روزگار ای کاشها و حسرتها
مهدی توکلیان ـ روزنامهنگار و عکاس
مناسبتهای تقویمی از راه میرسند. فرقی نمیکند شمسی، قمری یا میلادی باشد، اما مهمترین اتفاق این مناسبتها حسرتهای بزرگی است که در ذهن کوچکترها و بزرگترها نقش میبندد؛ حسرت بودنهای بیشتر در کنار بزرگان و والدین و افسوسهای روزها و شبهایی که از دست رفتهاند و دیگر تکرار نخواهند شد.
حسرت همنشینی با پدربزرگها و مادربزرگهایی که با عشق و محبت وافر سفره مهر را میچیدند و با ذرهذره وجودشان اسباب مهربانی را فراهم میکردند. گاهی با انار دانه کرده معطر به گلپر و میوههای یلدایی و زمانی با سفرههای نذری و عطر نذریهای عاشقانه... و اکنون دوران منتظر بودن خبرهای خوشی است که در انتظار صفحههای مجازی در همراهی تلفنهای همراه دنبالش هستیم، به امید دیدن رویدادی که حال ناخوش را خوش کند و صدافسوس که در دنیای مدرن امروز تنها شیوههای نادرست ارتباطاتی را آموختهایم و جایگزین دستبوسی پدرها و مادران یک پیام و گاهی یک تماس است؛ آن هم برای رفع تکلیف و نه انجام وظیفه و این رفتار حسرتبرانگیزی است که در گذر زمان در ذهنها و دلها میماند و حسرت این بودنها را باید در دل مرور کرد و بر زبان آورد.
برخی از پیامها مانند کادویی میمانند که در منزل تحویل گرفتهایم و از فرط خوشحالی بارها دیده میشوند؛ درست مانند تماسهای برخی از بزرگترهایی که بهرسم مهربانی گذر روزگار را یادآوری میکنند و شرمندگی پاسخ دادنش با حلاوت کلامشان در هم میآمیزد و روز و شب ما را میسازد. هیچچیزی جایگزین بودن کنار بزرگترها را در شب یلدا خاطرهساز نمیکند و خدا کند هیچگاه حسرت کوتاهی نبودن و نرفتن در کنار بزرگان در روزها و شبها را بر دلها نگذارد؛ هرچند وظیفه هر فرزندی خدمت خالصانه و عاشقانه به والدینش است.