاران ایرانی نتوانستیم در حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی از منافع ملی دفاع کنیم و متأسفانه جنگ روانی را باختیم!