• چهار شنبه 12 اردیبهشت 1403
  • الأرْبِعَاء 22 شوال 1445
  • 2024 May 01
یکشنبه 17 آذر 1398
کد مطلب : 89687
+
-

دیه‌گو مارادونا مستند گنگستری

آصف کاپادیا، کارگردان مستند مارادونا، این اعجوبه فوتبال را شبیه دو شخصیت اصلی مستندهای قبلی‌اش می‌داند

دیه‌گو مارادونا مستند گنگستری

کریس هِویت
ترجمه: محمدناصر احدی 


«من سه‌گانه‌سازی اتفاقی‌ام.» این را آصف کاپادیا با خنده می‌گوید. «اصلا، من یک مستندساز اتفاقی‌ام!» حق هم دارد. وقتی کاپادیا، کارگردان فیلم‌های داستانی بلندی همچون «جنگجو» و «شمال دوردست»، با مستند «سِنا» (2010)- که داستان زندگی و مرگ راننده بزرگ فرمول یک، آیرتون سنا، است- مستندسازی را شروع کرد، به گفته خودش، تا جایی که به او ربط داشت، این یک استثنا بود. اما بازی روزگار نقشه‌های دیگری برای او داشت و حالا، تقریبا یک دهه پس از آن مستند، کاپادیا 2 مستند دیگر را هم کارگردانی کرده است؛ «اِمی»، داستان زندگی تراژیک امی واینهاوس که برای کاپادیا یک اسکار به ارمغان آورد و اخیرا «دیه‌گو مارادونا» که روی دوره‌ای کوتاه از زندگی جنجالی‌ترین و احتمالا بهترین فوتبالیست تمام دوران‌ها تمرکز می‌کند؛ فوتبالیستی که وقتی با اعتیاد و تاریکی درونش دست‌به‌گریبان بود، ناپولی و آرژانتین را به‌سوی افتخار هدایت کرد. کاپادیا توازی‌های واضحی میان این سه آدم بسیار متفاوت با پیشینه‌های بسیار متفاوت می‌بیند؛ «آنها همگی غریبه بودند، آنها همگی علیه سیستم مبارزه می‌کردند. یک‌جورهایی تقریبا به خدایان تبدیل شدند، آنها اسطوره شدند.» در این مطلب او درباره هر یک از این مستندها صحبت کرده است.

  سنا (2010)

در سنا، ما فرم را کشف کردیم. داشتم روشی برای ساخت فیلم ابداع می‌کردم. هرگز پیش از آن مستندی نساخته بودم. و ایده انجام این کار صرفا با تصاویر آرشیوی که اساسا همه در تلویزیون دیده‌اند و انجام مصاحبه‌هایی که مثل مصاحبه‌های «سرهای سخنگو» از آب درنیاید، در آن زمان واقعا برای کسی قابل‌هضم نبود. من باید آدم‌ها را قانع می‌کردم که این ایده یک فیلم است. حالا، بعد از ساخت 3مستند، حرف‌هایی مثل اینکه «این مردک داره چه غلطی می‌کنه؟» تقریبا عادی شده است. ساخت این مستند سخت بود چون همه فکر و ذکرم شده بود چطور می‌شود آن را جذاب کرد؟ سنا داخل ماشین است و پیست را دور می‌زند. لباس مخصوص پوشیده و کلاه ایمنی به سر دارد. چشم‌هایش را نمی‌شود دید. نمی‌توانم با او مصاحبه کنم. اما وقتی صحبت می‌کرد، بسیار خوش‌بیان و باهوش بود. در 2-3 جمله می‌توانست هر چیزی را که در قلب و سر داشت بیان کند و به این ترتیب عنصر معنوی بخش بزرگی از این مستند شد. او باور و ایمان داشت. می‌دانست پای چه چیزی ایستاده و به خاطرش تلاش می‌کرد. اما همه اینها تقریبا به این معنی بود که باید ازخودگذشتگی نشان ‌داد. 

  اِمی (2015)

سنا واقعا مستند سختی بود. خیلی به آن افتخار می‌کنم اما به خودم گفتم: «هرگز دوباره چنین کاری نخواهم کرد.» تقریبا چند پیشنهاد کوچک داشتم؛ ازجمله ساخت فیلمی درباره دیه‌گو مارادونا که گذشت. بعد مستند امی از راه رسید که موضوع قابل‌اعتنایی بود. فکر کردم این راه جالبی برای ساخت مستندی درباره لندن، خلاقیت و دختری مشهور است و همینطور درباره اینکه «خلق کردن» چه معنایی دارد. امی یک‌جورهایی آدم عجیب‌وغریبی است. او مثل سنا یا مارادونا مقدس نبود. به عشق باور داشت. دنبال عشق و حمایت مشتاقانه بود. چه‌بسا اگر حس ایمان یا معنویت داشت، شاید به او کمک می‌کرد که خودش را باور کند. همیشه کنجکاوم که آیا چنین حسی می‌توانست به او کمک کند. داستان او من را وسوسه کرد. انتظارش را نداشتم. تجربه‌ای بسیار مهیج بود. کاملا آزاد بودم؛ فیلمنامه‌ای در کار نبود، طرحی وجود نداشت. فقط گفتم موسیقی و حق استفاده از آنها را به من بدهید و ما را تنها بگذارید. روشی برای کار پیدا کردم که نمی‌دانستم من را تا این حد سر شوق می‌آورد؛ روشی که آزادی عمل بیشتری دارد و به‌جایی می‌روم که داستان من را می‌برد. چنین کاری در فیلم‌های بلند بسیار سخت است.

  مارادونا (2019)

وقتی دوباره سروکله مستند مارادونا پیدا شد، مارادونا مدت زیادی بود که در زندگی من حضور داشت. و من نمی‌خواستم فیلمی درباره فوتبال بسازم. او از بیشتر فوتبالیست‌ها بزرگ‌تر است، پیچیده است، آشفته است و بدقلقی می‌کند. دلایل زیادی برای انجام ندادن این کار وجود داشت، اما فکر کردم، خب، دلیل انجام کار همین است. و اگر قرار بود سه‌گانه شود، قانون سه‌تایی‌ها این است که یک‌بار این کار را انجام دادی، دوباره انجام دادی ولی بار سوم باید متفاوت باشد. او زنده است و مُسن. بچه دارد و می‌توانم با او مصاحبه کنم. 10ساعت با دیه‌گو مارادونا بودم. ما به‌اتفاق هم و با دقت بسیار یکی‌یکی گشتیم و انتخاب کردیم که چه چیزهایی در فیلم باشد، اما در اختیار داشتن چنین زمانی به این معنا بود که می‌توانستم با آدم‌های اطرافش و اعضای خانواده‌اش هم صحبت کنم و از قضایایی سر دربیاورم. این واقعا بخش مهمی از تلاش برای ساختن صادقانه‌ترین فیلمی بود که می‌توانستیم بسازیم. بخشی از سفر ساخت فیلم این بود که او کمی چهره مسخره‌ای شده بود. همانگونه که مردم سابقا به امی می‌خندیدند. اما هرچه بیشتر راجع به این آدم‌ها می‌فهمید، کمتر می‌خندید. حقیقت این است که آنها مشوش‌اند. این همان کسی است که برای کمک گرفتن گریه می‌کند. من یک فیلمساز بلندم و فیلم‌های ژانری را دوست دارم. بنابراین سنا یک فیلم معنوی اکشن قهرمانی تمام‌عیار است. امی یک‌جورهایی داستانی عاشقانه و درعین‌حال موزیکال است. آهنگ‌ها در این فیلم کلیدی هستند. دیه‌گو مارادونا فیلمی گنگستری است. در لوای آن ایده، مردی است که از خیابان آمده و به قله صعود می‌کند و دوباره به طریقی به خیابان برمی‌گردد.

داستان صعود و سقوط یک مرد
دیه‌گو مارادونا فیلمی گنگستری است. در لوای آن ایده، مردی است که از خیابان آمده و به قله صعود می‌کند و دوباره به طریقی به خیابان برمی‌گردد

این خبر را به اشتراک بگذارید