جالبترین شخصیتهای تقلبی در نقاط مختلف کره زمین
شاهزاده تقلبی راکفلر تقلبی و جراح تقلبی
سمیرا رحیمی_روزنامه نگار
ممکن است از خود متنفر باشند یا شاید شیفته عملکرد و سرنوشت فرد دیگری باشند. ممکن است مصیبت یا کمبود بزرگی در زندگی منجر به بروز آن رفتار در افراد شود یا خجالت از خودواقعی یا احساس گناه. حتی خیلی سادهتر، ممکن است با هدف سودجویی و منفعتطلبی یا کلاهبرداری دست به اینکار نهچندان ساده و گاه حتی بسیار دشوار بزنند: فرورفتن در نقش شخصیتی تقلبی یا تظاهر به فردی دیگربودن.
ردپای شخصیتهای تقلبی زیادی در تاریخ جهان ثبت شدهاست که شاید بهیادماندنیترینشان شخصیت فرانک ابگنیل باشد؛ فردی که در دهه 60میلادی و از سن 16سالگی کلاهبرداریها و جعل چک را آغاز کرد و توانست با فرورفتن در نقش خلبان، وکیل و پزشک نیروهای پلیس، سیستم قضایی و پزشکی آمریکا را فریب دهد و از مزایای بیشمار این مشاغل بهره ببرد. استیون اسپیلبرگ در سال 2002از زندگی این شخصیت فیلم مشهور «اگه میتونی منو بگیر» را ساخت و منجر به جهانیشدن نام او شد.
شاهزاده کارابو شخصیت تقلبی مشهور دیگری است که در سال1817 وارد دهکده آلموندزبری واقع در گلاسسترشایر انگلستان شد، درحالیکه لباسهایی غریب به تن داشت و به زبانی عجیب و ناشناخته صحبت میکرد. او ادعا کرد شاهزادهای از جزیرهای به نام جاواسو در اقیانوس هند است که بهدست دزدان دریایی ربوده شدهاست اما توانسته در بزنگاهی در کانال بریستول از کشتی بگریزد و تا ساحل شنا کند. شاهزاده کارابو، با زبان و رفتارهای عجیبش میان قشر مرفه به پدیدهای محبوب و جدید تبدیل شد؛ او تیر و کمان حمل میکرد، نقاب میزد و نماز میخواند. روزنامههای محلی داستانهای پرآب و تابی درباره ماجراجوییهای شاهزاده کارابو منتشر کردند تا زمانی که تصویر او در روزنامه بریستول حقیقت را آشکار کرد. یک خدمتکار به نام خانم نیله با دیدن عکس شاهزاده کارابو به صاحبخانهاش اطلاع داد که او در واقع دختر یک پینهدوز از وایتریج است و ماری ویلکاک نام دارد. او پیشتر خدمتکار بودهاست اما با از دستدادن شغل و محل زندگیاش، شخصیتی تقلبی را خلق کرده بود که به زبانی تخیلی و ساختگی صحبت میکرد و داستانی باورنکردنی داشت. پس از افشاشدن این داستان، شاهزاده تقلبی به آمریکا رفت و در آنجا با کمک شهرتش توانست از طریق بازی در نمایشهایی با محوریت شخصیت شاهزاده کارابو، به زندگیاش ادامه دهد.
کریستین کارل گرهارتزریتر، مرد آلمانیالاصلی است که در دهه 1980میلادی و در نوجوانی به کمک ویزای توریستی وارد آمریکا شد. سالها بعد خانهای در سنمارینو اجاره کرد، خود را کریستوفر مانتباتن، از اقوام سیاستمدار معروف انگلیسی لرد مانتباتن و یک تهیهکننده سینما معرفی کرد. در سال 1985پسر و عروس صاحبخانه او ناپدید شدند و بلافاصله پس از آن گرهارتزریتر با نام مستعار و کد ملی تقلبی دیگری به گرینویچ در کنتیکت نقل مکان کرد تا در والاستریت شغلی برای خود دست و پا کند. در دهه 1990 او نام کلارک راکفلر را برای خود انتخاب و خود را عضوی از خانواده راکفلر مشهور معرفی کرد. در کلوپهای خصوصی شام میخورد، مجموعهای فوقالعاده از آثار هنری تقلبی برای خود دست و پا کردهبود و نام افراد مشهوری که ادعای دوستی با آنها را داشت از زبانش نمیافتادند. او در همین نقش با یک مدیر اجرایی فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد ازدواج کرد، صاحب فرزندی شد و پس از جدایی همسرش از او، فرزندش را ربود و با هویتی جدید به بالتیمور گریخت. در نهایت نویسندهای به نام ادوارد ساویو هویت واقعی گرهارتزریتر را با دیدن تصاویر او زمانی که با نام راکفلر درحال فرار بود، افشا کرد و افبیآی ابتدا به اتهام ربودن فرزند و بعد به اتهام قتل جاناتان سوهوس، پسر ناپدیدشده صاحبخانه، او را دستگیر کرد.
فردریک دمارا، یکی از نوابغ خلق شخصیتهای تقلبی که از بهرههوشی و حافظه تصویری فوقالعادهای برخوردار بود، در 16سالگی خانهاش در ماساچوست آمریکا را برای کشیششدن ترک کرد اما در نهایت به ارتش پیوست. او در طول زندگیاش شخصیتهای تقلبی زیادی را خلق کرد، سرپرست زندان، استاد دانشگاه، دانشجوی حقوق، اما بزرگترین شخصیت تقلبی او شخصیت جراح ارتش بود، درحالیکه هرگز پزشکی نخواندهبود. در طول جنگ کره، او با دزدیدن مدارک پزشکی که از پیش او را میشناخت و پوشیدن لباس مبدل بهعنوان جراح به استخدام نیروی دریایی کانادا درآمد و چندین عمل جراحی، ازجمله جراحی خارج کردن یک گلوله از نزدیکی قلب یک سرباز را انجام داد. دمارا بعدها گفت برای انجام این جراحی از دستورالعملهای کتابهای پزشکی کمک گرفتهبود. موفقیتهای دمارا به مرور باعث جلب توجه رسانهها و این مسئله به روشدن دست او منجر شد، اگرچه کاناداییها علیه او اعلام جرم نکردند.