درد نهفته
داستان «درد نهفته» نوشته اندرو میلر در قرن هجدهم میگذرد. این قرن در اروپا بهویژه بریتانیا، دوران انقلاب علمی، صنعتی و فکری است. انگلستان دارد پوست میاندازد؛ دانشمندان بزرگی چون داروین، نیوتن، کاوندیش و ادوارد جنز و برکلی، فیلسوف و همانندهای ایشان ظهور کردهاند. شور پژوهش و نوآوری، اشتیاق علم و ابداع به محافل اعیان و اشراف هم سرایت کرده است؛ در عین حال اکثریت عظیم مردم هنوز در جهل و فقر بهسر میبرند و زندگی فلاکتباری دارند. بیماری آبله قتلعام میکند؛ خیابانها و کوچههای لندن کثیف و گلآلود است. رهگذران ژندهپوش بیپروا در معابر عمومی ادرار میکنند و نیروی دریایی سلطنتی برای جبران کمبود نیروی انسانی آدمربایی میکند و بیرحمانه تسمه از گرده ربودهشدگان میکشد. اشراف و خداوندان زر و زور در کاخهای مجلل تفریحات و سرگرمیهای عجیب و غریب دارند. میلر در «درد نهفته» بیآنکه وارد بحث فلسفی شود، در لایه زیرین داستان، فلسفه عمیق را مطرح میکند: اگر درد و رنج نبود، انسان موجودی بیاندازه بیشفقت و خودخواه میشد. چیزی که «انسانیت» مینامیم، وجود نمیداشت. آدمی توانایی مهرورزی و مهربانی و حس نوعدوستی نمیداشت. میتوانست بسیار کارآمد باشد، میتوانست در اجتماع بهسر برد و موفق شود اما هرگز موجودی «اجتماعی» نمیشد. دوست نمیداشت و دوست داشته نمیشد. حس درد و رنج است که از آدمی «انسان» میسازد. درد نهفته را منوچهر بیگدلیخمسه به فارسی برگردانده و نشر نو این رمان 391صفحهای را با شمارگان 1100نسخه بهبهای 56هزار تومان منتشر کرده است.