لحظه مواجهه عربستان با واقعیت
حسن البراری ـ استاد روابط بینالملل در دانشگاه اردن
عربستان سعودی طی سالهای اخیر بارها ایران را مستقیما به نقش آفرینی در حملات نظامی به عمق خاک خود متهم کرده است. اما برخلاف انتظار هیچ اقدام نظامی از سوی این کشور علیه ایران رخ نداده و صرفا به محکومیتهای رسانهای ایران بسنده شده است. رفتار عربستان این سؤال را مطرح میکند که هدف این کشور از طرح اتهامهای مکرر علیه ایران چیست درحالیکه عملا از بالا بردن هزینه اینگونه اقدامات برای ایران و متعاقبا توقف حملات مورد ادعای خود ناتوان است.
در نگاه اول بهنظر میرسد ریاض قادر به مقابله با ایران نیست، مخصوصا بعد از آنکه در بحران یمن گرفتار شده؛ بحرانی که عربستان را ضعیف کرده و توانایی کنترل صحنه و رهبری را از آن گرفته است. از سوی دیگر اما هرکس نگاهی به روند خریدهای تسلیحاتی عربستان داشته باشد قادر به انکار این واقعیت نیست که سامانه تسلیحاتی این کشور در سطح منطقه پر آشوب خاورمیانه بینظیر است؛ بهعبارت دیگر عربستان سعودی اکنون قدرتی است که هیچکس از آن نمیترسد و این دقیقا مشکل اصلی عربستان به شمار میرود؛ کشوری که بهرغم در اختیار داشتن منابع قدرت و مخصوصا حمایتهای گسترده دولت ترامپ، جایگاه ویژه خود در سطح منطقه را به شکل قابل توجهی از دست داده است.
بر هیچکس پوشیده نیست که عربستان خواهان تشکیل ائتلافی ضدایرانی است و در این چارچوب از حملات جنبش انصارالله به عمق خاک خود استفاده میکند؛ ایجاد روایتی منسجم و مورد پذیرش غرب مبنی بر اینکه جنبش انصارالله عربستان را بهعنوان هم پیمان غرب و منبع اصلی انرژی جهان در معرض تهدید قرار داده است. بدون شک جامعه جهانی درک میکند که رقابت ژئوپلیتیک میان ایران و سعودی به تنهایی برای نگرانی نسبت به آینده تحولات منطقه کافی است؛ مخصوصا بعد از آنکه مسئله امنیت گذرگاههای آبی (مشخصا تنگه هرمز) به میان آمده است.
اگر عربستان تصور میکند که غرب به نیابت از این کشور برای درگیری با ایران وارد صحنه میشود دچار اشتباه محاسباتی شده است، چرا که نهتنها آمریکا بهدنبال جنگ با ایران نیست بلکه حتی رئیسجمهور این کشور برای دستیابی به توافقی جدید با ایران تلاش میکند؛ توافقی که در رقابتهای انتخاباتی آمریکا بهعنوان دستاوردی بینالمللی، موقعیت وی را تقویت کند. بهعبارت دیگر، امکان ندارد که آمریکا در شرایط انتخاباتی وارد جنگی شود مگر آنکه مسئله دفاع از امنیت ملی این کشور در میان باشد.
بنابراین مواضعی از قبیل سخنان مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا مبنی بر اینکه مسئول حملات به تاسیسات نفتی آرامکو، ایران و نه جنبش انصارالله یمن بوده است فایده چندانی برای عربستان نخواهد داشت؛ چرا که درهرحال، درگیری نظامی میان ایران و آمریکا، دستکم در آینده قابل پیشبینی رخ نمیدهد. در این چارچوب مشخص نیست هدف از سخنان پمپئو چه بوده است؟ سخنانی که صرفا تأکیدی بر مواضع عربستان و دوستان این کشور بوده و هیچ عملکرد دیگری ندارد. علاوه بر تمام اینها، تحولات اخیر ثابت کرد که عربستان و آمریکا نبرد بازدارندگی علیه ایران را باختهاند، چرا که تمام تهدیدها مبنی بر نابودی ایران تا این لحظه بینتیجه مانده، آن هم در شرایطی که ایران با قدرت سیاست خود را ادامه میدهد؛ سیاستی که بهنظر میرسد سعودیها از آن بسیار ناراضی هستند. عربستان باید بفهمد که لحظه مواجهه با واقعیت نزدیک شده است؛ این کشور نه قادر است به پیروزی نظامی در یمن دست یابد و نه قادر است سیاستهای نظامی ایران را مهار کند، از سوی دیگر امید برخی از نخبگان در حاکمیت این کشور به نتانیاهو نیز ناشی از محاسبات اشتباه است، چرا که از یک سو هیچکس نمیداند نخستوزیر آینده اسرائیل کیست و از سوی دیگر حتی اسرائیل هم تمایلی برای درگیری نظامی با ایران نداشته و صرفا به مقابله با آنچه «حضور ایران در سوریه» میخواند اکتفا کرده است. اما از همه اینها مهمتر؛ عربستان سعودی با اصرار خود مبنی بر اینکه ایران مسئول حملات نظامی به عمق این کشور است در واقع این پیام را برای جهان ارسال میکند که بهرغم وجود آنچه «تهدید ایرانی» میخواند قادر به حفظ امنیت خود نیست.