کِلک
ـ زندگیاش یکپارچه پیرو فکرها و برداشتهای کهنه و متروک بود و این همان چیزی است که اغلب در دوران انتقالی دیده میشود.
ـ از زاغههای نزدیک سر و صدای مادرهایشان بلند شد، کودکانی چون آنان را بدین خاطر سرزنش نمیکردند که چرا دیر به خانه میرفتند، بلکه چرا به خانه میرفتند، چرا برای چاشت به خانه بر میگشتند و نتوانسته بودند جای دیگر چیزی برای خوردن پیدا کنند.
بارون درخت نشین، ایتالو کالوینو، ترجمه: مهدی سحابی