رعایت حقوق شهروندی
ابوالفضل بانی ـ روزنامهنگار
1ـ از کنار بیمارستانی دولتی در شمال شهر میگذرم. صبح اول وقت است و هوای پاییزی ناجوانمردانه سرد و سربی و آلوده. پیکان سفیدرنگی که چون سرنشینانش کهنسال و خسته است جلو در نگهبانی بیمارستان متوقف شده. نگهبان از پنجره نیمهباز اتاقک نگهبانی بلند داد میزند: «دکترا ماشین میارن تو.» راننده با التماس میگوید:«مریض دارم.» نگاه میکنم. پیرمردی در پتو پیچیده در صندلی عقب خوابیده است. میگذرم.
2ـ راننده تاکسی اینترنتی از شغل اصلیاش میگوید و اینکه مجبور است این وضعیت را تحمل کند. شیشه را پایین میدهد و دستمال کاغذیاش را به بیرون پرتاب میکند. موتوری روی خط عابر پیاده پای عابری را زیر میگیرد و داد میزند:« هوی مگه کوری...» و میگذرد با شتاب.
3ـ هوا بهشدت آلوده است و اعلام کردهاند از حملونقل عمومی استفاده شود. ابتدای طرح در بزرگراه مدرس موتورسیکلتی آرام در مقابل پلاک خودرویی لوکس حرکت میکند تا راننده آن با این روش ابداعی وارد محدوده طرح ترافیک شود.
4ـ اگر بعد از ساعت کار دستفروشان خیابانهای تهران از پیادهرو بگذرید، بیگمان فکر خواهید کرد کسانی به عمد این همه زباله را رها کردهاند. جویهای خیابان ولیعصر شاهدی بر این مدعا هستند.
5ـ اینها برخی تصاویری است که در گوشهگوشه شهر میتوان هر روز دید. ما همدیگر را کمتر رعایت میکنیم. به همدیگر کمتر احترام میگذاریم. ما بیشتر «در شهریم» تا «شهروند». شهر و شهروند بر هم حقوقی دارند. چگونه میشود ما حقوق شهر را رعایت نکنیم ولی حق شهروندی خود را مطالبه کنیم؟ آنچه امروز در جایجای ابرشهر تهران میبینیم، گواه این است که ما بیشتر «در شهریم»؛ کما اینکه میتوانستیم در کوه، کویر یا جنگل باشیم؛ یعنی ما بیشتر «شهری» هستیم تا «شهروند» متعهد به حقوق شهر. گرانی و بیتدبیری و اعتراض به وضع موجود و موضوعات روز نمیتواند دستاویزی باشد برای رعایت نکردن حقوق یکدیگر. ما شهروندان تهرانیم؛ چه در گرانی و چه در ارزانی که سالهاست رؤیای همه ماست، اما رعایت حقِ شهر بر گردن ماست؛ چه در اعتراض و چه در آرامش. آراستگی معابر و تلاش در حفظ آن، رعایت شهروندان کمتوان در معابر و ایستگاههای حملونقل عمومی، توجه بیشتر به شهروندان معلول، دستگیری و یاری به همدیگر در برف و باران، اینها کارهای انسانی و بسیار سادهای است که هم تهران را جای بهتری برای زندگی میسازد، هم نشانگر رعایت حقوق شهروندی است.