روشنفکر
انتخاب و ترجمه: اسدالله امرایی
نویسنده داستان: لیدیا دیویس
نمیدانم آیا میشود با او دوست باقی بمانم؟ خیلی خیلی فکر کردهام دربارهاش، مطمئن هستم که هیچ وقت بو نمیبرد. آخرین بار هم امتحان کردم. بعد از یک سال به او زنگ زدم. اما گفتوگو به راهی کشید که دوست نداشتم. مشکل این است که خیلی روشنفکر نیست. یا باید بگویم، برای من به حد کافی روشنفکر نیست. تقریبا 50 ساله است و تا آنجا که میدانم، بیشتر از آن وقتی نیست که برای بار اول 20سال پیش با او آشنا شدم، آن وقتها بیشتر درباره مردها صحبت میکردیم. آن روزها اهمیتی نمیدادم چقدر نافرهیخته است، شاید بهخاطر اینکه خودم هم چندان فرهیخته نبودم. الان بر این باورم که روشنفکرتر هستم و به ضرس قاطع آگاهیام بیشتر از اوست، اگرچه میدانم گفتن این چنین حرفی از روشنفکری به دور است اما دوست دارم این را بگویم؛ بنابراین حاضرم مدتی روشنفکرتر بودن خودم را به تعویق بیندازم تا بتوانم این حرف را درباره دوستی به زبان بیاورم.