• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 17 شهریور 1398
کد مطلب : 77595
+
-

قتل در قم؛ دستگیری در پایتخت

قتل در قم؛ دستگیری در پایتخت


همه‌‌چیز از کری خواندن و کل‌کل شروع شد. دعوای 2 جوان که مدام بر سر مسائل پیش‌پا‌افتاده برای هم کری می‌خواندند، به جنایت ختم شد و عامل قتل پس از 2‌ماه فرار به دام افتاد.
به گزارش همشهری، 11تیرماه امسال رهگذران هنگام عبور از شهرک صنعتی قم در نزدیکی یک دامداری، چشمشان به پیکر خونین پسری جوان افتاد که روی زمین افتاده بود. مردم اورژانس را خبر کردند اما پسرجوان به‌دلیل شدت خونریزی فوت شده بود. دلیل مرگ او ضربات چاقویی بود که به بدنش وارد شده بود. به این ترتیب رسیدگی به پرونده قتل این جوان در دستور کار مأموران پلیس قم قرار گرفت. کارآگاهان با انجام تحقیقات، هویت مقتول را شناسایی کردند. او جوانی بود که با برادرانش دامداری داشت. جسد هم در نزدیکی دامداری خودشان کشف شده بود. در ادامه مشخص شد که او شب حادثه با جوانی به نام سهیل قرار داشته است. سهیل هم در دامداری پدرش در همان محدوده کشف جسد کار می‌کرد. به این ترتیب مأموران به مقابل خانه سهیل رفتند تا او را بازداشت کنند اما پسرجوان فراری شده بود و خانواده‌اش مدعی بودند که اطلاعی از مخفیگاه او ندارند. همین کافی بود تا مشخص شود کسی جز او قاتل نیست که درست شب جنایت سراسیمه به خانه رفته و با جمع‌کردن وسایلش، فراری شده بود.

پایان 2‌ماه فرار
نام سهیل در لیست افراد تحت تعقیب قرار گرفت و مأموران دریافتند که او از قم خارج شده است. به این ترتیب ردیابی‌ها برای شناسایی مخفیگاه او شروع شد تا اینکه پس از گذشت‌ 2‌ماه اقدامات اطلاعاتی و پلیسی، ردپای او در پایتخت به‌دست آمد. بررسی‌ها حکایت از این داشت که او در خانه یکی از بستگانش مخفی شده است. همین کافی بود تا ماموران پلیس جنایی قم با نیابت قضایی راهی تهران شوند و متهم را به دام اندازند. او دیروز برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران منتقل شد و به قتل اقرار کرد. او انگیزه‌اش را کل‌کل‌کردن با مقتول و برادرش عنوان کرد. پس از بازجویی، پرونده این جنایت برای رسیدگی بیشتر به دادسرای قم فرستاده شد.

قاچاقچی حبس ابد دستور فرار داد
متهم به قتل متولد سال 73 است و می‌گوید هرگز قصد قتل نداشته و همه‌‌چیز در یک لحظه رخ داده است. اگرچه از مقتول و برادرش کینه به دل داشت، اما فقط دلش می‌خواست از او زهر چشم بگیرد نه اینکه دست به جنایت بزند.

چرا از مقتول و برادرش کینه به دل داشتی؟
همه‌‌چیز از 3‌ماه پیش شروع شد. مقتول و برادرش در دامداری کار می‌کردند. دامداری پدر من هم در کنار دامداری آنها بود. 3‌ماه پیش برادر مقتول را دیدم و شروع کردیم به کل‌کل‌کردن. او کری می‌خواند و همین باعث شد با هم درگیر شویم. آن روز دعوای ما با وساطت افراد دیگر به آشتی ختم شد اما من همچنان از برادر مقتول کینه به دل داشتم، چون به من بی‌احترامی کرده و با لحن تندی صحبت کرده بود.

از برادر مقتول کینه به دل داشتی، چرا جان مقتول را گرفتی؟
روز حادثه 2بار مقتول را دیدم. او اعتراض کرد که چرا به برادرش توهین کردم. من هم عصبانی شدم و با هم کل‌کل کردیم. باز هم دیگران وساطت کرده و ما را جدا کردند. سومین‌بار اما شب نزدیک دامداری همدیگر را دیدیم. منظورم مقتول است. او شمشیر و چاقو همراهش بود و بار دیگر با هم درگیر شدیم. او مرا زخمی کرد و من هم با چاقویی که همراهم بود، چند ضربه به او زدم. تلو‌تلو خوردیم و هردو نقش زمین شدیم. با وجود اینکه زخمی بودم، از جایم بلند شدم و به خانه رفتم اما روز بعد شنیدم که مقتول فوت شده است. واقعا فکر می‌کردم او هم مانند من به‌صورت سطحی زخمی شده است. تصورم این بود که از او زهر‌چشم گرفتم و دیگر نه خودش و نه برادرش به من بی‌احترامی نمی‌کنند و برایم کری نمی‌خوانند اما تصورم اشتباه بود و من جنایت آفریدم.

بعد از شنیدن خبر قتل، فکر فرار به سرت زد؟
نمی‌دانستم باید چه کار کنم. وسایلم را جمع کردم و به تهران آمدم. تنها فکری که به ذهنم خطور کرد، این بود که به ملاقات دایی‌ام در زندان بروم. دایی‌ام به اتهام قاچاق مواد‌مخدر دستگیر و به حبس ابد محکوم شده بود. به دیدن او رفتم تا راهی پیش رویم قرار دهد. او هم وقتی شنید دست به جنایت زده‌ام، از من خواست تا به خانه یکی از بستگانمان در تهران بروم. بعد از یکی از دوستانش خواست تا برایم گوشی با سیم کارت بیاورند. من هم از طریق واتس‌اپ با خانواده‌ام در ارتباط بودم تا اینکه پلیس مخفیگاهم را شناسایی کرد و گیر افتادم.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید