• دو شنبه 17 اردیبهشت 1403
  • الإثْنَيْن 27 شوال 1445
  • 2024 May 06
دو شنبه 3 بهمن 1401
کد مطلب : 183714
+
-

هزار قصه نهفته در یک قبرستان

دومین تور تهرانگردی مدرسه همشهری در آرامستان امامزاده عبدالله ع شهرری برگزار شد

گزارش
هزار قصه نهفته در یک قبرستان

سحر جعفریان-روزنامه‌نگار

آرامستان امامزاده عبدالله(ع) از نوادگان امام سجاد(ع) یکی از قدیمی‌ترین آرامستان‌های شهر تهران است که زیارت قبور در آن به تورق تاریخ ایران می‌ماند. آرامستانی که دیرینگی‌اش به دوران صفویه بازمی‌گردد و بیش از 130هزار مزار را در خود جای داده است. تعداد بسیار زیادی از این مزارها به مشاهیر ملی و مذهبی کشور تعلق دارد و در دل هر یک روایتی شنیدنی‌ ثبت است. به همین بهانه، در دومین تور تهرانگردی همشهری راهی آرامستان امامزاده عبدالله(ع) می‌شویم تا هویت شهرمان را از میان روایت هر مزار جست‌وجو کنیم.

از اسماعیل‌خان صولت‌الدوله تا تیمورتاش

وارد کوچه امامزاده عبدالله(ع) که می‌شویم گنبد و گلدسته آستان نمایان می‌شود. بازدیدکنندگان ضمن عرض سلام و ارادت، قدم پیش می‌گذارند. 2طرف کوچه، آرامگاه‌های خانوادگی قدیمی جای گرفته؛ آرامگاه‌هایی که اگر نزدیک‌شان شویم و از لابه‌لای نرده‌های فلزی زنگ‌زده یا شکاف‌های کوچک و بزرگ درِ‌های فرسوده‌‍‌شان که سال‌ها، کلیدی در قفل کهنه‌شان نچرخیده، سرک بکشیم متوجه گرد فراموشی بر آنها می‌شویم. «نصرالله حدادی»، تهران‌شناس رو به جمعیت بازدیدکننده می‌گوید:«شهر تهران به‌ویژه شهرری آرامستان‌های قدیمی بسیاری دارد که در هر یک از آنها، مشاهیری مختلف خفته‌اند؛ مشاهیری که شنیدن و خواندن روایت‌شان، ما را به تاریخ پیوند می‌زند. جهاد تبیین در عرصه هویت شهری را می‌توان از همین جا آغاز کرد.» «سیدعلی شهیدی»، نوه علامه سیدجعفر شهیدی و پژوهشگر، به آرامگاه سمت راست در نزدیکی ورودی اصلی حیاط مزار، اشاره می‌کند و می‌گوید:«اینجا آرامگاه خاندان اسماعیل‌خان صولت‌الدوله قشقایی از ایلخانان بزرگ ایل قشقایی با چندین طایفه پرجمعیت است. او در حدود فارس فعلی برای خود حکومتی داشت. با وقوع جنگ جهانی اول و حمله انگلیسی‌ها از سوی مجتهد لاری فتوای مقابله گرفت و به جنگ با نیروی‌های انگلیسی پرداخت. کمی بعد که رضاشاه زمام حکومت مرکزی را محکم در دست گرفت با هدف سرکوب قدرت‌های محلی مانند قدرت عشایر و ایلات، صولت‌الدوله را که آن زمان نماینده مجلس و موردحمایت مستوفی‌الممالک بود در محدودیت‌های سیاسی قرار داد. تا اینکه مستوفی‌الممالک فوت کرد و در مراسم تشییع پیکر او، صولت‌‌الدوله با حکم رضاشاه به زندان افتاد. 6ماه بعد از حبس، صولت‌الدوله هم در کنج زندان فوت کرد. او 6فرزند داشت که همگی جز یکی از آنها در گوشه و کنار همین آرامستان بزرگ خفته‌اند.»  حدادی هم توجه بازدیدکنندگان مشتاق به تاریخ تهران را به سمت چپ، آرامگاه عبدالحسین تیمورتاش یا همان حضرت اشرف دربار رضاشاه جلب می‌کند و مختصر می‌گوید:«تیمورتاش از پایه‌گذاران سلطنت پهلوی اول و وزیر مورداعتماد دربار بود. وزیری مقتدر و فاسد که در فساد اخلاقی او همین بس که در زمان حیات و صدارتش، اغلب زنان به‌ویژه زنان دارای جمال درامان نبودند. مثالش هم ماجرای ثریا (پری) دختر موردعلاقه شهریار شاعر تبریزی است که تیمورتاش بعد از اطلاع از بی‌تابی و عاشقی شهریار بر یار خود، بر یار او حریص شد! تیمورتاش در جریان مذاکرات با دولت انگلیس بر سر موضوع نفت ایران و تمایلش به همکاری و دوستی با دولت روسیه، گرفتار دسیسه‌های سیاسی شد و رضاشاه نیز صلاح تاج و تختش را در برکناری و به زندان افکندن وزیرش دید. داستان تیمورتاش با همه فراز و فرودهایش بالاخره در مهر1312و با دستور قتلش به‌دست رضاخان به پایان رسید.» شنیدن این روایت‌ها در آغاز تور، به بازدیدکنندگان نوید یک روز هیجان‌انگیز را می‌دهد.

قدرت ایل و و حشت رضاخان

قطعه مدفونین ایل قشقایی و بختیاری آرامستان امامزاده عبدالله(ع) نیز روایت‌هایی برای شنیدن دارد. حجت‌الاسلام کاظم‌زاده با ورود به این قطعه می‌گوید:«ایلات در پیشرفت هر کشوری مؤثر هستند. ایلاتی که ضمن کوچ، دامپروری می‌کنند و از حافظان مرزها در بخش‌هایی از کشورها محسوب می‌شوند. نکته جالب آنکه با وجود اینکه تا سال 1338ما واردات گوشت به کشور را نداریم و حتی به کشور‌های حوزه خلیج‌فارس و هندوستان هم صادرات داریم، اما از سال 1342واردات گوشت یخ‌زده از استرالیا و فرانسه و دیگر کشور‌ها به کشورمان شروع می‌شود.» در ادامه این مقدمه، حدادی به تاریخ سرکوب‌ ایلات در ایران اشاره می‌کند و می‌گوید:«مردمان ایل ویژگی‌های منحصر به‌فردی داشته و دارند که رضاشاه از بسیاری از آنها می‌ترسید. ایلات درنظر او نیروهای گریز از مرکزی بودند که ظرفیت استقلال یا تشکیل حکومت داشتند. برای همین، جریان تخته‌قاپو کردن یا اسکان دائمی عشایر را از حدود سال 1306راه انداخت. گفته می‌شود وقتی سران ایل به مقابله با این جریان پرداختند فقط در یک روز 240نفر از این سران به حکم رضاشاه اعدام شدند.» کمی آن طرف‌تر مزار دانشجویان شهید 16آذر سال 1332نیز پیداست. حجت‌الاسلام جواد علیرضایی، تولیت آستان امامزاده عبدالله(ع) به مزار زنی جوان در پایین دست قبور شهدای 16آذر اشاره می‌کند و می‌گوید:«این خانم در زمان درگیری 16آذر سال 1332در آن محل حضور داشتند که مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرند و در شرایطی که باردار هم بودند به شهادت می‌رسند.»

ادای احترام به یک خاندان بزرگ

حالا وقت آن رسیده است که بازدیدکنندگان آرامستان تاریخی امامزاده عبدالله(ع)، از نزدیک آرامگاه خاندان نظام مافی را در منتهی‌الیه سمت راست حیاط مزار زیارت کنند؛ آرامگاهی با نمای آجری و در بخش‌هایی با سیمان سفید که بیش از 10مزار را در خود جای داده است. یکی از بازدیدکنندگان می‌پرسد:« این خاندان با مدارس، مسجد و بیمارستان موقوفی نظام مافی ارتباطی دارد؟» شهیدی، سری به نشانه تأیید تکان می‌دهد و می‌گوید:« این خاندان وقف‌های بزرگ و بسیاری در تهران انجام داده‌اند. آرامگاه خاندان نظام مافی از 2بخش تشکیل شده که یک بخش آن در دوره قاجار و بخش دیگرش در دوره پهلوی بنا شده است.حسین قلی‌خان نظام‌السلطنه مافی نخست‌وزیر دوره‌های ناصری، مظفری و محمدعلی شاه است. لقب نظام‌السلطنه در این خاندان موروثی شد و در نهایت این لقب رسید به محمدعلی‌خان نظام مافی که در دوره پهلوی دوم سناتور و وزیر دادگستری بود. اغلب موقوفات این خاندان را می‌توانیم در محله‌های غربی تهران ببینیم.»

مقبره خطاط نام‌آشنا

«میرزا محمدحسین سیفی قزوینی» ملقب به عمادالکتاب، از استادان شهیر هنر خوشنویسی و خط نستعلیق در حدود 100سال قبل است که شیوه خاص میرزامحمدرضا کلهر را در خوشنویسی گسترش داد. او آخرین حلقه از زنجیره استادان قدیم خوشنویسی است که این هنر را به خوشنویسان معاصر انتقال داده است. میرزامحمدحسین سال 1271در خیابان ناصرخسرو تهران یک آموزشگاه خوشنویسی راه‌اندازی و به‌واسطه آنکه نسخه‌ای از شاهنامه فردوسی را برای مظفرالدین‌شاه قاجار خوشنویسی کرد. مظفرالدین‌شاه هم به او لقب «عمادالکتاب» را گرفت و به‌مدت 7سال هم معلم مشق احمدشاه قاجار بود. او در دوران مشروطه، عضو جنبش آزادیخواهان بود و 5سال هم زندانی شد. عمادالکتاب در چند سال آخر عمر در دربار پهلوی سمت خوشنویس مخصوص را داشت و در سال 1313موفق به دریافت نشان درجه یک فرهنگ از وزارت معارف (وزارت فرهنگ) و یک قطعه مدال از دربار شد. با این حال او ازجمله هنرمندانی است که هنر خوشنویسی را از انحصار خاندان اعیان و اشراف خارج کرد.

راز تدفین عارف در سراب

با قدم گذاشتن بر حیاط مزار آستان مبارک، حجت‌الاسلام «حسین کاظم‌زاده»، عضو خانه طلاب جوان، جمعیت بازدیدکنندگان را به سمت راست و سوی آرامگاهی که سر درش تابلوی «خاندان ناصری» نصب است، هدایت می‌کند؛ آرامگاهی با 2اتاق رودررو، دیوارهای سفید، سقفی بلند و تابلوی عکس‌های قدیمی. اینجا از معدود آرامگاه‌های آرامستان است که مزارهایش در سرداب قرار دارند. برای همین بازدیدکنندگان از پلکانی کوچک و آجری، خود را به سردابی کوچک می‌رسانند. جایی که قرار است در آن، مزار آیت‌الله سیدعلی حائری ملقب به آسیدعلی مفسر را زیارت کنند و روایت‌هایی از این عالم عامل و فقیه عارف بشنوند. کاظم‌زاده پیش می‌رود و بازدیدکنندگان کنجکاو نیز در پس او، خود را از راهرویی باریک به مرکز سرداب با سقفی گنبدی و کوتاه می‌رسانند. ابتدا، یکی از خادمان آرامگاه سخن می‌گوید:«شاید بپرسید چرا آسیدعلی مفسر در آرامگاه خاندان ناصری (یکی از عطرفروشان بازار تهران) دفن شده‌اند. قصه‌اش بازمی‌گردد به زمانی که آسیدعلی مفسر بعد از رحلت استادش یعنی آیت‌الله میرزاحسن شیرازی از کربلا به تهران مهاجرت می‌کنند و در مسجد جامع، بنای برگزاری جلسات تفسیر قرآن و تعلیم می‌گذارند. یکی از کسانی که پای منبر و درسش می‌نشست همین اسماعیل ناصری بود. حاج اسماعیل ناصری، چنان شیفته علم و کرامات آسیدعلی مفسر شده بود که به اصرار از ایشان می‌خواهند اجازه دهند بعد از رحلت‌شان در آرامگاه خانوادگی او دفن شوند.» علی‌شهیدی نیز در ادامه صحبت‌های خادم، می‌گوید:«در زمان‌های قدیم رسم بوده که ارادتمندان عالمان و فقهای زمان به نشانه احترام و کسب افتخار معنوی، پیکر عالمان و فقها را در آرامگاه‌های خانوادگی خود دفن کنند.» داستان زیارت قبر این عالم شیعه توسط امام عصر(عج) به همراه کریم پینه‌دوز هم مشهور است. در آنجا کریم پینه‌دوز تعریف می‌کند که سیدعلی مفسر از قبر سربرآورد، ادای احترام به امام عصر (عج) کرد و عرض کرد چرا شیخ مرتضی زاهد به دیدار ما نمی‌آید و امام عصر (عج) پاسخ داده بود او مشغول کاری است که نمی‌تواند بیاید و من به جای او به تو سر زده‌ام. مرحوم حق‌شناس می‌گفت: من در عالم‌ رؤیا این شخصیت را دیدم بالای منبر و به من گفتند تحت تعلیم او باش و فردایش ایشان را دیدم در همان وضعیت و اینگونه شد که تا آخر عمرش مرا تحت تعلیم و تربیت خود قرار داد.

قبرستان تیفوسی‌ها
قبرستان تیفوسی‌ها که مربوط به دهه 20شمسی است در حیاط قدیمی این آرامستان قرار دارد. قبرستانی مملو از قبوری که تنگ هم ردیف شده‌اند و عبارت «مرگ بر اثر تیفوس» روی سنگ بسیاری از آنها تراشیده شده است. برای دسترسی به این قسمت از آرامستان باید از چند پله و از میان نرده‌هایی فرسوده که در انتهای حیاط اصلی قرار‌گرفته‌اند، عبور کرد. شهیدی با نگاهی به اطراف می‌گوید:« اوایل دهه 20و با وقوع جنگ جهانی دوم به‌رغم اعلام بی‌طرفی ایران، نیروهای انگلیس و شوروی وارد ایران شدند. مدتی بعد با آوارگی لهستانی‌ها و مهاجرت آنها به ایران به شرایط قحطی و کمبود مواد غذایی اضافه شد و از میان آن بیماری تیفوس همه‌گیر شد؛ بیماری‌ای که آن سال‌ها می‌گفتند سوغات فرنگی‌هاست و بساط شادی عید نوروز سال 1322تهرانی‌ها را برچید. تهرانی‌ها از ترس ابتلا به این بیماری کشنده از خانه بیرون نمی‌آمدند و با کسی معاشرت نمی‌کردند. با این حال بیماری تیفوس، تلفات فراوانی داشت که گستردگی این قبرستان، به نوعی گواه آن است.» به میانه قبرستان تیفوسی‌ها که می‌رسیم، شهیدی به مزار دکتر عبدالله حامدی اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد:«دکتر حامدی از بنیانگذاران سرم‌سازی رازی است که در دوران شیوع تیفوس، دست از طبابت برنداشت. او سرانجام در سال 1322بر اثر ابتلا به همین بیماری فوت می‌کند. بسیاری، از او به‌عنوان نخستین شهید سلامت یاد می‌کنند.»

پهلوانی که ستون شد

روایت پهلوان سیدابراهیم حسینی، شاگرد سیدحسن شجاعت (سیدحسن رزاز) هم شنیدنی ا‌ست.  مزارش کمی پسِ آستان امامزاده قراردارد. سیدمحمدموسوی، از قدیمی‌های شهرری تعریف می‌کند:« به 2دلیل پهلوان ابراهیم یا همان سیدستون، به شهرت رسید. یک؛ به خاک زدن پشت یکی از اراذل مدعی محله و دیگری ماجرای نیمه شب یکی از شب‌های ماه رمضان. شبی که سیدابراهیم در کوچه می‌رفت و صدای فرو ریختن آوار به گوشش رسید. به محل صدا نزدیک شد و دید که تیرک چوبی طاق آلونکی محقر در حال شکستن است و زنی همراه با فرزندانش در آلونک گرفتار مانده‌اند. سیدابراهیم به زیر طاق رفت تا از بیشتر فرو ریختن آن جلوگیری کند. چند مرتبه‌ای هم فریاد زد و طلب کمک کرد اما آن وقت شب از کسی خبر نشد. چندین ساعت گذشت و شانه‌اش زیر سنگینی طاق زخمی شد. تا اینکه نزدیک اذان صبح، موذن از کوچه گذر کرد و به کمک آمد. از آن شب به بعد او را سیدستون نامیدند.»

نقاشی قهوه‌خانه‌ای و اصلاحات اجتماعی
حسین قوللرآقاسی، هنرمند نامی عرصه نقاشی قهوه‌خانه‌ای با رویکرد مذهبی و ملی است که بازدیدکنندگان بر سر مزارش حاضر شده‌اند. حدادی، کوتاه می‌گوید:«هنر نقاشی پرده و شمایل از دوره صفوی جان گرفت و در دوره قاجار به اوج رسید که استاد قوللرآقاسی از تأثیرگذاران آن محسوب می‌شود. اسناد نشان می‌دهد او نقش عمده‌ای در گسترش نقاشی‌های واقعه کربلا و پرده‌خوانی داشته است. پدرشان در باب‌همایون فعلی حجره‌ای داشت که در آن روی کاشی و قلمدان نقش می‌زد. تابلوهایی هم برای ناصرالدین شاه کشید که بسیار موردپسند شاه قجری قرار گرفت. آنقدر مطبوع طبع بودکه لقب قوللرآقاسی یا رئیس غلامان یا تدارکات را به ایشان داد که بعدتر به فرزندش یعنی استاد حسین رسید.»





 

این خبر را به اشتراک بگذارید