قصههای کهن
2 روایت از یحیا معاذ رازی
1)
از یحیا پرسیدند که: «به چه توان شناخت که خدای از ما راضی است، یا نه؟»
گفت: «اگر تو ازو راضی باشی، نشانست که او نیز از تو راضیست.»
2)
او را گفتند: «جماعتی را میبینم که تو را غیبت میکنند.»
گفت: «اگر خدای، مرا بخواهد آمرزید، هیچ زیان ندارد آنچه ایشان گویند و اگر نخواهد آمرزید، پس من سزای آنم که ایشان میگویند!»
تذکرهالاولیا – عطار نیشابوری
در همینه زمینه :