
یادی از محسن رضایی در آستانه هفته کتاب

احمد مسجدجامعی ـ عضو شورای شهر تهران
در آخرین جلسهای که یکماه پیش از درگذشت مرحوم محسن رضایی همراه با او و تنی چند از صاحبنظران و مدیران کنونی و پیشین حوزه فرهنگ داشتیم، سخنان رضایی، همچون همیشه گویای ویژگیهای شخصیتی و مدیریتی ایشان بود. در صورتجلسهای که برای آن نشست تنظیم و فرستاده شد، به نقل از رضایی درباره تجمیع و ادغام 3مرکز خانه کتاب، مؤسسه نمایشگاههای فرهنگی و خانه ادبیات داستانی چنین آمده است:
«فلسفه وجودی هر سازمان و مؤسسهای براساس ماموریتهایی است که به آن واگذار میشود. قدم اول و ضروری آن است که ماموریتهای این مؤسسات احصا شود. برگزاری نمایشگاه کتاب تهران مصوب هیأت وزیران دارد و - تنها نمایشگاهی که از مصوبه هیأت وزیران برخوردار است-براساس آن مصوبه برپایی این رویداد به مؤسسه نمایشگاهها واگذار شده است. حال ازجمله سؤالهایی که به ساماندهی وضعیت فعلی کمک میکند این است که آیا اکنون هم، فلسفه وجودی مؤسسه نمایشگاهها برگزاری نمایشگاه است و آیا دولت هنوز هم باید نمایشگاه برگزار کند؟
در راستای احصای ماموریت بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان نیز همین سؤال قابل طرح است. هدفی که برای این بنیاد از ابتدا درنظر گرفته شده بود با برگزاری جشنواره که اکنون انجام میدهد متفاوت است که اگر چنین باشد، مؤسسه خانه کتاب میتواند جشنوارهها را برگزار کند. تأسیس بنیاد ادبیات داستانی بهدلیل اهمیت ادبیات و پیشینه غنی آن در ایران و ضرورت احیا، بازسازی، بهروز کردن و معرفی آن به کل دنیا بود که سبب شکلگیری مکانی برای فکر کردن و شناسایی ادبیات داستانی شد.
حال نخستین گام قبل از ادغام یا تجمیع، آن است که «سیاستگذاری فرهنگی» با «واقعیت موجود» و «انتظارات دولت» و «توقعات صنف» منطبق باشد و ماموریتهای مؤسسات بر این اساس تدوین شود. اکنون به پیشینه این بحث نگاهی بیندازیم، در اوایل دهه1370، قبل از تشکیل خانه کتاب، جلساتی با هماهنگی آقای مهندس احسان الهی و با حضور بنده به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد وقت و گروهی از افراد خبره تشکیل شد و قرار بر آن بود که خانه کتاب پیشانی فناوری و رایانه وزارت فرهنگ و ارشاد و مرجع و منبع سایر معاونتها شود. هدف، دستیابی به هوشمندسازی برای ساماندهی فعالیتها بود. امروز بایست مراقب باشیم در جریان ساماندهی مؤسسات بهگونهای عمل نکنیم که مجبور شویم به وضعیت و شرایط قبل برگردیم، مثل تجربه ادغامهایی که دولت در وزارتخانهها و سازمانها انجام داد و دوباره به حالت قبل برگشتند. بهعنوان مثال ادغام وزارت بازرگانی با صنعت، معدن و تجارت و... اصولاً برای ساختارسازی یک پنجره چهارقسمتی ترسیم میکنند که به این ترتیب و توالی است:
1-ماموریت، 2-اهداف راهبردی، 3-راهبرد و 4-ساختار؛ یکباره نباید وارد ساختارسازی شد، بلکه قبل از آن باید مسئله کتاب و اهداف آن مطالعه و کارها باید میان 4حوزه «صنف»، «بخش خصوصی»، «دولت» و «مؤسسات وابسته به دولت» تقسیم شود و همه این کارها نباید به مؤسسات واگذار گردد.»
چنین رویکردی نسبت به موضوعات یادشده پیش از هر چیز نشاندهنده آن است که زندهیاد رضایی در حوزه برنامهریزی، سازماندهی، ساختارسازی و مدیریت، صاحب رأی و تفکر بود و با فروتنی و شکیبایی دیدگاههای خود را بیان میکرد. او هیجانزده نمیشد و در پی اثبات خود نبود و میدانست هیچ آیندهای بدون گذشته معنا ندارد.
او از موضع بالا سخن نمیگفت؛ همواره به سوابق موضوعات تأکید داشت تا با بهرهبرداری از تجربههای ارزشمند، بنایی نو برپا شود. بهواقع تأکید رضایی به گذشته برای توجه دادن به آینده بود. رفتار رضایی همراه با تعقل بود و به همین سبب زمانی که برخی افراد در خشم یا خوشحالی سخن میگفتند، او تمام سعی خود را برای آرامش جمع بهکار میگرفت. در واقع او خوب میدانست که منافع یک سازمان، با هیجان بهدست نمیآید، چنانکه اعتقاد داشت این منافع با جهتگیریهای سیاسی هم حاصل نمیشود. او دیدگاه کارشناسانه را به هر نوع نگاه دیگری ترجیح میداد و به سازمان و جامعه، متعهد بود. وقتی همه اینها جمع میشد، حاصل کار، مدیریتی بود که رضایی از آن دفاع میکرد و این دفاع محدود به زمان خاصی هم نبود. بهعبارت دیگر او شخصیتی نبود که با شرایط، موضع و رویکرد خود را برای رسیدن به پایگاه، مقام و سمتی بالا تغییر دهد.
ذهن سازمانی وی، قابل تأمل بود. از اینرو درنگاه او نخستین قدم شناخت نظاممند از فعالیتها بود، سپس ایدهها و اهداف را شفاف و برای دستیابی به آن برنامهریزی میکرد و بالاخره توان ارزیابی کار، تکمیل آن و اندوختن دانش سازمانی در قالبهایی چون مستندسازی را فراهم میساخت تا این تجربه و اطلاع به آیندگان منتقل شود و به دانش مدیریت و ساماندهی امور بیفزاید. رضایی در همه مراحل و مراکز و کارهایش کم و بیش از این ویژگیها برخوردار بود. زمانی که در سالهای اوایل دهه70 در شورای فرهنگ عمومی بهعنوان رئیس دبیرخانه شورا فعالیت میکرد، نخستین حرکت او تدوین و تهیه ساختار این دبیرخانه بود. وی با تهیه این تشکیلات نیروها را ساماندهی و اهداف مشخصی برای آنها تعریف کرد. البته این کار بهمعنای گسترش سازمان و افزودن نیروهای جدید نبود بلکه هدف آن شفاف شدن وظایف و مشارکت دادن بیشتر همکاران در تصمیمسازی و اداره امور بود. رضایی سپس در معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مایه نوآوریهای مؤثر شد. او در ستاد هفته کتاب، بهعنوان دبیر 8دوره این ستاد، فعالیت میکرد. برای من مهم بود که میدیدم بهعنوان نخستین گام به مستندسازی و ارزیابی کیفیت برگزاری هفته کتاب میپرداخت. مسئولیت تدوین بخش فرهنگ هنر و رسانه در برنامه پنجساله سوم و چهارم دولت اصلاحات بهعهده من بود، رضایی هم همراه با سایر همکاران در این حوزه فعالیت داشت. در تدوین و ارزیابی نخستین برنامه پنجساله شهرداری تهران نیز رضایی در کنار ما بود. بیشترین بحث و بررسی مطالب ارائهشده در کمیسیونی انجام شد که رضایی دبیری آن را بهعهده داشت. آخرین کار ماندگار رضایی پایهگذاری جایزه دهخدا در حوزه کتابهای دانشگاهی و منتشرشده در مراکز آموزش عالی بود که خوشبختانه به نهالی ماندگار تبدیل شده است. یاد آن بزرگوار را گرامی میداریم و از خداوند، علو درجات را برای آن مرحوم خواستاریم.