لعلی از دریای گوهر
امیرجلالالدینمظلومی ـ روزنامهنگار
شوریده شیرازی، صهبای اصفهانی، ادیب نیشابوری، ادیب پیشاوری و... تنها از آن رو در روزگار ما در میان دوستداران شعر و ادب فارسی شهرهاند که پایمردیهای محقق و ادیب معاصر، شادروان دکتر مهدی حمیدیشیرازی، مبلغ آثار و مانع از فراموشی اشعارشان شد وگرنه بهجز کسانی که سرگرم پژوهش در تاریخ ادبیات هستند، دیگران کمتر به این نامها برمیخوردند و شانس دسترسی به اشعارشان را داشتهاند.
حمیدیشیرازی که به گواهی تصاویرش محجوب و بیادعا بود، نهتنها با مجموعههای بهشت سخن و دریای گوهر از نابودی و فراموشی آثار بسیاری از بزرگان جلوگیری کرد، بلکه توان و ظرفیت شعر پارسی را بهخوبی شناساند و نمایاند. او در کتاب «فنون شعر و کالبدهای پولادین آن» شعری از خود آورده است که ظاهر قالب نیمایی را دارد اما در حقیقت با اختلاط اشعار در اوزان مختلف شکل گرفته است. دریغ که با اینهمه خدمت، قدر ندید و ناسزا شنید و آنان که ناتوان از همترازی با او بودند، کوشیدند سطح او را فروکاهند و در خیالشان کسی را به آونگ آویختند که فضل و قریحهاش مایه مباهات ادبیات معاصر است.
به هر روی همه اینها نوشته شد تا اشارهای به شاعری شود که بیشتر کتابخوانان او را از طریق دریای گوهر حمیدیشیرازی میشناسند. شوریده شیرازی که 21مهرماه سالگرد خاموشی اوست، مانند نیای شاعران پارسیگو، رودکی، چشمی بسته به زیباییهای جهان داشت. شاعر روشندل اهل شیراز نسب به نیاکان شاعر نیز میبرد. شوریده علاوه بر استادی تمام در سخنوری و احاطه کامل به علم کلام، لطف و حلاوت را با سخن همراه میکرد. غزلی از شوریده در همه ادوار پس از او ورد زبان سخنشناسان و شعردوستان بوده و هست که بهراستی نمونه کامل از شعر فاخر و دلنشین فارسی است.
آن پری رو از ارم روزی فراز آید، نیاید
من همی خواهم که عمر رفته بازآید، نیاید
بر سر من سایهای زان آفتاب افتد، نیفتد
در کف من دامن آن سرو ناز آید، نیاید
قدرت تصویرسازی او بهقدری بود که با وجود نابینایی در شعری خود را مجسم کرده و از خود سروده است چون آینهای که رخ در آن مینمایاند. توصیه ملیحی هم برای مدعیان دارد:
گو بخندید که گر زشتم در چشم شما
در بر مادر خود، خوب چو قرص قمرم
شوریده در شعر دیگری که موجب خنده و شگفتی توأمان است، گفتههای سیاهان ساکن شیراز را که در خانه بزرگان خدمتکار بودهاند، گنجانده است. پیداست که آنان بهدلیل ایرانی نبودن کلمات فارسی را شکسته و نادرست بهزبان میآوردهاند و شعر ساختن با واژههای تحریفشده، کاری واقعا دشوار و برای بسیاری از شعرا ناممکن است.
شوریده شیرازی پس از دست شستن از دنیا در جوار سعدی آرام گرفت. اشعاری را که در اواخر عمر سروده است، میتوان بهنوعی پیشبینی بحران شعر در دهها سال پس از مرگ او تلقی کرد:
در دو صد قرن دگر، می نبود چون من و تو / شاهد دیگر و شوریده شیدای دیگر