دو معما به فاصله نیمقرن
بهاره شریفی ـ مترجم کتاب
نام کتاب: دختران مطرود
نویسنده: سایمون سنت جیمز
تاریخ انتشار: 1398
تعداد صفحات: 416
کتاب «دختران مطرود»، نوشته سایمون سنت جیمز، نویسنده کانادایی و برنده 3جایزه ادبی که در فهرست برترینهای سال 2018 سایت گودریدز قرار گرفته است، داستانی است پر از معما و گره که با تعلیقی بینظیر، خواننده را تا آخرین خط با خود همراه میکند. سایمون سنت جیمز کانادایی است، اما حالا در تمام غرب به شهرت قابل اعتنایی رسیده است. او 2جایزه ریتا (RITA) را از نویسندگان عاشقانهنویس آمریکا و جایزه آرتور الیس را از نویسندگان جنایینویس کانادا دریافت کرده است. جیمز نخستین داستانهایش را وقتی دبیرستانی بود نوشت، اما تا 20سال بعد از آن، در پشتصحنه برنامههای تلویزیونی کار میکرد تا اینکه تصمیم گرفت کارش را رها کند و بهعنوان نویسندهای تماموقت بنویسد. داستان دختران مطرود شامل 2خط داستانی در ظاهر مجزاست، 2معما با فاصله زمانی نزدیک به نیم قرن! خط اول در سال 2014؛ روایت قتل دختر مالکوم شریدان روزنامهنگاری مشهور است. دب شریدان بیستساله به قتل رسیده و جسدش در میان زمینهای ساختمانی متروکه رها شده است. فیونا بعد از گذشت سالها از قتل خواهرش نمیتواند از کنکاش درباره آن حادثه هولناک دست بردارد و بیمارگونه تصور میکند چیزی درباره قتل خواهرش و دستگیری قاتل او درست نیست. جستوجوهای او به کمک دوست پلیسش، جیمی، حقایق خاموشی را آشکار میکند که سالها بر آنها سرپوش گذاشته شده است. خط دوم در سال1950، ماجرای گمشدن یکی از دختران دبیرستان شبانهروزی آیدلوایلد است که حتی پلیس هم بعد از چند روز جستوجو، پرونده را بدون رسیدن به نتیجهای منطقی مختومه اعلام کرده و از کنار آن میگذرد. فصل مشترک این دو خط داستانی، ساختمانی در میان جنگلهای ورمونت است که سالها پیش یک مدرسه شبانهروزی بوده، مدرسه شبانهروزی دخترانه آیدلوایلد؛ جانپناه دخترانی رانده شده از خانوادهها.
با وجود اینکه کتاب در ژانر تریلر قرار میگیرد و روایت داستان برپایه معما و هیجان پایهگذاری شده، نباید بخشی از درونمایه داستان را که به ماجراهای هولناک در تاریخ جنگ جهانی دوم اشاره دارد نادیده گرفت. نویسنده هوشمندانه با به کارگیری 2خط داستان به موازات هم و استفاده دقیق از عنصر تعلیق، داستان دخترانی مطرود و فراموششده را خلق کرده که قادر است تمام گروههای سنی از جوانان تا بزرگسالان را مجذوب خود کند. اصولا این نویسنده توجه ویژهای به مسائل اجتماعی دارد و با وجود اینکه در ژانر مینویسد، مسائل مربوط به زنان در آثارش تقریباً همیشه پررنگ است. در همین رمان دختران مطرود ماجرا درواقع فقط یک داستان پرتعلیق و جذاب نیست، بلکه جهان داستانی نویسنده فراتر از اینها میرود و به مسائل سیاسی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی میپردازد.
برشی از رمان
فیونا وقتی فردی را که آنجا ایستاده بود دید، خشکش زد. یک زن بود. کوچک و لاغر. یک دختر شاید. لباس سیاه پوشیده بود، بلند و سنگین. لباسی متعلق به قرنها پیش. رویش به سمت دیگر بود، کاملا بیحرکت و به فضای خالی آن طرف زمین زل زده بود. چه خبر بود؟ وقتی چند دقیقه پیش از روی حصار رد شده بود کسی اینجا نبود. فیونا به دختر نزدیک شد و عمدا سروصدا کرد تا ناگهان او را نترساند. متوجه شد که دختر در این هوای سرد هیچ لباس گرمی نپوشیده. همزمان که وارد زمین بازی شد او را صدا زد: «هی؟» کفشهایش در چمنهای گلآلود فرو رفت. «هی سلام؟» دختر تکان نخورد. باد به دستهای فیونا نیش زد و از یقه کتش داخل خزید و باعث شد آببینیاش راه بیفتد. دختر برنگشت، تکان نخورد...