دختران بازمانده از تحصیل روستایی و اینترنت
فهیمه طباطبایی ـ خبرنگار
وقتی به روستاها سفر میکنم حتما بهعنوان خبرنگار اجتماعی به مدرسههای کوچک آنجا سر میزنم، چند دقیقهای پای صحبتهای معلمانشان مینشینم و درد دلهایشان را از تبعیضها و کمبودها میشنوم یا اگر در کوچه و خیابان کودک یا نوجوانی ببینم حتما از درس و مشقش و اوضاع ادامه تحصیل در روستا پرس و جو میکنم. همیشه امکانات اغلب مدارس روستایی و عشایری به نسبت مدارس شهری بسیار کم است اما تصویری که بیشتر به چشم میآید، دخترانی هستند که یا اصلا درس نخواندهاند یا بعد از کلاس پنجم یا ششم ابتدایی ترک تحصیل میکنند و سوادشان حتی کمتر از خواندن و نوشتن معمولی است.
2 هفته پیش به روستای سردابه در 25کیلومتری شهر اردبیل سفر کرده بودم، داستانی که در روستاهای قشم، مناطق عشایری اشترانکوه و زابل، روستاهای دشت ذهاب و چهار محال و بختیاری و... دیده بودم، اینجا هم تکرار شده است. دخترانی که تا پایان مقطع ابتدایی درس میخوانند و بعد هم بهعنوان نیروی کار در خانه و زمین مشغول به کار میشوند و عاقبت هم تن به ازدواج زودهنگام و بچهداری میدهند. داستان پر دردی که نسل در نسل تکرار میشود و کمتر زنی است که از این چرخه معیوب بتواند خارج شود و به شکلی متفاوت زندگی را دنبال کند.
وقتی با مدیران آموزش و پرورش دراین باره صحبت میکنیم، خیلی سریع لیستی از اقدامات خود را ردیف میکنند و ساعتها نرخ پوشش تحصیلی دختران قبل و بعد از انقلاب را مقایسه میکنند و با اعداد و ارقام نشان میدهند که چقدر در این زمینه موفق بودهاند؛ مثلا معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش به ایسنا گفته که « نرخ پوشش تحصیلی ظاهری دختران در دوره اول متوسطه 97.77درصد است و کمتر از 3 درصد ترکتحصیل کردهاند.» آنها در آخر وقتی نمیتوانند آمار بالای ترک تحصیل دختران در روستاها و مناطق مرزی را رد کنند، دست به توجیه میزنند و میگویند که فقر فرهنگی در برخی مناطق روستایی و مشکلات اقتصادی باعث شده که این دختران از ادامه تحصیل باز بمانند. آنها بعد هم استناد میکنند به مدارس شبانهروزی که در مناطق روستایی برای ادامه تحصیل آنها راهاندازی کردهاند و اینگونه تکلیف را بر خود تمامشده میدانند.
ماجرا با یک عبارت « وجود فقر فرهنگی و مشکلات اقتصادی» از سوی مدیران این وزارتخانه پایان مییابد اما هیچ کدام توضیح نمیدهند که چرا با گذشت 4 دهه از انقلاب هنوز هم در زمینه تحصیل دختران در روستاها به اندازه کافی فرهنگسازی نشده است و چرا هیچ جریانی برای رفع این فقر شکل نمیگیرد؟ چرا باید دختران روستایی از ادامه تحصیل به بهانه نبود مدرسه، ازدواج زودهنگام و فرزندآوری محروم بمانند و این چرخه تا به کی ادامه خواهد داشت؟
یکی دیگر از دلایلی که مسئولان آموزش و پرورش با آن، پوشش تحصیلی پایین دختران روستایی را توجیه میکنند، نبود مدرسه در پایههای بالاتر در روستا بهعلت کمبود جمعیت است. آنها میگویند که دانشآموزان روستایی چه پسر و چه دختر مجبورند که برای ادامه تحصیل به مدارس شبانهروزی در شهر بروند و به همین دلیل بسیاری از خانوادهها مانع درس خواندن دخترانشان میشوند. این سخنان عذر بدتر از گناه است. وقتی در پایان دهه 90شمسی، تکنولوژیهای ارتباطی از خودرو تا کامپیوتر در بهترین وضعیت خود در ایران قرار دارند و گوشیهای هوشمند امکان دسترسی به تمام نقاط جهان را بسیار آسان ساخته و اتفاقا با استفاده از همین تکنولوژیها میتوان دسترسی به آموزش را سریع و آسان کرد.
اوایل دهه 80 « آموزش از راه دور» یکی از روشهایی بود که برای این دسته از دانشآموزان تجویز میشد. مراکزی هم راهاندازی کردند اما به دلایل نامعلوم توسعه آن متوقف و اصلا منسوخ شد. اما حالا که آذری جهرمی، وزیر ارتباطات، آستین بالا زده و میخواهد بسیاری از روستاها و مدارس را به اسم هوشمندسازی به اینترنت مجهز کند و آموزش و پرورش باید فرصت را غنیمت شمارد و این امکان را به روستاهایی که دختران از تحصیل محروم زیاد دارند، برساند و آموزش از راه دور را به خانههای آنها ببرد. اتفاقی که میتواند بسیاری از زنان را توانمند کند و چرخه معیوب بیسوادی را در روستاها بشکند.