• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
پنج شنبه 30 آبان 1398
کد مطلب : 88378
+
-

شکرگزاری

روشنایی چراغ‌های خیابان خوشامدگوییِ گرم سرمای شبانه‌ای بود که داشت از راه می‌رسید.
انحنای نیمکت پارک با ستون فقرات خسته‌اش آشنا بود.
پتوی پشمی سالویشن آرمی، دور شانه‌هایش پیچیده شده و آرامش‌بخش بود. و یک جفت کفشی که امروز در میان زباله‌ها پیدا کرده بود کاملاً اندازه‌اش بود.
فکر کرد، خدایا، زندگی چقدر خوب است.
اندرو – بی‌.هانت

GRATTIUDE
The Street lights were a warm welcome the oncoming chill of darkness.
The park bench`s curvature felt familiar under his tired old spine.
The wool blanket the Salvation Army was comfortable around his shoulders and the pair of shoes he`d found in the dumpster today fit perfectly.
God, he thought, isn`t life grand.
ANDREW E.HUNT
داستان‌های 55 کلمه‌ای، استیوماس، ترجمه: گیتا گرکانی

این خبر را به اشتراک بگذارید