• یکشنبه 16 اردیبهشت 1403
  • الأحَد 26 شوال 1445
  • 2024 May 05
پنج شنبه 21 شهریور 1398
کد مطلب : 77929
+
-

راه قدیمى را فراموش نکن مهاجر عزیز ما

راه قدیمى را فراموش نکن مهاجر عزیز ما

فریدون صدیقی _ استاد روزنامه‌نگاری

مثل نسیم جارى از دامنه الوند، به هر سو مى‌رفت اما جایش را گم نمى‌کرد. من مسحور او شده‌ بودم که چرا چون برگ قهرکرده از درخت، بی‌قرار است. او یک جوان تپل ابروگوشتى بانمک بود که من دوست مى‌داشتم در صف انتظار، حوصله‌ام را با او به ‌سر کنم اما آقاى جوان، راه نمى‌داد. شدیدا درگیر گفت‌وشنود و نوشت با موبایل بود. یعنى او بى‌خیال دنیاى واقعى بود؟ من در صف، پاورچین شدم در ساعت 8و45دقیقه شب در بلوار دادمان تا خط‌نوشت روى تى‌شرت او را بخوانم و خواندم؛ پاره‌اى از شعر فروغ بود: «دست‌هایم را در باغچه مى‌کارم». شانه‌به‌شانه او شدم. با لحنى از خرسندى گفتم: «مشغول کاشتن انگشتاتون هستید؟». باید از خواب و خش صدایم فهمیده باشد که خسته و خراب روزگارم که با تبسمى نرم جواب داد: «دقیقا!» من گفتم: «کجا؟» او گفت: «کانادا» و من به یاد فیلم «ابد و یک روز» گفتم: «نرو سمیه، نرو»!
تا تنور بربرى به پخت رسید، من او را مال خود کردم. فوق‌لیسانس جامعه‌شناسى و ۳۳ساله بود. با هم رفتیم؛ با بوى خوش نان و کنجد تا سرازیرى بلوار خوردین. آقاى درخیال‌سفر گفت: «حقیقتا دل رفتن و کندن ندارم اما عقل، تاب‌آورى از کف داده است و باید بروم»! من گفتم: «وقتى همه دنیا نیازمند جامعه‌شناس‌هاست، همین‌جا بمانید و به ما بگویید چه کنیم که حالمان بهتر باشد؛ مثل راه‌رفتن نسیم که بوى باغ و بهار را مى‌ریزد در کوچه و خیابان تا لیلى، دلواپس مجنون نباشد و مجنون نگوید هوا بوى تو را کم دارد».
در خیالات خودم، در زیر بارانی که نیست!
مى‌رسم با تو به خانه، از خیابانى که نیست!
مى‌نشینى روبه‌رویم، خستگى درمی‌کنى 
چاى مى‌ریزم برایت توى فنجانى که نیست!

رفتن و دل‌کندن، در هزار سال پیش که همسایه‌ها، سایه یکدیگر و رفقا رفیق‌تر از برادر بودند، عموما دلیلش تحصیلات عالیه براى تخصص‌هایى بود که جایشان در دانشگاه‌هاى ایران خالى بود اما رفتنشان چون اغلب کم‌سابقه بود، دلتنگى بى‌دریغ، به بغض و چکه اشک مى‌رسید از بس که ارتباطات دشوار بود. تلفن‌هاى هندلى گیج‌وگنگ بودند و نامه‌اى که اول بهار از ینگه‌دنیا راه مى‌افتاد و وسط‌هاى پاییز به دق‌الباب پستچى مى‌رسید و همین بود که نامه‌ها صندوق‌نشین مى‌شد از بس تحفه بود... و گرچه همه مى‌دانستند آن که رفته، بازمى‌آید؛ چون قلب مسافر رفته به سرزمین ناشناخته‌ها، عادل بود؛ یعنى مسافر اروپا یا امریکا روا نمى‌دانست دل مادر کوکب، خواهر نسترن و دخترعمو نرگس در انتظار بشکند. 
باز مى‌خندى و مى‌پرسى که حالت بهتر است؟
باز مى‌خندم که خیلى... گرچه می‌دانى که نیست!
شعر مى‌خوانم برایت، واژه‌ها گل مى‌کنند
یاس و مریم مى‌گذارم توى گلدانى که نیست!

حالا و اکنون که عدالت، اغلب غایب و قلب‌شکستن، عادت روزگار اضطرار و اجبار است رفتن و ماندن‌ها از چند میلیون گذشته است. فامیل و آشنایى نمى‌شناسیم که دل در گرو یار سفرکرده نداشته باشد و به یادشان افسوس نخورده و پناهجوى سیگار نشده باشد! خیاط، آرایشگر، قناد، آشپز، کبابى و و و تا نخبگان علمى، ورزشى، ادبى و و و رفته‌اند یا در کمین رفتن هستند. یکى از ایشان همین آقاى کوچر بیرکار (فریدون درخشانى) است که هفته پیش متفکر برگزیده جهان شد در حالى که سال پیش مثل فرشته‌یاد مریم میرزاخانى مدال فیلدز (معادل نوبل ریاضى) گرفت. توفیق جهانى فریدون درخشانى موجب شادى است؛ جوانى کرد اهل روستاى «نى‌در» در شهرستان مریوان با پدرى کم‌سواد و مادرى بیسواد، نورى را که تا کارشناسى در دانشگاه تهران برپا کرده بود در انگلیس شعله‌ور مى‌کند و بر بام جهانى تفکر مى‌ایستد. حالا شما بفرمایید با این دل پوست‌پیازى در اندوه ماندن صدها و هزاران فریدون، مریم یا دیگرانى دیگر چه کنیم؟ آنان در گوشه‌گوشه دنیا سلفى مى‌گیرند تا ما اینجا از خوشحالى حال غریبشان از غصه دلتنگى، مجنون شویم؟ مسئولى با ذکر آمار و ارقام مى‌گوید مهاجرت قطعى نفرات برتر کنکور و المپیادهاى علمى سیر نزولى گرفته است. شنونده‌اى مى‌گوید بقیه گروه‌هاى اجتماعى چطور؟ و من که محزون این رفتن‌هاى اغلب بى‌بازگشت هستم براى لاله و مراد ـ زوج جوان همسایه ـ که در خیز رفتن به استرالیا هستند موعظه مى‌کنم درست است که براى رسیدن به قله، راه‌هاى مختلفى وجود دارد اما مقصد، یکى است؛ پس راه قدیمى یعنى خانه پدرى را فراموش نکنید؛ این را همه پرندگان مهاجر مى‌دانند؛ حتى پرستوها هم. 
چشم مى‌دوزم به چشمت، مى‌شود آیا کمى
دست‌هایم را بگیرى بین دستانى که نیست!؟
وقت رفتن می‌شود، با بغض مى‌گویم نرو
پشت پایت اشک مى‌ریزم در ایوانی که نیست!
مى‌روى و خانه لبریز از نبودت مى‌شود
باز تنها مى‌شوم با یاد مهمانى که نیست...!

شعر از بیتا امیرى



 

این خبر را به اشتراک بگذارید